عملگرایی علیه رادیکالیسم
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست راديکالهاي سالها پيش جريان اصلاحات در احزابي چون مشارکت که امروز در قالب احزابي چون اتحاد ملت سياستورزي خود را پيش ميبرند از ابتدا ترجيح دادند نقاب بيکانديدايي به بهانه ردصلاحيتها را بر چهره زنند. از اينرو از چندماه پيش تئوريسينهاي راديکال اصلاحطلب همچون سعيد حجاريان، صندوق راي را «جعبه پاندورا» خواندند! «پوپوليسم فقط حرکت پشتسر مردم نيست؛ فريب دادن مردم هم هست که برخي احزاب اگر بخواهند فهرست انتخاباتي بدهند از زير سنگ هم نامزد ميدهند و توجيه ميکنند که راي ندادن خيانت به اصلاحات است و اگر نخواهند فهرست انتخاباتي بدهند، نامزدهاي موجود در پارلمان را هم نميبينند و هر نوع راي دادن را خيانت به اصلاحات ميدانند!» اين عبارات روايت ارگان رسمي حزب کارگزاران سازندگي از همخانوادههاي اصلاحطلبش است. آنان که راديکاليسم را همچنان پيشروي ميخوانند و بهدليل منفعتطلبي و هزينهدار بودن کنش انتخاباتي، گوشهنشيني را ترجيح ميدهند به اين اميد که اکسير گذر زمان شوکران عملکردشان را در دولت و مجلس از اذهان بزدايد؛ کارنامهاي که حتي راديکالهاي اصلاحطلب نيز در آن جاي دفاعي باقي نميبينند و بدنه اجتماعي را از آنان نااميد کرده است. از اين رو است که راديکالهاي سالها پيش جريان اصلاحات در احزابي چون مشارکت که امروز در قالب احزابي چون اتحاد ملت سياستورزي خود را پيش ميبرند از ابتدا ترجيح دادند نقاب بيکانديدايي به بهانه ردصلاحيتها را بر چهره زنند. از اينرو از چندماه پيش تئوريسينهاي راديکال اصلاحطلب همچون سعيد حجاريان، صندوق راي را «جعبه پاندورا» خواندند! جعبهاي که بنابر افسانههاي يوناني از آن بلا ميآيد.در اين ميان اما کارگزاران و چهرههايي چون بهزاد نبوي معتقدند تندرويهاي سالهاي پيش نهتنها سودي را متوجه جريان اصلاحات نکرده، بلکه به بازکردن عرصه براي رقيب دامن زده و آنها را به حاشيه رانده است. در همين راستا کارگزاران از مدتها پيش انتقادهاي تند و تيزي نسبت به عملکرد انفعالي شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان داشت و بيرهبري و بيراسي اصلاحات را فرياد ميزد و ميگفت جريان اصلاحات بايد «سر» و سامان پيدا کند، تا آنجاکه در مردادماه 98 غلامحسين کرباسچي، دبيرکل اين حزب بهصراحت عنوان داشت که مورد احترام بودن سيدمحمد خاتمي بهمعني رهبري وي نيست و تاکيد کرد جريان اصلاحات هيچگاه بهمعناي واقعي رهبر نداشته و نيازمند رهبري است که خطمشي و استراتژي آن را تعيين کند. کرباسچي بهصراحت گفت: «رهبري يعني ورود به مسائل، مديريت و ساماندهي آنها. رهبري يعني اگر زماني به مشکلي برخورد کرديم او بيايد و مشکل را حلوفصل کند.» اگرچه انتقادهاي کارگزارانيها به مذاق همجريانيهايشان خوش نيامد و آنها حتي بار ديگر برچسب غيراصلاحطلب بودن را بر بال چپ هاشميرفسنجاني کوبيدند تا آنجاکه محمود صادقي توئيت کرد: «پيوند کارگزاران با اصلاحطلبان از ابتدا، بيش از آنکه هويتي باشد، سياسي بود. بهترين توصيف براي اين جريان همان راست مدرن برآمده از راست سنتي است. خاستگاه اصلي اليگارشي در نظام جمهوري اسلامي و بياعتنا و بلکه معارض با عدالت اجتماعي که تبار اصلي اصلاحطلبان است.» با نواخته شدن سوت پايان مهلت ثبتنام داوطلبان نمايندگي مجلس هم اين انتقادها رنگ و بوي تندتري يافت. به