حاج قاسم هنوز زنده است
صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست نزديک به يک ماه از شهادت سردار حاج قاسم سليماني، ميگذرد. اما اين داغ بر دل مردم هنوز تازه است. اين را از رخت سياه بر تن مردم و عکس حاج قاسم بر ديوارهاي ساختمانها و مغازههاي شهر ميتوان فهميد. کافي است با مردم صحبت کنيد تا بفهميد شهادت حاج قاسم اتفاقي نيست که به راحتي بتوانند فراموش کرد. حالا ما ميان مردم رفتيم. مردمي که هنوز عکس حاج قاسم سر در محل زندگي و کسبوکارشان است.
مردم از ما توقع دارند
در خيابان فردوسي تعداد مغازههايي که هنوز عکس سردار را پشت شيشههايشان نگه داشتهاند يکي، دو تا نيست. سراغ کتاب فروشي دور ميدان ميرويم. رضا سيمياري، صاحب مغازه ميگويد: «کار ما فرهنگسازي است. زنده نگه داشتن ياد شهدا هم يک نوع فرهنگسازي است. خيال هم نداريم به اين زوديها قاب مغازه را از تصوير سردار سليماني خالي کنيم.» او ادامه ميدهد: «وقتي همه مردم به نوعي عزاداري خودشان را در از دست دادن شهيد سليماني ابراز ميکنند، مردم از ما نوع ديگري توقع دارند. به همين خاطر تصميم داريم بهزودي براي زنده نگهداشتن اين اسطوره ملي در کتاب فروشي اقداماتي انجام دهيم.»
بنري از طرف بساطيهاي امام حسين
در ميدان امام حسين (ع) يکي از بنرهايي که ديده ميشود از طرف بساطيهاي اين ميدان است. بساطيهايي که خيليها فکرش را نميکردند، پول روي هم بگذارند و براي شهادت حاج قاسم از طرف خود يک بنر تسليت در اين خيابان نصب کنند. روي بنر نوشته شده: «مالک اشتر علي، آسماني شدنت مبارک، از طرف بساطيهاي ميدان امام حسين (ع)» با يکي از آنها صحبت ميکنيم، ميگويد: «چرا کسي از ما توقع نداشت. اتفاقاً شهدا به افرادي مثل ما لطف زيادي داشتند.» يکي ديگر از کاسبان ميدان امام حسين (ع) که مغازه گيوهفروشي دارد هم عکسي از سردار سليماني روي شيشه مغازهاش
نصب کرده است. ميگويد: « عشق حاج قاسم در خون همه ماست.» کاسبي هم که عکسي پشت مغازهاش نگذاشته، دليل اين نيست که مثل ما عاشق شهيد حاج قاسم سليماني نيست.» او ادامه ميدهد: «روز تشييع پيکر سردار سليماني از خيابان آيت تا ميدان آزادي غلغله بود. جلوي مغازه من يکي از جاهايي بود که جاي سوزن انداختن نبود. پيش خودم ميگفتم اين جماعت از کجا آمدهاند؟ چقدر عشق در دلشان است که در اين ازدحام باز هم ميآيند.»
عزيزم را از دست دادم
تاکسياش در ميدان هفت تير معروف است. عکس سردار سليماني، شهيد حججي و چند شهيد ديگر روي شيشه پشت ماشينش چسبانده. هنوز لباس سياه را از تنش در نياورده است. مسافرها هم ديگر او را ميشناسند. از روزي که حاج قاسم به شهادت رسيده است کمتر ميخندد. خودش ميگويد: «انگار يکي از عزيزانم را از دست دادهام.» او ادامه ميدهد: « 5 يا 6سال در منطقه جنگي بودم. سردار سليماني را هم ديده بودم. نميتوانم بگويم چقدر انسان خوبي بود. فکر نميکنم انساني مثل او ديگر زاده شود.» او ادعا ميکند از روزي که سردار به شهادت رسيده است مريض شده است. او ميگويد: «هنوز هم مريض هستم چون واقعاً دوستش داشتم.»
سه بار ختم قرآن به نيت حاج قاسم
تک و توک راضي شدهاند بعد از گذشت سه هفته عکس شهيد حاج قاسم سليماني را از سر در مغازههايشان بردارند. فرقي نميکند پير و جوان حس ميکنند آرامش امروزشان را مديون اين شهيد هستند. حالا با گذاشتن عکس او ميخواهند دينشان را ادا کنند و يکصدا بگويند حاج قاسم سليماني در دل ما زنده است. به مسجد ثارالله در محله نارمک ميرويم. مکاني که ميدانيم سومين ختم قرآن را براي سردار سليماني برگزار کردهاند. عکس شهيد بر در و ديوار مسجد نقش بسته است. خادم مسجد ميگويد: «اين هفته سومين ختم قرآن را براي حاج قاسم برگزار کرديم. تنها کاري است که از دستمان برمي آيد. هفته اول مردم آنقدر از اين مراسم استقبال کردند که ما باز هم ادامه داديم. هفتهاي يک ختم قرآن همراه با مردم ميگيريم. حدود 100نفر در اين ختم قرآن شرکت ميکنند.» او ادامه ميدهد: «تا هفته اول هر شب مراسم عزاداري برگزار ميشد اما مردم اصرار داشتند اين مراسم را ادامه بدهيم. حالا هر پنجشنبه شب مراسم يادبود سردار سليماني را برگزار ميکنيم. باورتان نميشود بيشترين افرادي که در اين يادبود شرکت ميکنند جوانها هستند.»
صحبت از حاج قاسم و انتقام سخت
قهوهخانهاش در خيابان دماوند است. داخل مغازه چند عکس سردار شهيد حاج قاسم سليماني کنار عکس حضرت آيتالله خامنهاي نقش بسته است. چند عکس هم پشت شيشه خودنمايي ميکند. حاج رحيم، صاحب قهوهخانه است. از او ميپرسيم چرا عکس حاج قاسم را به ديوار مغازهاش دارد. او ميگويد: «بعد از شهادت حاج قاسم چند روزي مغازه را تعطيل کردم. دل و دماغ کار کردن نداشتم. بعد از آن تنها کاري که ميتوانستم براي زنده نگه داشتن ياد او انجام بدهم گذاشتن عکسش در قهوهخانه بود.» حاج رحيم به افرادي که داخل مغازهاش نشستهاند اشاره ميکند و ميگويد: « خيليها فکر ميکنند اين جوانها چون اهل قهوهخانه هستند محبتشان به شهدا هم کم است. اما من خودم به چشم خودم ديدم تا مدتها در اين قهوهخانه و بين جوانها صحبت از حاج قاسم و انتقام سخت بود.» او ميگويد: « افرادي مثل حاج قاسم لطف زيادي به اين مملکت کردهاند و حيف بود که به اين زودي از بين ما بروند. اما تکتک ما ميتوانيم يک حاج قاسم باشيم.»