کيهان/ « انتخابات دوم اسفند چرا يک پيروزي بزرگ است؟ » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم محمد ايماني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
انتخابات مجلس، يک ماراتن دست کم هشت نُه ماهه بود. انتخابات در بسياري از کشورهاي غربي، معارض ندارد. اما در مقابل انتخابات الهامبخش ايران، سنگاندازيهاي فراواني از سوي مستکبران انجام ميشود. وقتي عمليات ضد انتخابات با برخي همپوشانيهاي داخلي همراه شد، موجب کارشکني سنگين ميشود. مانند سال 82 که ميخواستند انتخابات مجلس را تعطيل کنند. ما در سوئيس و نروژ انتخابات برگزار نميکنيم، بلکه در قلب منطقهاي آشوبزده و پر از دشمناني عنود، پرچم برگزاري انتخابات را بالا بردهايم. تفاوت ماجرا مانند تفاوت حرکت در يک اتوبان هموار، با عبور از يک گردنه پر پيچ و خم در کولاک زمستاني است. بله، اگر گردنه و کولاک نبود و برخي همراهان ناهمدل، کژتابي نميکردند، ميشد آسانتر عبور کرد، اما با وجود همه بد عمليهاي برخي همراهان، به سلامت و موفقيت از چنان گردنهاي گذشتن، يک موفقيت بزرگ ارزيابي ميشود.
براي فهم واقعيت، بايد کمي عميقتر در برخي روندهاي مديريتي ناراضي تراش مطالعه کرد. قبلا در همين ستون از قول سايت دولتي خبر آن لاين و نشريه حزب اتحاد ملت نوشتيم که تحقير و توهين نهفته در ماجراي توزيع سبد کالا در بهمن 92 و همچنين شوک غافلگيرانه سه برابر کردن قيمت بنزين در آبان 96، سهوي نبود. نشريه صدا در اين باره نوشت «روحاني وقتي ديد چيزي دستش ندارد، بنزين را گران کرد تا جامعه به شرايط اقتصادي واکنش نشان دهد؛ فشار از پايين اتفاق بيفتد تا در بالا چانهزني کنند که مذاکره انجام شود. ميگويند وزير اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزين را گران کنيد، جامعه به هم ميريزد و روحاني خنديده است. اينکه ميگويند گران کردن بنزين، تصميم غيرکارشناسي و اطلاعرساني آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحاني، تصميم هم کارشناسي بوده و هم نحوه اطلاع رساني- در واقع اطلاع نرساني- درست بوده تا جامعه بيشتر عصباني شود. روحاني قمار کرد تا ببيند نتيجهاش چه ميشود.»
آقاي صادق خرازي (معاون وزيرخارجه در دولت اصلاحات و سفير بعدي در پاريس) از حاميان جدي دولت و برجام بود. اما هم او درباره ماجراي تلخ بنزين به خبر آنلاين گفت: «حقيقتا در ماجراي بنزين، بيخردي حاکم بود. مگر ميشود بنزين را سه برابر کنيد و قبلش هيچ آگاهي نداده باشيد!؟ شما بايد از يک سال قبل به افکار عمومي آگاهي ميداديد... گاهي به شوخي ميگويم مسئولين ما صبح به صبح که بيدار ميشوند برنامهريزي و بخشنامه صادر ميکنند که انقلاب را از بين ببرند و اين مردمند که آن را حفظ ميکنند(!)...انتخابات آينده، انتخابات پيچيدهاي است. فکر ميکنم با فضايي که در آن قرار داريم، مشارکت در شهرستانها بالاي ۴۰-۵۰ درصد و در تهران حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد باشد که خودش رقم قابل توجهي است، هرچند که ايدهآل نيست».
متاسفانه به دفعات شاهد بوديم که هر وقت طيف مدعي اعتدال و اصلاحات و خوشبين به غرب در دولت و مجلس بر سر کار آمدند، اميد و اعتماد عمومي آسيب خورد، نارضايتي افزون شد و ميزان مشارکت مردم پايين آمد. در واقع، کارکرد دولتهاي شبهليبرال، تزريق نارضايتي و نا اميدي به جامعه بوده است. روزنامه غربگراي شرق چند هفته قبل، با اذعان به اينکه شديدترين اعتراضات در دولتهاي هاشمي و روحاني رخ داده، نوشت «مطمئنا گستردهترين اعتراضها مربوط به شورشهاي اجتماعي و اقتصادي مردم حاشيهنشين بوده است؛ مانند آنچه در آبان 98 رقم خورد. اگر بخواهيم مقايسهاي ميان اعتراضهاي سياسي و اقتصادي داشته باشيم، تا قبل از آبان 98، گستردهترين تظاهرات در خرداد 1371 در مشهد و پُرتلفاتترين حادثه در فروردين 1374 در اسلامشهر رقم خورده. نخستين اعتراضها از جنس نارضايتي مردم از برنامههاي اقتصادي دولت، براي اولين بار در کوي طلاب مشهد شروع شد و تا شيراز و اراک پيش رفت. موج تظاهراتي که خرداد 1371 و پس از آن آغاز شد، برآمده از تورم 50 درصدي در دولت سازندگي بود. هاشمي در جريان برنامه پنج ساله اول توسعه، طرح تعديل ساختاري را اجرا کرد و نتيجه آن، کوچک شدن سفره مردم بود».