بياني ديگر، کارگزارانيها معتقد بودند نتيجه جدي گرفته نشدن همان نقدهاي چندين ماههشان حال و روز امروز جريان اصلاحطلب شده است. در مقابل اتحادملتيها معتقد بودند عبور نکردن آنها از روحاني چنان برهوت بيسرمايه اجتماعي را برايشان رقم زده که بخواهند و نخواهند مسير برايشان مسدود است. از اينرو محمدجواد روح، عضو دفتر سياسي حزب اتحاد ملت به «فرهيختگان» گفته بود (رجوع کنيد به «فرهيختگان» شماره 18 آذر 98) گويي همه در کنار کشيدن اتفاقنظر دارند ضمن اينکه همينهايي هم که آمدند و ثبتنام کردند هم با هزار درخواست و نامه و تلفن و بهواسطه خاتمي و بهاصطلاح من بميرم تو بميري به ميدان آمدند، چراکه اگر ميدانستند امسال هم مانند قبل با تکرار خاتمي دو، سهميليون در تهران راي ميدهند، امروز بين اصلاحطلبان براي ثبتنام کردن و در ليست رفتن رقابت سنگين بود! جالب اينکه مجيد انصاري هم مشابه همين حرف را در نشست خبري خود در حزب نداي ايرانيان به زبان آورد و بهصراحت گفت بهرغم تاکيدات خاتمي به 110 نفر از چهرهها براي ثبتنام، تنها پنج نفر آنها ثبتنام کردند. شايد به همان دليل که صادق زيباکلام هم از سال پيش گفته بود اينکه ميزان سرخوردگيها از فراکسيون اميد مجلس بيشتر از دولت روحاني نباشد، کمتر نيست و از اينرو خاتمي دوبار که هيچ، 20 بار هم تکرار کند فايدهاي ندارد.مجموع اين ارزيابيهاست که شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان را به حضور کمهزينه و بدون پذيرش مسئوليت در انتخابات ترغيب کرد. از اينرو کارگزاران، شوراي عالي و تصميمگيران اصلاحطلب را به تعلل و عافيتطلبي متهم کرد و ارگان رسمياش (روزنامه سازندگي) بعد از پايان زمان ثبتنامها، دستها را به نشانه تسليم بالا برد و شکست سنگين انتخاباتي زودهنگام را اعلام کرد. در همين راستا محمد قوچاني نوشت: «آقاي عارف فکر کردند چون خودشان نامزد نميشوند نياز نيست در مقام رئيس شوراي عالي اصلاحطلبان از ديگران دعوت کنند و ديگر بزرگان... اين روزها آنقدر عليه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشيمان شدند و توبه کردند و از سر بيخيالي و بيبرنامگي و بهنظرم بريدگي ما را مقابل اصولگرايان جوان رها کردند.» از اينرو وقتي جمعبنديهاي نهايي در شوراي عالي به حضور احزاب آري و حضور ائتلافي اصلاحطلبان در انتخابات نه شد –يعني بهعبارتي شفاف، اصلاحطلبان تصميم به حضور با کمترين هزينه و مسئوليتپذيري در انتخابات گرفتند- حزب کارگزاران و جمع ديگري از احزاب اصلاحطلب ازجمله مردمسالاري حضور تمامقد خود را در انتخابات بهصورت رسمي اعلام کردند و به ارائه فهرست انتخابات پرداختند؛ فهرستي که کارگزارانيها ميگفتند با مشارکت 6 حزب ديگر ازجمله احزاب اصلاحطلبي چون حزب اسلامي کار، خانه کارگر، نداي ايرانيان، اعتدال و توسعه و مجمع فرهنگيان بسته شده با اين حال کارگزارانيها همچنان اصرار دارند حلقه اتصال خود را با جبهه اصلاحات حفظ کنند، از اينرو علي جمالي، رئيس ستاد انتخابات حزب کارگزاران تاکيد دارد اين مشارکت 6 حزبي در بستن ليست بهخصوص 30 نفره تهران بهمعني ائتلاف نيست، چراکه شوراي عالي که مسئوليت سياستگذاري انتخاباتي دارد به اين نتيجه رسيده بود که ليست ائتلافي براي تهران ندهند، از اينرو کارگزاران بهصورت مستقل وارد انتخابات شدند تا بهعبارت ديگر به قول حسين مرعشي پيروزي اين ليست، پيروزي اصلاحطلبان و