فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ترامپ مدتهاست تلاش دارد ايران را نيازمند مذاکره معرفي کند و خود اصطلاحا براي آن طاقچه بالا بگذارد. پاس گل ظريف بيش از هر چيز پازل او را تکميل کرده و راه را براي تشديد فشارها عليه ايران هموار ميسازد.
صبح نخستين روز کاري هفته جاري در حالي شروع شد که يک اظهارنظر از وزير امور خارجه در گفتوگو با مجله آلماني اشپيگل، فضاي رسانهاي کشور را به کلي تحتالشعاع خود قرار داد. حتي بعد از ترور شهيد سليماني توسط نظاميان آمريکايي نيز حاضريم مذاکره کنيم، مشروط به آنکه تحريمها برداشته شود و ترامپ ضمن تغيير رويه سابق، به ميز مذاکره بازگردد.اين خلاصه پيامي بود که از گفتههاي ظريف استنباط ميشد؛ پيامي که البته بعد از واکنش صريح ترامپ، تلاش شد برداشتهاي متفاوتي از آن ارائه شود. رئيسجمهور آمريکا در توئيتي نوشت: «وزير امور خارجه ايران ميگويد ايران خواستار مذاکره با ايالات متحده است اما ميخواهد که تحريمها برداشته شود. نه، مرسي!»
توئيتي تلخ که آه از نهاد خيليها بلند کرد و نوعي احساس تحقيرشدگي را در بخشهايي از افکارعمومي رقم زد. هرچه باشد بعد از ترور سردارشهيد سليماني -که در جامعه ايران بهعنوان نماد امنيت کشور شناخته ميشد- توسط نظاميان آمريکايي، آنهم بهصورت رسمي و با فرماندهي مستقيم ترامپ، حس نفرت به آمريکا بيش از هر زمان ديگري اوج گرفته و دشمني ايالات متحده با ايران نيز از هميشه روشنتر شده است.
واقعيت حرفهاي ظريف چه بود؟
موج منفي شکلگرفته در پي گفتههاي ظريف البته همانطور که پيشبيني ميشد کار را به انکار و توجيه و تفسير کشاند. رسانههاي نزديک به دولت از همان ساعات ابتدايي بعد از توئيت ترامپ بهخط شدند تا اينطور وانمود کنند که ظريف آنچه را منتقدان ميگويند نگفته و اظهارات وزير امور خارجه اساسا بهصورت نادرست ترجمه شده است. او خود نيز با انتشار متن انگليسي اين بخش از گفتوگو با اشپيگل تلاش کرد قدري از سنگيني جو پديدآمده بکاهد. آب رفته را اما به اين راحتي نميشد به جوي بازگرداند. ترجمههاي بعدي نيز همان برداشتي را تاييد ميکرد که در ابتدا مطرح شده بود.واقعيت از اين قرار بود که جناب وزير امور خارجه در پاسخ به سوالي مبنيبر اينکه «آيا مذاکره با آمريکا را پس از ترور سردار سليماني غيرمحتمل ميدانيد»، گفته بود: «خير. من هرگز چنين امکاني را رد نميکنم، به شرط آنکه آنها رويکرد خود را تغيير دهند و واقعيات را به رسميت بشناسند. از نظر ما مهم نيست که چه کسي در کاخ سفيد مينشيند. چيزي که اهميت دارد، نحوه رفتار آنهاست. دولت ترامپ ميتواند گذشتهاش را جبران کند، تحريمها را بردارد و پاي ميز مذاکره بازگردد. ما کماکان پاي ميز مذاکره هستيم و آنها ميز را ترک کردهاند. آمريکا آسيب بزرگي به مردم ايران زده است. روزي که آنها براي جبران کاري بکنند، خواهد آمد. ما صبر زيادي داريم.»
صدايي که در وزارت امور خارجه شنيده نشد
گفتههاي ظريف در حالي مطرح ميشد که در فضاي اجتماعي و سياسي بعد از ترور سردار، موضوع مذاکره با آمريکا عملا منتفي بود و اين مساله تا حد زيادي ميان طيفهاي مختلف سياسي مورد اجماع بهنظر ميرسيد. در همين رابطه محسن ميردامادي، فعال سياسي اصلاحطلب در گفتوگو با هفتهنامه صدا ضمن تاکيد بر آنکه ما با آمريکاييها در يک بنبست ديپلماتيک قرار گرفتهايم تصريح کرده بود اين تصور که ما ميتوانيم با آمريکاييها سر ميز مذاکره بنشينيم و توافق کنيم، واقعبينانه نبوده و فعلا شرايط گفتوگوي دوجانبه رودررو با آمريکا فراهم نيست.سعيد ليلاز هم چند روز بعد از شهادت سردار سليماني در سرمقالهاي در روزنامه اعتماد، راهبرد جمهوري اسلامي را بازدارندگي فعال و «نه مذاکره و نه جنگ» دانست و نوشت: «آمريکا ميخواهد مقابل راهبرد «نه مذاکره، نه جنگ»، راهبرد «يا مذاکره يا جنگ» را پيش بگيرد و بر ماست که با اين راهبرد مقابله کنيم.»
قهرمان ديپلماسي اما گويا اساسا بهگونه ديگري به تحولات مينگرد و از همين بابت ترجيح ميدهد چشم بر بلندشدن ترامپ از پاي ميز مذاکره و حضور در اتاق فرماندهي عمليات تروريستي بغداد ببندد و انگار نه خاني آمده و نه خاني رفته، ضمن سخن گفتن از صبر طولانياش در مواجهه با آمريکا، بار ديگر از باز بودن راه براي بازگشت به مذاکره سخن بگويد.