توجيه آقاي روحاني براي کمقدر نماياندن برنامه هستهاي و سپس توقف 95 درصد آن، به چرخش درآوردن چرخ اقتصاد و رونق معيشت مردم در حد بينياز کردن از يارانه بود. اما ثمره مديريت وي، کاهش ارزش پول ملي، افزايش چشمگير شکاف طبقاتي، پنج برابر شدن نقدينگي ويرانگر، و تحميل رکود اقتصادي سنگين در کنار تورم 52 درصدي بود. همه اين تلخيها در وضعيت تعليق و انتظار ديپلماتيک، در حالي رخ ميداد که 2200 هزار ميليارد تومان نقدينگي، ميليونها مهندس و کارگر آماده کار، و هزاران کارخانه مهياي فعاليت، معطل تسهيل فضاي سرمايهگذاري و توليد و کسب و کار و ايجاد اشتغال در تيراژ چند ميليوني بودند و فقط يک هماهنگکننده با تدبير را که آنها را به هم برساند، انتظار ميکشيدند. فرصتي شش ساله (عمر يک برنامه توسعه) در اين رکودزدگي مديريتي سپري شد و به اميد بخشهايي از جامعه آسيب زد.
عمليات ضدانتخابات، از دشمناني که کودتاي سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 را طراحي کردند تا استبداد را جايگزين جمهوريت و مردمسالاري کنند، عجيب نبود. اما بياعتبار کردن انتخابات از سوي برخي محافل داخلي و مديريتي چه؟ تصادف بود؟ نتيجه نفوذ بود؟ کتمان خطا و کمکاري با جفايي بزرگتر يا...؟ به ياد داريم وزير محترم اطلاعات دو سال قبل، از فعاليت گسترده «ناتوي اطلاعاتي» عليه ايران خبر داد. بيشک يکي از ابزارهاي ناتوي اطلاعاتي، ترمينال رسانهاي (کانال) «آمدنيوز» بود که براي عمليات مشترک محافل معارض خارجي و داخلي راهاندازي شد. اين کانال تلگرامي با کُدها و گراهايي که از داخل ميگرفت اقدام به عمليات سنگين در انتخابات رياستجمهوري سال 96 کرد؛ ظاهرا به نفع آقاي دولت و ضد رقبا، اما در اصل با هدف زدن انقلاب و رويکرد 40 ساله جمهوري اسلامي. متاسفانه اين عمليات تخريبي عليه اصل نظام، در برخي مناظرهها هم تکرار شد. آمدنيوز در عين حال چند ماه بعد (دي ماه 96)، از تدارککنندگان آشوب يکهفتهاي بود.
نيما زم مدير آمدنيوز، سال 97 ضمن گفتوگو با يکي از شبکههاي ضد انقلاب، از تحليل ضدامنيتي کارفرمايان خود پرده برداشت: «ما در انتخابات رياستجمهوري تحليل داشتيم. اين جوري نبود که راه بيفتيم و بگوييم اصلاحطلبيم يا عاشق روحاني هستيم. مجموعه ما، تحليل امنيتي داشت. ميخواهم بازش نکنم تا قضاياي ديگر اتفاق بيفتد تا بنشينيم و مفصلتر با هم صحبت بکنيم. آيا اگر رئيسي يا قاليباف سر کار بود، اين مشکلاتي که در کشور وجود دارد، الان بود؟ اين تظاهراتي که ايجاد شد، آيا بود؟ ما بر اساس تحليل امنيتي... (مجري: ميشود اين طور تعبير کرد که شما خواستيد روحاني بيايد، تضاد دروني حاکميت و عدم تدبير و مديريت روحاني، سبب اين بشود که مردم معترض شوند؟ تدبير شما اين بود؟) ميشود اينجوري هم تعبير کرد و يکسري سناريوها را کنارش گذاشت.