شکست آن شکست کارگزاران باشد. کارگزارانيها در ليست متبوع خود پنج کانديداي اختصاصي و احزابي خود را قرار دادند و 25 نفر باقي ليست را از ديگر احزاب اصلاحطلب انتخاب کردند. اگرچه دو نماينده تهران يعني محمدعلي وکيلي و مصطفي کواکبيان از چهرههاي شاخص غايب ميان کارگزارانيها که ليست خود را «ياران هاشمي» ميخوانند، هستند. کارگزارانيها ميگويند مهمترين ملاک براي قرار دادن افراد در ليست خود را تخصص، کارآمدي و سلامت اخلاقي و مالي قرار دادند و اين دو کانديداي شناختهشده اصلاحطلب در چارچوب معيارهاي آنها نميگنجيدند. حمايت چراغخاموش رئيس دولت اصلاحات و ديگر چهرههاي اصلاحطلب نيز از فهرست انتخاباتي عيان است تا آنجاکه حسين مرعشي، سخنگوي حزب کارگزاران بهصراحت عنوان داشته که خاتمي به او گفته کاش کارگزاران مانند مجلس پنجم براي سراسر کشور ليست بدهد. در مقابل هشت حزب اصلاحطلب ازجمله مردمسالاري، همبستگي، خانه کارگر و... نيز بهصورت رسمي با هم ائتلاف کردند و ليستي ائتلافي با عنوان «براي ايران» ارائه کردند؛ ليستي که در 20 کانديدا با ليست کارگزاران مشترک است. با اين وصف محمدرضا عارف نيز که گفته بود به ارائه فهرست انتخاباتي ميپردازد، خودکار خود را غلاف کرد و از ارائه ليست انصراف داد. ياران اصلاحات هم از ديگر ليستهاي اصلاحطلبان است. با اين حال اين کارگزارانيها بودند که بهعنوان اولين گروه از جريان اصلاحطلب بهصورت تمامقد آستينها را براي انتخابات بالا زدند؛ اقدامي که اختلافات قديمي کارگزاران با راديکالهاي اصلاحات را نيز نبش قبر و بار ديگر عيان کرد. در همين راستا صادق زيباکلام در گفتوگو با شرق تاکيد کرد دغدغه اصلي کارگزارانيها اصلاحطلبي نيست. اسماعيل گراميمقدم، سخنگوي حزب اعتماد ملي هم به ايرنا گفت ليست کارگزاران اصلاحطلبانه نيست و حتي پا را فراتر گذاشت و بهصورت تلويحي اشاره کرد که نقدها را برانگيخت، چراکه نشان داد کانديدا داشتيم! بيانيه راهبردي کارگزارانيها با عنوان حزب کارگزاران سازندگي روز چهارشنبه 23 بهمن در بيانيهاي راهبردي با عنوان «چرا راي ميدهيم؟» هم به مذاق محمود صادقي خوش نيامد و در توئيتر با فرصت طلب خواندن کارگزارانيها به آنها تاخت و توئيت کرد: «بيانيه کارگزاران سازندگي بار ديگر ذات فرصتطلبانه اليگارشي مدعي اصلاحطلبي را آشکار کرد.» محمدجواد روح، سردبير هفتهنامه صدا و عضو حزب اتحاد ملت هم در واکنش به ليست ياران هاشمي نوشته بود: «حق هر حزب سياسي است که بنابر تحليل خود از مجموعه شرايط و فضاي سياسي در قبال انتخابات موضعگيري کند. کارگزاران هم از اين قاعده مستثنا نيست فقط جا دارد يادآور شويم که اين حزب، از انتخابات مجلس پنجم تاکنون، هرگاه بدون ائتلاف و اتحاد با جناح چپ عمل کرده؛ شکست خورده است. مهمترين آنها هم، دو شکست سردار سازندگي در سالهاي ۷۸ و ۸۴ بود. اميدواريم اينبار، هوش هيجاني دوستان، درست عمل کرده باشد.» اکبر منتجبي نيز در پاسخ به اين اعتراض نوشت: «شما بهعنوان يک کنشگر سياسي مخير به اين هستيد که در انتخابات شرکت بکنيد يا نکنيد؛ ليست بدهيد يا ندهيد؛ بر بوق تحريم بدميد يا ندميد؛ نااميدي را ترويج بکنيد يا نکنيد؛ اما نميتوانيد تاريخ را وارونه روايت کنيد و روز را شب جا بزنيد. در اينکه مردم نااميد هستند و دلخور شکي نيست اما بهتر است بهجاي آنکه سوار موج نااميدي و دلخوري مردم شويد، برگرديد و ببينيد در چند سال گذشته چه در مجلس و چه در شهرداري چه کرديد؟ آقاي عارف، رئيس فراکسيون اميد يکي از اعضاي هياتموسس حزب مشارکت بود، چرا او و فراکسيون اميد که با حمايت آقاي خاتمي به مجلس راه يافتند، اينچنين منفعل بودند در حالي که جمع قابلتوجهي از اعضاي مجلس را همراه داشتند؟ پاسخ صادقانه به اين پرسشها و پرسشهاي مشابه و نيز عذرخواهي از مردم، ممکن است –البته ممکن است- درصدي از اعتبار از دسترفته شما را بازگرداند. در غير اين صورت با وارونه جلوه دادن تاريخ هيچ اتفاقي نميافتد.» روح در يادداشت اخير خودش هم تاکيد کرده اگر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس يازدهم ليست هم ميدادند، نتيجهاي نميگرفتند و چنين کنشي را چيزي بيشتر از يک کنش «پا در هوا» ندانسته است. او تصريح دارد ارائه ليست در اين شرايط فاقد مابهازاي اجتماعي است. برخلاف انتخابات مجلس دهم که يک جنبش اجتماعي حداقلي شکل گرفته بود که از دل آن، نياز به ليست و کانديدا بروز مييافت. روح تاکيد کرده است: «مساله آن است که آب دريا خشکيده و قايق بر آن حرکت نميکند. در اين شرايط، دل به دريا زدن طيره عقل است؛ حتي اگر دريانوردي کارآزموده و جهانديده و توفانکشيده باشد...» بر همين اساس است که کارگزاران تاکيد دارد امروز فهرستدادن هزينه دارد و برخي اصلاحطلبان چون نميخواهند يا نميتوانند(بخوانيد منافعشان اقتضا ميکند) که صراحتا از تحريم انتخابات حرف بزنند و بدون ارائه ليست در انتخابات درصدد هستند صبح سوم اسفند هر نتيجهاي حاصل شد پيروز انتخابات باشند، بهعبارتي اگر راي قابلتوجهي نياوردند عاقل اندر سفيه بگويند «ديديد گفتيم» و اگر راي قابلتوجهي بود نداي «انا شريک» سر دهند و بهعبارتي مجاهدان بيمسئوليت روز شنبه بعد از انتخابات باشند تا کارنامه عملکرد منتخبانشان هم بار ديگر مسير را بر سر راهشان مسدود نکند و در بزنگاه شانهها را از زير بار مسئوليت خالي کنند. مجلس پنجم و پايان انزواي سياسي جناح چپ در انتخابات مجلس چهارم، جناح چپ آن زمان و اصلاحطلبان امروز اگرچه تمامقد در انتخابات ظاهر شدند ولي با بيرغبتي گسترده مردم روبهرو گشتند و حتي رئيس مجلس سوم يعني مهدي کروبي، عضو موسس مجمع روحانيون مبارز نيز از رسيدن به کرسيهاي مجلس چهارم باز ماند. اين جناح با انفعال گسترده روبهرو بودند. در همين راستا کمتر از دوماه مانده به انتخابات (چهارشنبه27 دي 1374)، 16 تن از معاونان هاشميرفسنجاني(رئيسجمهور وقت)، وزرا و مديران اجرايي دولت و شهردار وقت پايتخت عزم راسخ خود براي انتخابات مجلس پنجم و کسب کرسيهاي پارلمان را طي بيانيهاي رسمي اعلام کردند. محمد هاشمي، عطاءالله مهاجراني، مصطفي هاشميطبا و رضا امراللهي از معاونان رئيسجمهور، به همراه محسن نوربخش رئيس کل بانک مرکزي، غلامحسين کرباسچي شهردار وقت تهران و 10 تن از وزراي کابينه دوم هاشميرفسنجاني يعني محمدعلي نجفي وزير آموزشوپرورش، بيژن زنگنه وزير نيرو، محمدرضا نعمتزاده وزير صنايع، اکبر ترکان وزير راهوترابري، اسماعيل شوشتري وزير دادگستري، مرتضي محمدخان وزير امور اقتصادي و دارايي، عيسي کلانتري وزير کشاورزي، سيدمحمد غرضي وزير پست و تلگراف، غلامرضا شافعي وزير تعاون و غلامرضا فروزش وزير جهادسازندگي 16 نفري بودند که اين بيانيه به امضاي آنان منتشر شده بود. بيانيه بعدها به بيانيه اعلام موجوديت حزب کارگزاران سازندگي تعبير شد. با تذکر رهبري وزرا از ارائه ليست انتخاباتي منع شدند و درنهايت گروه 6 نفره کارگزارانيها آستينها را به صورت عيان براي رقابت انتخاباتي با جناح راست بالا زدند.