فقط ما زبان دنيا را ميفهميم!
دو سال پيش حسن روحاني در تبليغات انتخاباتي 96 ضمن متهم کردن منتقدان به نفهميدن زبان دنيا، اينطور وانمود کرد که فقط خود و يارانش به زبان و توان مذاکره مسلح و از تدابير ديپلماتيک لازم براي مواجهه با دنيا برخوردارند. گذشت زمان حالا عيار ادعاهايي از ايندست را بهخوبي به سنجش گذاشته است. روزي اعلام آمادگي براي مذاکره با هر شخصي! با ترشرويي ترامپ پاسخ ميگيرد، روزي ديگر جواب «اهلا و سهلا، ما آماده مذاکرهايم» با ترور نماد امنيت داده ميشود و امروز نيز سخن گفتن از امکان مذاکره حتي در شرايط پس از ترور شهيد سردار سليماني به دست نظاميان آمريکا و به دستور مستقيم ترامپ، با واکنش تمسخرآميز «نه، مرسي!» پاسخ ميگيرد. در اين ميان البته هرچه هست اثري از توجه به منطق قدرت در مناسبات تيم حاکم بر دولت به چشم نميخورد و بهنظر ميرسد بازي با کارت مولفههاي قدرت، جايگاه چنداني در اين دستگاه محاسباتي ندارد؛ دستگاه محاسباتياي که گويا احقاق حقوق کشور را صرفا از مسير قواعد ديپلماتيک و مناسبات حاکم بر حقوق بينالملل و مذاکره و... دنبال ميکند و هرجا نيز که مثل برجام به بنبست ميخورد، راه برونرفت از آن را خارج از اعتراضهاي توئيتري و انذارهاي اخلاقي و... دنبال نميکند.
تبعات دنبالهدار يک اظهارنظر
بايد تنزل قدرت نرم ايران را يکي از بديهيترين پيامدهاي اظهارات ظريف دانست؛ پديدهاي که بيش از هر چيز ريشه در پشتوانهها و سرمايههاي اجتماعي حاکميت دارد. جامعه ايران بعد از شهادت سردار سليماني، سطحي از انسجام اجتماعي را تجربه کرد که مدتها بود طعم آن را نچشيده بود. اين موضوع بهويژه يکماه بعد از حوادث آبانماه و اعتراضات ناظر به گراني 200 درصدي بنزين که شکافهاي موجود در جامعه را به عميقترين وضعيت خود رسانده بود، اهميتي دوچندان داشت و ميتوانست کشور را تا مدتها از اين جهت بيمه کند.ماجراي سقوط هواپيما و سکوت رسانهاي درخصوص علت آن اگرچه تا حد زيادي بر اين انسجام سايه انداخت و به احياي سطحي از شکافهاي ترميمشده منجر شد، اما درخصوص نوع نگاه به مذاکره تغيير محسوسي را در جامعه پديد نياورد و همچنان صدايي که در تمام سطوح حاکميتي و مديريتي و مردمي دراينباره به گوش ميرسيد، صدايي واحد بود.
طرح اين قبيل مواضع و مواضعي از اين دست اما گذشته از شکل دادن مجدد به دوقطبيهاي کاذب سياست خارجي در داخل، انسجام يادشده را در اين حوزه تنزل داده و نگاه بيروني به کشور را نيز دستخوش تغيير قرار ميدهد. هرچه باشد نوع مواجهه ساير کشورها با ايران، با همبستگي اجتماعي داخلي ارتباطي مستقيم دارد و اين موضوع در يکي از نمونههاي عيني متأخر آن، در ماجراي اسقاط پهپاد گلوبالهاوک جلوهگر شد؛ اتفاقي که ضمن به رخ کشيدن بخشي از مولفههاي قدرت کشور، بهواسطه انسجام اجتماعي پيشگفته گردشي آشکار را در مواضع کشورهايي چون عربستان و امارات رقم زد و اولي را به اعلام آمادگي براي مذاکره و دومي را به انعقاد پيمان امنيتي با تهران مجاب کرد.
پيام و پيامد آمادگي براي مذاکره در عصر پساسليماني
اعلام آمادگي براي مذاکره در عصر پساسليماني در واشنگتن چيزي جز پيام ضعف تعبير نميشود و همين موضوع فضاي مناسبي را در اختيار طيف تندروي حاضر در حاکميت آمريکا قرار ميدهد تا سياستهاي ضدايراني خود را بهگونهاي مضاعف پيگيري کند. اين يعني ظريف و باقي رفقا زين پس بايد منتظر گام بعدي کاخ سفيد در اعمال فشار بر ايران باشند و مردم نيز همچان بايد به مقاومت خود در برابر فشارهاي ناشي از خطاهاي ديپلماتيک و غيرديپلماتيک مردان پاستور در زندگيشان ادامه دهند. ترامپ مدتهاست تلاش دارد ايران را نيازمند مذاکره معرفي کند و خود اصطلاحا براي آن طاقچه بالا بگذارد. پاس گل ظريف بيش از هر چيز پازل او را تکميل کرده و راه را براي تشديد فشارها عليه ايران هموار ميسازد؛ اتفاقي که ضمن تناقض با منافع ملي و اصول و اقتضائات ديپلماتيک، ژست کارداني و عالم بودن به ادبيات گفتوگو با دنيا و تامين منافع ملي از اين مسير را نيز به کلي از حيز انتفاع ساقط ميکند.
بازار