مأمور امنیتی در ماجرای مکفارلین با ناگفتههایش رفت
شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
محسن کنگرلو، مشاور امنيتي ميرحسين موسوي و يکي از چهرههاي کليدي ماجراي مکفارلين، بعد از يک دوره بيماري درگذشت. او مبتلا به سرطان ريه بود. شروع ماجراي مکفارلين در واقع با محسن کنگرلو آغاز ميشود. اوست که با ارتباط با منوچهر قربانيفر، دلال اسلحه، زمينههاي بعدي ماجرايي را رقم ميزند که در تاريخ معاصر به مکفارلين يا ايرانکنترا معروف ميشود. کنگرلو پنج سال پيش براي نخستين بار در دو گفتوگو برخي از ناگفتههايش از ماجراي مکفارلين را شرح داد. اگرچه طرح برخي مسائل را هم به صلاح نميديد و معتقد بود هنوز تاريخ روايتش فرانرسيده است. قرار بود خاطراتش را کامل در کتابي بنويسد و آنجا همه ماجرا را شرح دهد. محسن کنگرلو شخصيتي صاف و صميمي داشت. برخلاف آنچه تصور ميشد يک معاون امنيتي سابق بايد پيچيده باشد و پيچيده رفتار کند، سکناتش هيچ نشاني از پيچيدگي نداشت. گفتوگويش با «شرق» هم بعد از اصرارهاي فراوان و جلب اعتمادش ميسر شد که سرآغاز سلسله گفتوگوهايي بود که بعدا ديگراني هم سراغش رفتند. محسن کنگرلو با تأسيس گروه فجر اسلام و بعد هم با پيوستن به گروه توحيدي صف، روابطي مخفي با انقلابيوني از جمله شهيد آيتالله بهشتي و آيتالله هاشميرفسنجاني برقرار کرد و به مبارزه با رژيم شاه پرداخت. در پايهگذاري سپاه هم نقش داشت و بعدا به عنوان مشاور امنيتي نخستوزير و سپس مشاور امنيتي و اطلاعاتي آيتالله هاشميرفسنجاني نقش ايفا کرد. در دهه 60 و در روزگاري که هر کسي از روابطش براي خريد اسلحه در دوران جنگ استفاده ميکرد، او هم از طريق وزير بازرگاني زمان شاه به منوچهر قربانيفر وصل شد. کنگرلو گفته بود: «آقاي هاشمي نماينده امام و از مسئولان جنگ بودند و من از طرف آقاي موسوي اختيار داشتم که به آقاي هاشمي هم گزارش بدهم. من به ايشان گزارش عملکرد ميدادم و به من اعتماد داشتند. البته همان زمان هم من با پشتيباني وزارت اطلاعات و وزارت خارجه عمل ميکردم». کنگرلو معتقد بود در آن زمان تقريبا همه خودشان، خودشان را مسئول ميدانستند: «اگرچه که براي خريد تسليحات، وزارت دفاع مسئول بود با اين حال، هر کس در هر جا که ميتوانست کمک ميکرد. عوامل اطلاعاتي در خارج از کشور هم داشتيم. عاملهاي حزباللهي و غيرحزباللهي داشتيم. اين عوامل کمک زيادي به جنگ و جبهه کردند. خيليها زمان شاه مسئوليت داشته و تمايل زيادي به همکاري با جمهوري اسلامي در رابطه با جنگ داشتند. توقعي هم نداشتند؛ از وزير زمان شاه تا درباري و ساواکي. مثلا آقاي دکتر مهدوي، وزير بازرگاني پيشين، تحليلهاي اقتصادي ميداد و پيشبينيهايش اکثرا درست از آب درميآمد». او درباره آشنايياش با منوچهر قربانيفر گفته بود: «يک ايراني در پاريس زندگي ميکرد و به دلايلي نميتوانست به ايران بازگردد. من با او آشنا بودم و او نيز از موقعيت من در ايران آگاه بود. قربانيفر را به من معرفي کرد. من البته پس از رعايت احتياطهاي امنيتي و اطلاعاتي لازم با قربانيفر از طريق همين فرد مربوط شدم». در خاطرات هاشمي رفسنجاني آمده است: «... عصر آقاي کنگرلو، مشاور نخستوزير، آمد و راجع به آوردن موشک تاو توسط «قربانيفر» و آوردن پيام از «بوش» و معاون رئيسجمهور آمريکا گزارش داد... . عصر آقاي کنگرلو آمد و گزارش مذاکره با آمريکاييها را داد [آمريکاييها] اطلاعات چندان مهمي ندادهاند و خواستار آمدن به ايران بهطور سري براي بررسي نيازهاي جنگي ما بودند... «کنگرلو» اطلاع داد واسطه آمريکاييها فردا به تهران ميآيد... آقاي «کنگرلو» آمد و از پذيرفتن آمريکاييها در خصوص تحويل قطعات «هاگ» در مقابل کمک به آزادي گروگانهايشان در لبنان خبر داد...».