پیامدهای کرونا؛ چیرگی زندگی بر سیاست
ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست کرونا زمينه ساز تغييرات اجتماعي سريع تر و تغييرات سياسي کندتر خواهد شد مرتضي گل پور/ کرونا نقطه عطف تحولات اجتماعي و سياسي در ايران است يا به تعبير «عجم اوغلو و رابينسون» برهه اي که سرنوشت ملتها را ميسازد. سرنوشت ما در پساکرونا چيست؟ تقي آزاد ارمکي استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران معتقد است اين تغيير براي جامعه ايراني، مستلزم نوعي جابه جايي است؛ بر صدر نشستن مسأله زندگي و اينکه سياست در ذيل آن تعريف شود. به باور او، تا پيش از اين حوزه سياسي با تأکيد مکرر بر امور ايدئولوژيک به نوعي با مردم فاصله گرفته بود، اما با کرونا، مسائل واقعي را بار ديگر به متن تحولات ايران آورد. گفت و گو با او را بخوانيد. به نظر ميرسد کرونا در حوزههاي گفتماني تأثيرات به همراه داشته، برخي گفتمانها را به حاشيه برده و برخي ديگر را به متن آورده است. ديدگاه شما چيست؟ در نگاه کلان به تحولات اجتماعي در ايران ميبينيم که اساساً مديريت سياسي کارکرد خود را از دست داده يا حداقل اين کارکرد کم شده است. پيشتر نيز کم قدرت يا بيقدرت شدن حوزه سياسي را پيش بيني کرده بودم. قبل از حوادثي مثل سيل و اخيراً کرونا و به طور کلي مسائلي از اين دست، حوزه سياسي قبل از اينکه بخواهد با کليت نظام اجتماعي سخن بگويد، با نيروهاي خودش صحبت کرده و سعي ميکرد انسجام دروني نيروي خود را حفظ کند تا اينکه بخواهد کليت نظام اجتماعي را حفظ کند. معتقدم پيش از شيوع کرونا ما با پيدايش ساحتي رو به رو بوديم که طي آن شهروندان ايراني به زيستي اجتماعي رسيده بودند که طي آن، مسئوليتهاي مديريت و تأمين نيازهاي اين زيست را خود به عهده گرفته بودند؛ مانند خانواده، مدرسه، سفر، اوقات فراغت و سرمايه گذاري. به اين معني که شهروندان ايراني خودشان براساس منطق سود و زيان، منفعت فردي، فهم بين المللي يا حتي آرزوها و آرمانهاي خود براي اين حوزهها تصميم ميگرفتند و مديريت ميکردند. در اين شرايط، کرونا باعث شد که نيروي باقي مانده در ساحت رسميسياست که تنها براي خود و با نيروهاي خود سخن ميگفت، مورد سؤال قرار گيرد و در حقيقت کارکرد آن بيشتر زير علامت سؤال برود. گفتيد که در کشور ما ساحت گفتماني يا رسميسياست تنها به خود توجه کرده است. نخواست به حوزههاي ديگر توجه کند يا نميتوانست؟ هم نميخواست و هم نميتوانست. نميتوانست به اين دليل که مسأله جامعه «زندگي» است و نميخواست بار ديگر به کنش ايدئولوژيک باز گردد تا در پرتو اين گفتمان، نيازها و عمل شبيه بهم داشته باشد، زيرا جامعه ايران متکثر شده است، درحالي که ايدئولوژي به دنبال انسجام و يکپارچگي است، اما زندگي تکثر را ميطلبد. آدمها اشکال و سبکهاي مختلف زندگي را طلب ميکنند. از سوي ديگر، در کنار اين نتوانستن، احتمالاً نميدانست و اگر ميدانست، شايد از راديکال شدن نيروهاي خود دست برميداشت يا اينکه خود را بازسازي ميکرد. حتي باوجود تکثر اجتماعي، هنوز بخشهايي از جامعه داراي پيوندهاي جدي با حوزه ايدئولوژيک و رسميبودند. گسترش ويروس کرونا در نسبت اين بخش از جامعه با حوزه ايدئولوژيک چه تغييري به دنبال خواهد داشت؟ نخست اينکه اين نيروها دچار دگرديسي اجباري شده و تغيير موقعيت خواهند داد. زيرا آنان هم با اين سرنوشت درگير هستند، به اين دليل که کرونا مسأله اي است که به سراغ آنان هم خواهد رفت. علاوه بر تغيير در اين حوزهها، مسأله اي که حوزه ايدئولوژيک بعد از کرونا دنبال خواهد کرد، متفاوت از چيزي است که پيش از اين دنبال ميکرد. به باور من اصحاب ايدئولوژي در ايران بازنگري عمده اي داشته و دغدغههاي ديگري را دنبال خواهند کرد. در گذشته، تکثر جامعه فرصتي براي اين تغيير ايجاد کرده بود، اما مقاومت شد. چطور امروز ميتوان گفت چنين تغييري در ساحت ايدئولوژيک اتفاق ميافتد؟ تغييرات در ايران بيشتر اجباري است تا اختياري. پيشتر هم گفتم که وقايع و حوادث است که نحوه عمل ما را در نظامهاي سياسي و اجتماعي تعيين ميکند. کما اينکه تحولات دي ماه 96 و آبان 98 يا سيل و زلزله، ما را تحت تأثير قرار داده است. اين هم به اين دليل است که سازوکارهاي عقلاني در اين شرايط وارد عرصه ميشوند، درحالي که در مواقعي غير از بحرانها يا نقاط عطف برشمرده، طبقه متوسط آزادي عمل چنداني ندارد. به همين دليل معتقدم اجبارها به عمل ما تعين ميبخشد تا ارادهها. اراده و اختيار، واقعيتي است که سياسيون صاحب ايدئولوژي از آن برخوردارند که از قضا وضع را بدتر هم ميکنند. همين امروز يکي از مشکلات نظام کارشناسي اين است که بيشتر از سوي اصحاب رسميسياست اشغال شده است، درحالي که اگر نظام کارشناسي اجازه ميداشت مطابق رويکردهاي خودش عمل کند، زودتر ميتوانستيم کرونا را مديريت کنيم. ابتداي ورود کرونا شاهد بسته بودن دايره عمل نظام کارشناسي بوديم. از اين رو معتقدم اجبارها است که به عمل اجتماعي ما تعين بخشيده است و به همين دليل ديديم که نظام کارشناسي بار ديگر موضوعيت و دايره عمل خود را پيدا کرد. برخي معتقدند براي حرکت در مسير توسعه، نيازمند تحولات فکري در مجموعه اصولگرايان هستيم و آنان هستند که بايد به حاملان و عاملان توسعه تبديل شوند. آيا کرونا زمينه ساز اين تحول گفتماني خواهد بود؟ دراين که گفتمان چه عامليتي در تغييرات اجتماعي و سياسي خواهد داشت، معتقدم کرونا زمينه ساز تغييرات اجتماعي سريعتر و تغييرات سياسي کندتر خواهد شد. بنابراين بعد از کرونا تغييرات سياسي سريع اتفاق نخواهد افتاد. در گذشته تاريخي ما به سرعت و شدت از تحولات نظام بين الملل تأثيرميپذيرفتيم و نظام سياسي دچار تغيير ميشد که اين امر ناشي از ضعف حاکميت در ايران بود. اما امروز نظام سياسي در ايران داراي قدرت و يکپارچگي است تا جايي که با امريکا وارد چالش شده است. از اين رو اتفاقاً امروز مناسبات جهاني به باقي ماندن دولت در ايران کمک کرده است. اينکه پمپئو يا ترامپ با مردم ودولت ايران سخن ميگويند، يعني دولت در ايران هست و باقي ميماند. وقتي دولت يا به تعبيري شاکله نظام سياسي در ايران باقي ماند، ديگر بعد از کرونا شاهد تغييرات سياسي شديد نخواهيم بود و اينطور نخواهد بود که با تولد يک نظام سياسي تازه يا دولتي با شکل و شمايل جديد رو به رو باشيم. اما در کنار همه اينها، کاري که کرونا انجام داد اين بود که مسأله اي به نام زندگي مردم را روي ميز قرار داد. اين مسأله تا ديروز پنهان بود و مردم با زحمت و هزينه خودشان آن را مديريت ميکردند، اما امروز به دستور کارهمه کساني که حکومت ميکنند يا ميخواهند حکومت کنند تبديل شده است. اينجا است که ما شاهد تغيير هستيم؛ يعني کرونا زندگي را مهم کرده است و اهميت يافتن زندگي است که تغيير در عرصههاي اجتماعي و سياسي را به همراه دارد، نه اينکه خود کرونا به صورت مستقيم اين تغيير را به دنبال داشته باشد. قبل از کرونا، دستور کار حوزه سياسي چه بود؟ پيش از اين حوزه سياسي صرفاً مسائل سياسي را در دستور کار خود قرار ميداد. مجلس، دولت يا قوه قضائيه در 20 سال گذشته درگير چه مسائلي بودند؟ اين حوزهها دراين مدت دستور کاري براي ساختن يا سامان نظام اجتماعي و حل مشکلات جامعه ايراني نداشتند، در مقابل همه چيز سياسي ميشد و اين حوزهها درگير چالشها و نزاعها ميان خودشان بودند. به عنوان مثال، به مسأله تحصيل نگاه کنيد! اساساً کسي به اين مسأله توجه نميکرد، درصورتي که ساحت سياسي بايد تحصيل، نظام کارشناسي و پيوند آن با نظام اقتصادي و اشتغال را در دستور کار خود قرار ميداد، اما کسي مسئوليت آن را به عهده نميگرفت، به اين دليل که مسأله حوزه سياسي تنها امر سياسي اي بود که به زندگي بي اعتنا بود. از اين رو زندگي در دستور کار خود مردم قرار گرفته بود. به همين دليل هم مردم خسته و بي اعتنا به حوزه سياسي بودند که از آن به کاهش اعتماد و سرمايه اجتماعي تعبير ميشد. اما کرونا امر زندگي مردم را بالا ميآورد و در دستور کار حوزه سياست قرار ميدهد. البته کنشگران سياسي متفاوتي براي سامان دهي اين عرصه مورد نياز است که اين کنشگران جنس ديگري خواهند داشت، يعني حتي اگر اصولگرا باشند، اصولگراياني خواهند بود که ميخواهند مسأله اي را حل کنند. مسأله اين اصولگرايان چيست؟ امروز بهداشت عمومياهميت يافت، يا دانش و کارشناسي مهم شدند. در کنار اينها در زمان شيوع کرونا، نيروهاي متخصص و کارشناس متولد شدند که اينها تا دو دهه باقي خواهد ماند. اينها بخش مهمياز طبقه متوسط هستند که به اين ترتيب، ميتوان از آن به بازگشت قدرتمند طبقه متوسط در عرصه حيات اجتماعي و سياسي هم ياد کرد. اصولگراياني که بعد از کرونا فعاليت ميکنند يا وارد مجلس ميشوند، اصولگراياني نخواهند بود که تا ديروز بودند. آنان در پي فشار به دولت روحاني، به حاشيه راندن اصلاحطلبان و تشکيل يک دولت راست راديکال بودند، اما امروز جريانهاي اجتماعي اجازه طرح چنين گفتماني را به آنان نميدهد. اين امر، نه به خاطر دولت يازدهم، بلکه به اين خاطر است که اصولگرايان چاره اي جز اين ندارند که بازي اصلاح طلبانه را در عرصه سياسي و اجتماعي دنبال کنند، يعني زندگي را در دستور کار خود قرار دهند. اشاره کرديد که با شيوع کرونا، نظام کارشناسي در ايران تقويت شد؛ پزشکان، پرستاران و به طور کلي کارشناسان تربيت شده در نظام دانشگاهي در متن قرار گرفتند. پيامد سياسي اهميت يافتن تخصص و علم چه خواهد بود؟ اتفاقاً به همين دليل معتقدم اصولگراياني که وارد مجلس ميشوند، ديگر نميتوانند صرفاً کارهايي از قبيل ضديت با اصلاحطلبان انجام دهند. حتي اگر همه مجلس اصولگرا باشد، وظيفهاش ساماندهي به زندگي مردم خواهد بود. خود دولت در ايران در معناي کلي آن چه تغييري خواهد کرد؟ فارغ از اينکه دولت از چه جرياني باشد، دولت در ايران به يک تغيير سياست دست پيدا خواهد کرد، يعني ما شاهد يک جابه جايي از سياستهايي که به آرمانها توجه دارند به سياستهاي مبتني بر توجه به زيست اجتماعي و اقتصادي مردم خواهيم بود. ضمن اينکه ما بعد از کرونا جنبشهاي اجتماعي بزرگ خواهيم داشت و فرداي ايران بعد از کرونا يک فرداي آرام نخواهد بود. درست مانند ماجراي بعد از انتخابات 96، ما شاهد حوادث متعدد و قدرتمند خواهيم بود. در اينجا هم دولت و هم نيروي اجتماعي بايد به خوبي عمل کنند. زيرا در شيوع کرونا، بخشهاي مدني وسيعي از جامعه ايران دارد هزينه و جانفشاني ميکند. در دوران پساکرونا او اين قدرتي که در زمان شيوع به دست آمده را کنار نميگذارد و در مقابل بخشهايي از اصولگرايان حاکم که همچنان دم از ايدئولوژي ميزند به نمايش خواهد گذاشت و خواهد گفت اين من بودم که در زمان کرونا وارد ميدان شدم و مشکل محله، شهر يا منطقه خودم را حل کردم؛ من ماسک خريدم، من سمپاشي کردم يا من مردم را آرام نگه داشتم. اين صداها در فرداي پس از کرونا بلند خواهد بود و اين همان تحول عمدهاي است که نظام اجتماعي دنبال ميکند.