کارگزاران توانستند فائزه هاشمي را با راي بالا در همان مرحله اول انتخابات و بهعنوان نفر دوم تهران و بعد از ناطق نوري به کرسيهاي مجلس برسانند. جالب اينکه در اين انتخابات تنها همين دو نفر بودند که از حوزه انتخابيه تهران توانسته بودند در همان مرحله اول پيروزي خود را در انتخابات قطعي کنند؛ پيروزياي که خبر از رقابت تنگاتنگ جامعه روحانيت و کارگزارانيهاي تازه به ميدان آمده داشت.حجم عظيم تبليغات انتخاباتي کارگزاران بهگونهاي بود که به گفته ناطقنوري، جامعه روحانيت را بايکوت کرد.از اينرو جناح راست و چپ به همراه کارگزارانيها اکثريتي تقريبا برابر در مجلس پنجم بهدست آوردند، تا آنجاکه عبدالله نوري تنها با اختلاف 11 راي کرسي رياست مجلس را به ناطقنوري واگذار کرد. انتخابات مجلس پنجم و حضور انتخاباتي کارگزارانيهاي تازه نفس باعث شد جريان چپ از انزواي سياسي خارج شده و بار ديگر بتواند به ميدان سياست باز گردد. پدرخواندگي جبهه دوم خرداد با آغاز فعاليت مجلس پنجم در سال 75، جريان چپ که آن زمان کانديداي رايآوري در کسوت رياستجمهوري براي خود متصور نبود با همدستي کارگزارانيها در صدد برآمدند تا مهر پاياني بر جبر دو دوره بودن رياستجمهوري زده و امتداد دولت سازندگي را با تغيير قانون اساسي رقم زنند. در همين راستا روزنامه سلام 29 شهريور ماه سال 75 از تهيه طوماري توسط نمايندگان نزديک به کارگزاران در مجلس خبر داد؛ طوماري به حمايت هاشميرفسنجاني و درخواست تمديد دوره رياستجمهورياش. در همين راستا عبدالله نوري بهصراحت اظهار داشت: «مصلحت نظام اسلامي و منافع کشور ايجاب ميکند دوره رياستجمهوري هاشميرفسنجاني براي بار سوم تمديد شود.» مرحوم هاشمي در صفحه 482 کتاب «سردار سازندگي» بهصراحت ناطقنوري را رقيب ميخواند و نقل کرده که در اين روز روحاني براي کانديداتوري مردد بوده و ترديدش نيز از اين جهت بود که اگر جامعتين (جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين قم) از رقيب حمايت کنند، به ضرر اوست. حسن حبيبي نيز ديگر گزينه مطلوب ائتلاف کارگزارانيها محسوب ميشد.کارگزارانيها و پدرمعنويشان عزمشان جزم بود تا تبلور کشته خويش در مجلس پنجم را در انتخابات رياستجمهوري ببينند. از اين رو به قول محمد قوچاني زماني که ناطقنوري زبان به طعن عصر هاشمي ميگشود و تشبيه کشور به مالزي را تقبيح ميکرد، هاشمي به پهلوي چپ خويش غلتيده بود و محمد خاتمي را جايگزين مناسبتري نسبت به شيخ نور ميديد. اگرچه آداب سياستورزي و حتي اقتضائات رسيدن تير به هدف حکم ميکرد جايي براي احتمال چرخش سيب سياست به نفع شيخ نور نيز گذاشته شود. بر اين اساس سياست اعلامي و اعمالي متفاوت و حتي متناقضي پيگيري شد تا درنهايت بازي برد- برد رقم خورد. از سوي ديگر در افکار عمومي ناطقنوري بيش از خاتمي -که اگرچه سابقه وزارت داشت ولي چهرهاي چندان سرشناس نبود- نماد امتداد دولت هاشمي محسوب ميشد و همين گزاره باعث ميشد ظرفيتهاي منفي چسبندگي وضع موجود به سبد ناطقنوري بريزد و مسير دولت اصلاحات را بيش از پيش هموار سازد. بر همين اساس کارگزاران به صورت رسمي از کانديداتوري خاتمي حمايت کرد تا آنجا که غلامحسين کرباسچي سخنراني بزرگترين ميتينگ انتخاباتي دوم خرداد را برعهده گرفت. خطبه دوپهلوي نمازجمعه يک هفته مانده به انتخابات هاشميرفسنجاني و اظهاراتش درخصوص تقلب نيز در همين راستا قابل تحليل است؛ خطبهاي که پس از سالها همچنان گاهي به نفع ناطقنوري و گاهي به نفع خاتمي تعبير ميشود ولي هر چه بود در برگرداندن ورق انتخابات به نفع اصلاحطلبان اثرگذار بود. از اين روست که کارگزارانيها خود را پدرخوانده جبهه دوم خرداد ميخوانند. پايان ماهعسل کارگزاران و اصلاحات جناح چپ که حالا بعد از شيريني کامش در دوم خرداد خود را اصلاحطلب ميخواند و دولت را ناباورانه در يدقدرت خود ميديد حالا ديگر ابايي نداشتند که هاشميرفسنجاني را آماج تخريبهاي خود قرار دهند تا آنجا که ژنرال و پدر معنوي حزب کارگزاران(اکبر هاشميرفسنجاني) در انتخابات مجلس ششم در هيچيک از ليستهاي اصلاحطلب قرار نگرفت و تخريب راديکالهاي اصلاحطلب عليه او نيز بهگونهاي بود که درنهايت بعد از پيروزي در رقابت انتخاباتي مجلس نيز مرحوم هاشميرفسنجاني ترجيح داد از حضور در مجلس اکثريت اصلاحطلب ششم انصراف دهد. هاشمي حالا ديگر در مقالات روزنامههاي بيشمار آن روزهاي اصلاحطلبان هم عاليجناب سرخپوش خوانده ميشد. سال 81 و انتخابات شوراي شهر دوم را ميتوان دومين دوئل و پنجه کشيدن رسمي اصلاحطلبان راديکال(از جمله حزب مشارکت) و کارگزارانيها خواند. مشارکتيها که شوراي شهر اول تهران را نيز به انحلال کشانده بودند در انتخابات شوراي شهر دوم (سال 81) حاضر به پذيرش معاون کرباسچي در فهرست انتخاباتي خود نشدند. از اين رو دبيرکل کارگزاران و شهردار پيشين پايتخت که تا سال 79 دوران محکوميت خود را سپري ميکرد با فهرست «تهران را دوباره ميسازيم» به عرصه انتخابات آمد تا هم بيثباتي و آشفتگي عملکرد اصلاحطلبان شوراي اول را به رخشان بکشد و هم به اميد مرزبندي با آنان کسب راي کند. مشارکتيها نيز با ليستي پرو پيمان به ميدان آمدند، ليستي که از مصطفي تاجزاده تا سلبريتي آن وقت، حسين زمان، در آن بود ولي مردم تهراننشين که از تندرويهاي اصلاحطلبانه به ستوه آمده بودند نه به ليست شهردار حبسکشيده کارگزاران اعتماد کردند و نه به ليست اصلاحطلبان مشارکتي رغبت نشان دادند تا آنجا که در غياب نظارت استصوابي مصطفي تاجزاده، معاون سياسي وزارت کشور دولت خاتمي، حتي از محمود خسرويوفا رئيس فدراسيون جانبازان نيز راي کمتري آورد! انتخابات رياستجمهوري سال 84 نيز تير خلاص همراهي مشارکتيها با کارگزاران بود. آنها وزير علوم مستعفي خود را به ميدان رقابتهاي انتخاباتي فرستادند و حاضر به انصراف معين از انتخابات نشدند. تا آنجا که اصلاحطلبان همچنان معتقدند بخشي از شکست آنان در انتخابات رياستجمهوري نهم متوجه تشتت آراي آنان است. آرايي که در انتخابات سال 92 به مشي کارگزاران عمل و تجميع شد و پيروزي را به کام اصلاحطلبان ثبت کرد. اتفاقي که در انتخابات مجلس دهم نيز رخ داد و متعاقب آن شوراي شهر پنجم را نيز يکدست اصلاحطلب کرد. ولي اين پايان ماجرا نبود چراکه اختلافات بنيادي اصلاحطلبان راديکال و کارگزاران در لحظات پيروزي و خيال جمع قدرتطلبان است که بروز و ظهور مييابد. از اين رو شاهد بوديم که اصلاحطلبان شوراي شهر نيز به بيثباتي و دستبهدست شدن قدرت در شهرداري و راه انداختن مسابقه صندليها و بالاتر از آن مهر خونين استاد بر کارنامهشان تن دادند ولي به شهرداري محسن هاشمي نه! * حانيه موحدين