برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

کرونا و امید به تولد دردناک حکمرانی بهتر

منبع
ايران
بروزرسانی
کرونا و امید به تولد دردناک حکمرانی بهتر
ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست محمد فاضلي/ داستان مواجهه نهاد دولت در ايران (نه فقط دولت حسن روحاني) با کرونا، حکايتي تاريخي است. من قبلاً در متن «پيچيدگي‌هاي تاريخي کرونا» نمودهايي از اين امر را تشريح کردم. کرونا حداقل همه تاريخ معاصر را پيش چشم ما به رقص وامي‌دارد. کرونا همه مشکلات حکمراني کشور را که زير فرش جارو کرده‌ايم، عين کاري که روانکاوها با ناخودآگاه بيمارشان مي‌کنند، جلوي چشم‌مان ريسه مي‌کند. کرونا همه دُهُل‌هايي را که در تاريخ معاصر نواخته‌ايم يکجا به صدا درمي‌آورد و همه پلشتي‌هاي دستگاه سياست‌گذاري عمومي، ظرفيت اجرا و قابليت‌ها و ناتواني‌هاي حکمراني را به رخ‌مان مي‌کشد. کرونا همه ضعف‌هاي فرهنگ عمومي مردم ما را دانه دانه به سيخ مي‌کشد و کباب مي‌کند تا بوي کِز خوردگي‌اش فضاي زندگي ما را پر کند. اگر تا پايان اين متن همراهي کنيد، توضيح مي‌دهم که مسأله چيست و سويه‌هاي اميدوارانه آن چيست. بيست‌وسه روز پيش در اولين فايل صوتي که درباره کرونا منتشر کردم توضيح دادم که اين مسأله بدخيم (Wicked) است. همان جا گفتم و بعد نوشتم که کرونا همه دولت‌هاي جهان را به چالش خواهد کشيد. کشورها از ايتاليا تا آلمان، اسپانيا، فرانسه، انگلستان، کره جنوبي و امريکا تا ظاهراً به‌سامان‌ترين کشورهاي دنيا در اسکانديناوي با کرونا درگير شده‌اند و تعداد جان‌باختگان در جهان به 28376 نفر رسيده است. کشته‌هاي ايتاليا به ده هزار نفر و امريکا و فرانسه به دو هزار نفر نزديک مي‌شود. جهان هرگز پيش از اين با چنين مسأله‌اي مواجه نشده است. اگر تجربه جهاني وجود داشت احتمالاً عملکرد بهتري را شاهد بوديم کما اين‌که تايوان با اتکا به تجربه بيماري سارس در سال 2003، عملکرد بهتري در کنترل بيماري داشته است. دو اصل بسيار مهم – از چندين اصل - مديريت مسائل بدخيم عبارتند از: يک. رويکرد #همهباهم؛ و دو. راه‌حل‌ها محلي هستند. عمده کشورها از جمله ايران در هر دو مشکل اساسي دارند. اصل سوم، ناظر بر پي‌آمدهاي راه‌حل‌هاست: هر راه‌حلي که در پيش بگيريد، پي‌آمدهاي زياد و اغلب ناشناخته‌اي دارد که به ساير عرصه‌ها گسترش مي‌يابد. سؤال مهم حالا اين است که حکمراني کرونا در ايران در اين يک ماه، با توجه به اين سه اصل و شرايط خاص ايران، و تحولات آن چگونه است؟ آيا جايي براي اميدواري هست؟ بهبود تدريجي حکمراني جزيره‌اي حکمراني کشور از اساس جزيره‌اي است. تفکرات هم جزيره‌اي است. ما هنوز متخصصان و سياستگذاراني داريم که فکر مي‌کنند کرونا مسأله پزشکي است و چه ارتباطي به مدل‌سازي رياضي، علوم اجتماعي يا تحليل سيستم‌هاي پيچيده دارد. اين سيستم هرگز با مسأله‌اي در مقياس جهاني کرونا که مديريت آن نيازمند «برنامه‌ريزي و اقدام ميان‌بخشي» باشد مواجه نشده است. سپردن ستاد ملي مقابله با کرونا به وزارت بهداشت در ابتدا، از همين امر ناشي مي‌شد. ماهيت بين‌بخشي کار در ابتدا درک نشد و سيستم هيچ وقت درکي از ابعاد پديده نداشت، کما اين‌که بقيه دولت‌هاي با ظرفيت‌تر جهان هم از ابتدا درکي از ماهيت اين پديده نداشتند و بسيار دير با عواقب آن آشنا شدند. رفتار دولت انگليس با کرونا نمودي از همين وضعيت است. ترديد ندارم هيچ‌گاه در تاريخ نظام اداري ايران چيزي شبيه «دستورالعمل برنامه‌ريزي و اقدام بين‌بخشي براي مقابله با اپيدمي» نوشته نشده است. طبيعي است که دستگاه‌ها در مواجهه با مسأله گنگ و گيج شوند، و هنوز اثرات اين وضعيت باقي باشد. روند تدريجي تصميمات در سطح ستاد ملي مقابله با کرونا، ارتقاي آن به سطح رياست رئيس‌جمهور و اتخاذ تصميم‌ها درباره اعمال محدوديت‌ها و تعطيلي‌ها، حاصل چنين وضعيتي است. تلخ اما خوب است که ببينيم دستگاه‌ها دور يک ميز، به تدريج، به هماهنگ شدن با يکديگر براي کنش مشترک و هماهنگ عادت مي‌کنند. زمان‌بر، دردناک و پرچالش خواهد بود، اميد هيچ معجزه‌ زودهنگامي نيست و مثل ارتقاي ظرفيت در مقابل هر مسأله بدخيمي که رويکرد #همهباهم را لازم دارد، بايد گريز از بخشي‌نگري و بخشي‌انديشي را تشويق و تسهيل کرد و هر گام مثبت در اين مسير را قدم به قدم، استوار کرد و به نقطه‌ بي‌بازگشت رساند. ناگزيري راه‌حل‌هاي محلي گزارش‌ها نشان مي‌دهد چين از طريق قرنطينه موفق شده است بيماري را کنترل کند. گزارش‌ها نشان نمي‌دهند که بقيه کشورها در مقياس چين موفق به قرنطينه شده باشند. گفتن اين‌که چرا تهران، قم يا رشت قرنطينه نشد، چرا کشور يک ماه تعطيل نمي‌شود يا چرا مبالغي بابت دو ماه تأمين زندگي اقشار آسيب‌پذير به آن‌ها پرداخت نمي‌شود تا در خانه بمانند، ساده است. من اما ترديد ندارم ظرفيت انجام هيچ کدام از اين اقدامات براي دولت ايران وجود ندارد. دولت – در اين‌جا قوه مجريه - ايران ظرفيت تأمين چند ميليارد دلار از ذخاير براي کمک به اقشار آسيب‌پذير ندارد. اين‌جا امريکا، فرانسه، آلمان يا انگلستان نيست که به سرعت بسته کمک 40 ميليارد يورويي يا حمايت دو تريليون دلاري از اقتصاد قابل اجراشدن باشد. دولت قطعاً قدرت نداشت تا اماکن مذهبي را بدون همراهي کل حاکميت و مراجع مذهبي (بعد از آشکار شدن عواقب فاجعه‌بار تداوم باز بودن آن‌ها) تعطيل کند. دولت به قطع و يقين نمي‌توانست جيره مايحتاج ضروري براي چند ميليون نفر قرنطينه‌ شده ارائه کند. دولت در شرايط خاص اقتصاد ايران نمي‌تواند پي‌آمدهاي تعطيلي اقتصاد به مدت طولاني را تحمل کند و توان جبران خسارات آن از طريق ذخاير خود را ندارد. دولت