با توجه به شرايط سياسي داخلي و خارجي، ما به اين نتيجه رسيديم که بايد برويم پشت سر يک فردي مثل روحاني. ما شيفته و دلباخته کسي نبوديم. من همين الان هم از کاري که آمدنيوز در انتخابات 96 کرد، دفاع ميکنم. چون ما با تحليل اين کار را کرديم. کشور بايد به نقطه جوش ميرسيد و اگر آدمي مثل رئيسي يا قاليباف سر کار ميآمد، کار به نقطه جوش نميرسيد. آن وقت روند چهل سال گذشته ادامه پيدا ميکرد».
ما در اين دوره با سه جفاي بزرگ مواجه شديم: نخست، سوء مديريت اقتصادي و فشار سنگين بر مردم. دوم، تقلا براي لکهدار کردن انتخابات و انداختن آن از چشم مردم با اين ارزيابي که طيف ائتلافي همسو با اين مديريت، يقينا بازنده انتخابات خواهند بود و به قول معروف، ديگي که براي ما نجوشد، همان بهتر که نجوشد! (مقبوليت اين طيف در نظرسنجيها به زير هفت درصد رسيده بود و در راي 90 تا 30 هزار نفري نامزدهاي آن در تهران پيداست). سوم، ترويج فضاي مجازي لجامگسيخته و بيپشت و پناه واگذاشتن معيشت و روح و روان مردم در برابر تروريستهاي رسانهاي. بخشي از خسارتها، از طريق همين فضا و با رضايت ضمني برخي دولتمردان به زيست عمومي تزريق شد. برخي مديران و شبکه سياسي همپوشان آنها، براي لاپوشاني سوء مديريت آزاردهنده خود، در چند ماهه اخير، اقدام به مسموم کردن فضاي افکار عمومي عليه انتخابات کردند، به نحوي که اگر نام گويندگان حذف ميشد، انسان تصور ميکرد از طرف مقامات عنود آمريکايي يا گروهکهاي معاند ادا شده است. همين سخنان ناجوانمردانه و خلاف واقع، مستند مقامات آمريکا و رسانههاي معاند براي تخريب انتخابات قرار گرفت. تلخ بود اما کساني که منتدار انتخاباتند و بارها در همين فرآيند انتخاب شدهاند، با ادبيات دشمنان و منافقين، انتخابات را نمايشي و انتصابات وانمود کرده و با دوره رضاخان مقايسه ميکردند! انتخابات مجلس، با وجود همه اين ناملايمات، و در حالي برگزار شد که دشمن، حتي در شب و روز انتخابات هم از آتشباران (چه با شوک رسانهاي معطوف به شيوع کرونا و چه با اعلام رفتن ايران به ليست سياه FATF) دريغ نکرد.
بنابراين بايد گفت کشور از يک گردنه سخت و ناهموار، با موفقيتي بسيار بالا عبور کرده و گامي بزرگ در پويش پيشرفت برداشته است. اين موفقيت، با خانهتکاني ملت در مجلس و انتخاب نمايندگاني غالبا انقلابي و با انگيزه، همراه شده است. مجلس جديد، راه ناهمواري را با بازگرداندن مديريت به ريل درست در پيش دارد؛ اما ميتوان اميدوار بود به فضل الهي و همت نيروهاي انقلابي، مجلسي قوي، شجاع و با برنامه تشکيل شود. لازمه چنين اقتداري، انسجام و همدلي و همافزايي و داشتن راهبرد و جديت پايدار است. کمکاري نيروهاي انقلاب در قبل از انتخابات، بايد به واسطه همدلي و همفکري منتخبان جديد و تدوين برنامههاي اميدبخش جبران شود. منتخبان نبايد منتظر افتتاح مجلس جديد در خرداد 99 باشند، بلکه بايد از همين حالا اهتمام براي برنامهريزي و تغييرات سازنده را به نمايش بگذارند؛ شبيه حس مثبتي که در دستگاه قضايي ايجاد شد.
تدبير و تلاش جهادي، لازمه افزايش اميد و اعتماد مردم، و تابآوري در مقابل خباثت دشمن است. جريان انقلابي بايد کمکاريهاي خود را در دوره پس از پيروزي جبران کند نه اينکه خداي ناکرده دچار مستي و سستي پس از ظفر شود. غرور، تشتت و تفرقه، خراشيدن همديگر، پرداختن به دلخوريها، همفرسايي به جاي همافزايي، و غفلت از نفوذ و سربازگيري بدخواهان، موانع اهتمام به مسئوليت سنگين مجلس است. فرصتها را بايد مغتنم شمرد و درست هزينه کرد. اين، مبارکترين رسم شکرگزاري نسبت به اعتماد مردم و توفيق الهي است. انتخابات دوم اسفند، يک حماسه بزرگ بود و ثمرات آن ميتواند چالشهاي بسياري را از پيش روي کشور بردارد، انشاءالله.
بازار