شیرین هانتر مطرح کرد: دیپلماسی با ایران در چه شرایطی جواب می دهد؟
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست شيرين هانتر/ از زماني که دونالد ترامپ، رئيس جمهوري ايالات متحده، تصميم به عقب نشيني از توافق هسته اي ايران و اجراي سياست «اعمال فشار حداکثري» گرفت، نزديک به دو سال گذشته است. با اين حال، به رغم چندين مواجهه نظامي دو طرف که جديدترين آنها ترور سردار قاسم سليماني و حمله تلافي جويانه ايران به پايگاه نيروهاي آمريکايي در عراق بود، در بن بست طولاني مدت در روابط ايالات متحده و ايران، وضعيتي که نه جنگ است و نه صلح، هنوز هيچ تغييري حاصل نشده است. اما هيچ تضميني وجود ندارد که دو طرف در آينده هم بتوانند از درگيري نظامي تمام عيار، خواه با نيت قبلي باشد يا نتيجه اشتباه محاسباتي يا ضعف در ارتباطات، اجتناب کنند. تحولات داخل ايران مي تواند به بهانه اي براي تصميم گيري ايالات متحده و حتي برخي از کشورهاي اروپايي به مداخله نظامي در ايران تحت پوشش مداخله بشردوستانه همانند آنچه در سال 2011 در ليبي اتفاق افتاد، تبديل شوند تحولات در عراق هم قابليت تبديل شدن به جنگ داخلي را دارند و مي توانند به رويارويي آمريکا و ايران بينجامند. خلاصه اينکه اگرچه تهران و واشنگتن تاکنون از جنگ تمام عيار اجتناب کرده اند، هيچ تضميني وجود ندارد که بتوانند در آينده هم همين کار را انجام دهند. با توجه به هزينه هاي گسترده مادي و انساني چنين رويارويي براي هر دو طرف و پيامدهاي منفي آن براي ثبات کل خاورميانه، بسياري از کارشناسان، انديشمندان و شخصيت هاي سياسي حامي به کارگيري ديپلماسي براي پايان دادن به بن بست فعلي هستند. اين روند به دو مرحله نياز دارد: اولي، مشارکت در تلاش ها براي کاهش تنش هاي فعلي است و دومي، حل دست کم برخي از اختلافات برجسته کنوني. براي موفقيت ديپلماسي چه چيزهايي لازم است؟ براي موفقيت ديپلماسي به شرايط خاصي نياز است. دليل عدم موفقيت تلاش هاي قبلي اين بوده که يا ايران تمايلي به پذيرش شرايط ايالات متحده نداشته يا ايالات متحده احساس مي کرده نيازي به معامله با ايران مگر تحت شرايط خاصي که خودش تعيين کند، نيست. برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) سال 2015 تنها عمل موفق ديپلماتيک ايالات متحده و ايران آن هم براي مدت زماني محدود بود چرا که انتظارات دو طرف با ماهيت توافق نمي خواند. ايران اساسا آن را تلاشي يک باره با اهداف خاص (مساله هسته اي) در برابر لغو تحريم هاي فلج کننده اقتصادي مي ديد و ايالات متحده آن را نخستين قدم به سمت توافقي بسيار گسترده تر مي انگاشت و انتظار داشت ايران در رابطه با طيف گسترده اي از موضوعات از برنامه موشکي گرفته تا پشتيباني از گروه هايي مانند حزب الله، امتيازات ديگري هم اعطا کند. از نظر تاريخي و در ديگر زمينه ها، ديپلماسي تنها در شرايطي موفق خواهد بود که اين شرايط وجود داشته باشند: اول، هر دو طرف درگيري بايد متقاعد شده باشند که هيچ راه حل جايگزين بهتري وجود ندارد و حتي ناچيزترين دستاوردهاي راه حل ديپلماتيک به ادامه بن بست يا بدتر از آن، رويارويي نظامي، مي ارزد. در حال حاضر نه ايران و نه ايالات متحده هيچ يک هنوز متقاعد نشده اند که از توافق جزئي سود مي برند. به نظر مي رسد واشنگتن معتقد است که با اعمال فشار بيشتر مي تواند تهران را به زانو درآورد و از اين رو، هيچ فايده اي در قائل شدن امتياز نمي بيند. تهران هم ظاهرا معتقد است که اگر منتظر انتخابات رياست جمهوري 2020 بماند، مي تواند در مذاکره با جانشين ترامپ به توافق بهتري برسد. دوم، موفقيت هرگونه فعاليت ديپلماتيک بستگي به تمايل هر دو طرف براي امتيازدهي دارد که در حال حاضر ايالات متحده هيچ تمايلي به آن ندارد. ايران در عمل ممکن است مايل به قائل شدن امتيازاتي از جمله مهار متحدين منطقه اي يا محدود کردن دامنه برنامه موشکي خود باشد؛ در رابطه با موضوعات مربوط به عراق و خليج فارس هم ايران مي تواند سازش کند. اما بعيد است که ايران در رابطه با مسائل پيچيده اي همچون فلسطين، حاضر به امتيازدهي به ايالات متحده باشد. اما اگر ايالات متحده و ايران بتوانند در روابط خود به همبستگي برسند، آنگاه توافق و سازش بر سر مسائل پيچيده تر هم ممکن خواهد شد. با اين حال، اگر بهبود روابط وابسته به تغييرات در موضع گيري بر سر اين مشکل خاص باشد، هرگز به جايي نخواهد رسيد. سوم، براي موفقيت ديپلماسي دو طرف بايد بتوانند اعلام پيروزي کنند يا دست کم در شرايطي نباشند که حاکي از شکست آنها باشد. متاسفانه در بن بست فعلي، غرور به ويژه از نوع زخم خورده آن نقش ناخوشايندي در شرايط داشته است. ايالات متحده به عنوان يک قدرت بزرگ مي خواهد به ايران و ديگران در منطقه و فراتر از آن نشان دهد که نمي توانند با سرپيچي کار خود را پيش ببرند. در همين حال، غرور ملي نظام ايران با توانايي در مخالفت با ايالات متحده پيوند خورده است. اما ديگر کشورها با سابقه طولاني دشمني در روابط مانند آلمان و فرانسه و بريتانيا و ايرلند اجازه ندادند که گذشته مانع از روابط بهتر آنها در حال حاضر شود. چهارم، ديپلماسي عموما زماني موفق تر عمل مي کند دو طرف کم و بيش از نظر قدرت برابر باشند. آمريکا حاضر است چين يا حتي هند را همتراز با خود ببيند، اما با ايران به عنوان يک کشور برابر رفتار نمي کند. يکي از دلايل رفتار کنوني ايالات متحده با ايران، ضعيف تر بودن آن است. در همين حال، ايران در مقام يک کشور ضعيف تر، نگران است که مبادا مذاکره و توافق با ايالات متحده به معناي سلطه آن تمام شود. راه برون رفت از اين شرايط چيست؟ اگر در حال حاضر به نظر مي رسد که بخت ديپلماسي موفق با ايران اندک است و دست کم تا پيش از انتخابات رياست جمهوري آتي ايالات متحده در ماه نوامبر به نظر نمي رسد که بهبودي در شرايط حاصل شود، آيا اين بدان معني است که بايد مسير ديپلماسي کنار گذاشته شود؟ پاسخ قطعا خير است. آنچه که شرايط فعلي مي طلبد، محدود کردن انتظارات از دستاوردهاي ديپلماسي است. حداقل چيزي که ديپلماسي ارائه مي دهد، جلوگيري از اشتباهات و حوادثي است که مي توانند به يک رويارويي بزرگ تر بينجامند. ديپلماسي همچنين مي تواند به دستاوردهاي جزئي موثر در اعتمادسازي به ارزش گفت و گو و سازش، کمک کند و حتي مي تواند بخت دستيابي به موفقيت احتمالي در آينده را بالا ببرد. *دولتداري مسئولانه (ريسپانسيبل استيتکرفت)