به‌طور تاريخي در ايران فاقد يک نظام حمايت اجتماعي مبتني بر اطلاعات دقيق از وضعيت اقتصادي-اجتماعي خانوارهاست. سؤال از اين‌که چرا کشور به شيوه‌اي اداره شده که اين مشکلات وجود دارد يک بحث است که مي‌توان و بايد به آن معترض بود و براي آن راه‌حل يافت. اما اين‌که چنين دولتي ظرفيت اعمال قرنطينه (راه‌حل چيني) يا تعطيلي درازمدت و جبران خسارات اقتصادي به خانوارها (تقريباً راه‌حل فرانسوي، انگليسي و امريکايي) را ندارد، موضوع فوري روي ميز سياستگذار است. تصاوير نشان مي‌دهند که پليس هند به خشن‌ترين صورت با چوب هر کسي را که از قرنطينه خارج مي‌شود کتک مي‌زند. اولاً نمي‌دانم در کشوري که چند ده ميليون نفر بي‌خانمان بي‌سرپناه دارد، چگونه مي‌توان با خشونت مردم را قرنطينه کرد. ثانياً، وجود چندصد ميليون فقير در سطح بهداشتي محلات فقيرنشين هند، چگونه اعمال قرنطينه را ممکن مي‌کند، جاي بحث دارد. اما مي‌دانم که هيچ قدرتي در ايران نمي‌تواند در مقياس ملي، آن سطح از خشونتي را که پليس هند به نمايش گذاشته است، بروز دهد. ممکن است گفته شود در اعتراضات آبانماه، خشونت به شديدترين شکل اعمال شده است. اولاً مقياس مسأله به گستردگي همه کشور نبود. ثانياً، پليس براي بيرون آمدن فرد براي خريد يا تفريح برخورد نمي‌کرد و ثالثاً برخوردها متمرکز در نقاط خاصي از شهرها بود. دولت در ايران بدون ظرفيت‌هاي اعمال قرنطينه و فقدان توانايي اعمال خشونت گسترده يا ارائه کمک‌هاي مالي گشاده‌دستانه، تحول به سوي راهکاري ترکيبي را پيموده است. اين‌جا هم ترديد ندارم که از ابتدا طرح نظري دقيقي براي در پيش گرفتن اين راه وجود نداشته است. کشور فاقد انديشکده‌ها، «مراکز پشتيباني تصميم» (DSS) يا پروتکل‌هاي از پيش تعيين‌شده براي طراحي چنين راهبردهايي است، آن هم در مقابل مسأله‌اي که همه دولت‌هاي داراي چنين مراکزي را نيز به چالش کشيده است. باز هم تلخ و دردناک، ولي به تدريج شاهد تولد يک راهکار محلي هستيم. راهکاري که بر اساس شرايط يک دولت در کشور در حال توسعه، بدون همه توانمندي‌ها و ابزارهاي چين، امريکا يا هند شکل مي‌گيرد. شنيده شدن صداهاي متفاوت در دنياي سياستگذاري عمومي و آشکار شدن اهميت نظريه، پروتکل، رويه‌هاي اداري و مراکز پشتيباني تصميم، خوبي‌هايي است که از دل تلخي‌هاي کرونا زاده مي‌شوند. راهکارهاي پرعوارض دولت اگر تعطيلي گسترده اعلام کند، ذخيره و پس‌انداز بسياري از خانوارها به سرعت تمام مي‌شود و برخي از ابتدا هم پس‌اندازي نداشته‌اند (نظير کارگران روزمرد و اقشار بسيار آسيب‌پذير). دولت کم‌ظرفيت از نظر مالي و فاقد نظام حمايت اجتماعي هدفمند منسجم، چگونه بايد با اين مسأله کنار بيايد؟ تعطيلي ممکن است زنجيره انتقال ويروس را کند يا متوقف کند، اما مدت زمان ضروري براي اين‌ کار مي‌تواند ميليون‌ها خانواده را تا سر حد گرسنگي ببرد و دولت بايد پذيراي عواقب اين وضعيت باشد. (اين‌که چرا کشور به گونه‌اي اداره شده که حالا به اين وضعيت از نظر رفاه اجتماعي برسيم، سر جاي خودش محل بحث است؛ اما فعلاً سياستگذار مسأله آني‌تر مديريت کرونا را دارد.) دولت اگر سياست تعطيلي را در پيش نگيرد، زنجيره انتقال ويروس متوقف نمي‌شود، جانباختگان افزايش مي‌يابند و کادرهاي درماني تحت فشار قرار مي‌گيرند. عاقبت اين وضعيت نيز ممکن است به همان مسائل سياسي و امنيتي سناريوي اول بينجامد. اين‌جا نيز مثل بقيه مسائل بدخيم با اين قاعده روبه‌رو هستيم که «راه‌حل‌ها درست و غلط ندارند، بلکه خوب و بد دارند.» همه راه‌حل‌ها به جهاتي درست و به جهاتي غلط هستند، اما توازن بين همه اين‌ها در «خوب يا بد» بودن يا ترکيبي از خوب و بد بودن راهکارها جلوه مي‌کنند. شرايط جهاني هم به کمک آمده است و معلوم شده کشورهاي باظرفيت‌تر و توانمندتر هم راهکارهاي قاطعي ندارند و هر کدام در سعي و خطا هستند. همه دولت‌ها به رويه‌هايي براي تصميم‌گيري بهتر و سريع‌تر در مقابله با چنين بحران‌هايي نياز دارند. اين شرايط يک سؤال بزرگ پيش روي دولت‌ها و از جمله دولت در ايران قرار مي‌دهد: چگونه مي‌توان با مسائلي مواجه شد که هر راهکاري در مقابل آن‌ها عوارض دارد و مردم را ناراضي مي‌کند؟ چگونه بايد با مردم در چنين شرايطي مواجه شد؟ اين‌جاست که اعتماد، سرمايه اجتماعي و ظرفيت طرح مسأله با مردم براي رسيدن به راهکارهاي رضايت‌بخش (نه بهينه) و مورد اجماع (نه برآمده از اتاق‌هاي بوروکراسي) اهميت مي‌يابند. دولت در مواجهه با اين مسأله – اگر جامعه نخبگي هم ظرفيت تحليلي اين مسائل را بالا ببرد – يادگيري براي حکمراني بهتر خواهد داشت. ياد مي‌گيرد چگونه با مسأله‌اي مواجه شود که هيچ راه‌حل بدون عارضه‌اي وجود ندارد. سؤال حالا اين است که آن سيستم جزيره‌اي فاقد توانايي براي اجراي راهکارهايي نظير قرنطينه کامل يا ارائه کمک‌هاي مالي گسترده به مردم و بنگاه‌ها، در مقابل هر راهکاري که خودش عوارض شديد دارد، چه بايد بکند. اين سيستم درد را تحمل مي‌کند و تازه عواقب عقب‌ماندگي تاريخي در ايجاد دولت مدرن، و عواقب سياست‌هاي چند دهه گذشته را مي‌بيند و به تدريج ظرفيت‌هايي براي مواجه شدن با مسأله پيدا مي‌کند. سيستم به تدريج و با فشار مسأله، در تعامل با پذيرش عمومي و فشار نخبگاني، و با دريافت واقعيت‌ها، به ظرفيت ارزيابي ميزان خوب يا بد بودن گزينه‌ها مي‌رسد. باز هم تلخ، دردناک ولي ناگزير. اطلاع‌رساني شفاف‌تر ما به‌طور تاريخي در کشوري زندگي مي‌کنيم که يک مشت «عشق محرمانه» کنار هم در دستگاه اداري جمع‌ شده‌اند. دستگاه اداري گاه بريده‌هاي روزنامه‌ها را کنار هم جمع مي‌کند و در يک بولتن به اسم محرمانه به خورد مدير بالادستي‌اش مي‌دهد. طبيعي است در چنين وضعي، مطالبه‌اي که کرونا مطرح کرده – شفافيت – سخت به خورد نظام اداري مي‌رود. آدم‌ها اصلاً عادت به چنين کاري ندارند. درست در چنين شرايطي، جلسه ستاد ملي کرونا و جزئيات مکالمات و مباحثات رئيس‌جمهور با مديران از تلويزيون پخش مي‌شود. همين کار سبب مي‌شود رئيس صدا و سيما هم از قرارداد با شرکتي به نام توسکا که تبليغات را ظاهراً در انحصار دارد پرده‌برداري کند. سين جيم و بگو مگوي حسن روحاني با مديرانش براي اولين بار به اين شکل و در اين مقياس (هر بار حدود 50 دقيقه) منتشر مي‌شود. نظام سياسي زير بار سنگين‌ترين فشار عمومي براي پاسخگويي قرار گرفته و خروجي همين تحول به‌ظاهر ساده در نظام اطلاع‌رساني است. نظام اطلاع‌رساني در اين شرايط جهانگير شدن کرونا، شجاعت بيشتري نيز براي شفافيت پيدا مي‌کند. کرونا فقط در ايران سبب مرگ انسان‌ها نمي‌شود. جانباختگان در ايتاليا و اسپانيا بسيار بيشتر از ايران هستند. دولت در مسأله‌اي مشترک با بسياري از کشورهاي جهان، شجاعت بيشتري براي شفافيت پيدا مي‌کند. مسأله تحريم‌ها همه مشکلاتي را که کشورهاي ديگر ناشي از مواجه شدن با بدخيمي کرونا دارند، براي دولت ايران بايد در بستر تحريم‌ها ديد. نفت فروش نمي‌رود و قيمت‌اش هم سقوط کرده است؛ دريافت کمک و دارو هم مشکل است؛ انسجام در مقابل مسأله‌اي نظير دريافت کمک از سازمان پزشکان بدون مرز هم وجود ندارد؛ و منابع مالي ناشي از تحريم‌ها، کاهش فعاليت‌هاي اقتصادي و هزينه‌هاي سرسام‌آور بهداشت و درمان، سخت تحت فشار هستند. هيچ دولت ديگري در دنياي کرونازده با بزرگ‌ترين قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي جهان درگير نيست. هيچ دولت ديگري نيز چندين رسانه خارجي در پي بزرگ کردن نواقص و کوچک کردن نقاط مثبت‌اش نيستند. هيچ دولت ديگري در جهان هم «سال 98» نداشته است. «سال 98» خودش به اندازه چند سال تلخ و طاقت‌فرساست. هيچ کشور کرونازده ديگري نيست که به اندازه دولت ايران بين مردم و نظام سياسي ديوار بي‌اعتمادي کشيده شده باشد. من فعلاً به ريشه‌هاي تحريم کاري ندارم، مسأله سياستگذار فعلاً تعديل بحران کرونا، کاستن از تعداد قربانيان و عبور کمتر خسارت‌بار از بحران است. فشار ناشي از تحريم‌ها را کل نظام سياسي در دل بحران کرونا بيشتر حس خواهد کرد. تلخي اين داستان، از دست دادن برخي هموطنان بر اثر کاستي‌هاي ناشي از تحريم‌هاست، اما بازنگري در نوع مواجهه نظام سياسي با تحريم‌ها، تازه شروع مي‌شود. اين سؤال بزرگ مطرح مي‌شود که آيا مي‌شود براي مدت طولاني تحريم بود و کشتي کشوري 84 ميليوني را با موتوري نيم‌سوز بر اثر تحريم در دل دريايي مواج از حوادث پيش‌بيني‌نشده نظير کرونا به پيش راند. رژيم ذهني پشتيبان تن دادن به تحريم‌ بر اثر کرونا سخت ضربه خواهد خورد.
نتيجه‌گيري دستگاه سياستگذاري عمومي با همه کندي‌هايش، پلشتي‌ها و ناکارآمدي‌هايش، در بحران کرونا، خيلي تلخ و دردناک، چيزهاي زيادي خواهد آموخت. تلخ‌ترين اتفاق، از دست دادن هموطنان است. اين سيستم اما به خودآگاهي‌هايي مي‌رسد و در کوران رخدادي تلخ مي‌آموزد: بين‌رشته‌اي، ميان‌بخشي و دور از تعصبات سازماني بخشي‌نگر بينديشد و عمل کند. اطلاع‌رساني‌اش شفاف باشد، حتي تا حد پخش کردن جلسه رئيس‌جمهور با مديرانش، و روي دايره ريختن خيلي از اسرار، گويي قيامت سياستگذاري عمومي بر پا شده و بايد اسرار فاش شود. کشور را نبايد همواره در شرايط مرزي و «الحمدلله از بيخ گوش‌مان گذشت» اداره کرد تا در روزهاي اين‌چنيني چند ده ميليارد دلار کمک فوري دولت به خانوارها و بنگاه‌ها امکان‌پذير باشد. تحريم اصلاً نعمت نيست. تحريم تن دادن به بيوتروريسم و به خطر انداختن جان مردم است. بايد در رويه‌ها و پروتکل‌هاي نظام اداري بازنگري کرد تا به محض بروز بحراني در جهان، ماهيت جهاني‌شدن و اثر زود يا ديرهنگام آن بر ايران رصد شده و پيش‌بيني‌هاي لازم صورت گيرد. بايد کشور «مراکز پشتيباني تصميم‌گيري» در سطوح مختلف داشته باشد و انديشکده‌هاي سياستگذاري عمومي رقيب نظام سياسي نيستند، بلکه اجازه دادن به بسط آزادانه انديشکده‌ها، کمک نظام سياسي است. اقتدار منسجم و به چالش کشيده‌نشده دولت، مقيد به قانون، ضروري است. درست کردن مراجع و مراکز مختلف قدرت اعم از مذهبي و غيرمذهبي که قادر باشند سياست‌هاي ملي را به چالش بکشند، عاقبت خوشي ندارد. اين فهرست را مي‌توان کامل‌تر هم کرد که آن‌را به مجال ديگري موکول مي‌کنم. نکته آخرم اين است که همه نقصان‌ها را بايد ديد اما براي داوري درباره عملکرد دولت و سياستگذار در عرصه کرونا، به منظور يافتن راه‌هايي براي کم کردن خسارت بيماري براي مردم، بايد همه ويژگي‌هاي برشمرده شده در اين نوشتار، و محدوديت‌هاي دولت را مد نظر داشت. بعدها بايد پرسيد چرا اين نقصان‌ها وجود دارند، اما در شرايط حاضر هيچ کار ساختاري اساسي براي رفع نقيصه‌هاي بنيادين نظام سياستگذاري عمومي نمي‌توان انجام داد. فکر مي‌کنم بايد تولد تدريجي حکمراني بهتري را از طريق حل گام به گام مسأله در دل همين بحران، و با در نظر داشتن بدخيمي و اصول حاکم بر راه‌حل‌ها تسهيل کرد. ما تولد دردناک مطالبه، دغدغه و ضرورت حکمراني بهتر را تجربه مي‌کنيم. اين تولد ضرورت تاريخي نيست، بلکه شرايط تاريخي براي اين تولد مهياتر شده است. اين کودک مي‌تواند مرده به دنيا بيايد. شايد وظيفه نخبگان و صاحبان نفوذ بر نيروهاي اجتماعي است که متولد شدن اين نوزاد را تسهيل کرده و از مرگش جلوگيري کنند. تلاش بايد کرد تا زجري که از اين بحران مي‌کشيم و همه آن ريسه شدن مصائب انباشته چنددهه‌اي حکمراني در همه ابعاد، به پايان خوشي بينجامد و فقط خاطره‌اي تلخ، انباشته بر تلخي‌هاي گذشته نشود.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد