انتظار تحول بزرگ درباره تحریم ها نداریم
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست دياکو حسيني گفت: اين که توقع داشته باشيم کليه تحريمها لغو شوند و ما به وضعيت بيتحريمي برسيم، ناممکن است، اما آنچه ممکن به نظر ميرسد، اين است که به واسطه فضاسازيها و تبليغاتي که براي کاستن تحريمها صورت گرفت، فشار بر آمريکا به قدري زياد شود که مقداري از سختگيريهاي اجراي تحريم را کمتر کند. بحران کرونا و چالشهاي متعاقب آن، دولت ايران را به سمت تلاشهاي ديپلماتيکي سوق داد که بيش از هرچيز هدف رفع تحريمها را دنبال ميکرد. هدفي که البته تاکنون توفيق چنداني به دنبال نداشته و در اينباره زمينه انتقادات زيادي را فراهم آورده است. در اين ارتباط با دياکو حسيني، مديربرنامه مطالعات جهاني مرکز بررسيهاي استراتژيک رياستجمهوري به گفتوگو نشسته و چشمانداز تحرکات مورد اشاره را به بحث گذاشتهايم. حسيني معتقد است لغو تحريمها اساسا ممکن نيست و درنهايت، حداکثر مقداري از سختگيريهاي مربوط به اجراي تحريم از سوي آمريکا کم شده و منفذهايي در اين زمينه ايجاد خواهد شد. متن اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد. به نظر شما چالش کرونا ميتواند بهعنوان يک فرصت براي مانور در سياست خارجي براي پيشبرد اهداف کشور تلقي شود؟ فکر ميکنم به خاطر به همريختگيهايي که در جهان مشاهده ميکنيم و عدم هماهنگي بسيار عميقي که بين کشورهاي مهم وجود دارد، قدري صحبت درباره همکارياي که لازمه مقابله موثر و جهاني با اين بحران است، دشوار شده و بخش عمدهاي از اين موضوع به آن برميگردد که ايالاتمتحده که قاعدتا سهم بسيار بزرگي در شکل دادن به اين همکاريها در طول سالها و دهههاي اخير داشته، امروز تقريبا تمام پتانسيل خود را براي ايجاد اين نوع همکاريها از دست داده است. ريشه اين مساله هم آن است که آمريکا بينش خود را نسبت به منافع جهاني و منافعي که وابسته به مرزها نيست، از دست داده است. بنابراين مشکل بعدي ما در جهان اين است که ساير کشورها از اروپا، روسيه، چين و... که واقف نسبت به اين نحوه رفتار سياست خارجي آمريکا هستند، هنوز نتوانستهاند به يک فرمول و يک چهارچوب جايگزين براي همکاريهاي بينالمللي بهمنظور مقابله موثر با اين بيماري اپيدميک دست يابند و درنتيجه اين وضعيت، خلأ ايجاد شده و آنچه ما ميبينيم، يک نوع به همريختگي است. تا جايي که به ايران مربوط ميشود طبعا اگر ما يک بينش همکاريجويانه را بين کشورهاي مختلف ميداشتيم، ميتوانستيم از اين بحران براي ايجاد فرصتي با هدف تقويت همکاريهاي بينالمللي و پيدا کردن يک مخرج مشترک بين کشورهاي منطقه استفاده کنيم. البته ممکن است ما با برخي از آنها اختلافاتي درباره موضوعات اقتصادي و امنيتي نيز داشته باشيم ولي در عين حال درباره اين موضوع با يک چالش و تهديد کاملا مشترک مواجه هستيم. اما به هر حال فقدان اين بينش منجر شده پيگيري هر نوع ابتکاري که کمک به تقويت ديپلماسي کشورها بکند، ناکارآمد باشد و پيگيريها در اينباره وقتي به نتيجه خواهد رسيد که همه کشورها به صورتمساله واقف باشند و براي آن تلاش کنند. در هفتههاي گذشته يک مجموعه تلاش رسانهاي براي به تصوير کشيدن خصومت غيرانساني آمريکا در ماجراي تحريمها اتفاق افتاد. شما اين اقدام را چطور ارزيابي کرده و فکر ميکنيد در اين زمينه تا چه اندازه موفق بودهايم؟ يک بعد ماجرا اطلاعرساني درباره اثر تحريمها بود که همانطور که اشاره کرديد، در اين زمينه تلاش نسبتا گستردهاي صورت گرفت و نمود آن تحرکات وزارت خارجه و نامههايي که آقاي ظريف پيگيري کردند و نيز نامه هشت کشور تحت تحريم به ابتکار ونزوئلا به دبيرکل سازمان ملل بود که اثر تحريمها را براي مقابله با کرونا مورد بحث قرار داد. اين اقدامات همزمان با تلاشهايي از سوي جامعه مدني خصوصا در خود آمريکا انجام شد تا نشان دهد تحريمها تاثير مخربي براي مقابله با بيماري دارد. اين آشکار کردن حقايق مربوط به تحريمها بود. آنچه به دست آمد، اين بود که آگاهي بينالمللي را کم و بيش نسبت به اين تقويت کرد که در عمل تحريمها چطور ميتواند به گرفته شدن جان انسانهاي بيگناه منجر شود. لکن از آنجا که ايالاتمتحده دچار يک نوع فروپاشي اخلاقي بينظير در تاريخ خود شده، به نظر ميرسد در برابر اين مقدار از فشار بينالمللي حتي از طرف دوستان خود نيز بيتفاوت است. ميدانيم اتحاديه اروپا نيز همانند چين و روسيه از لغو تحريمها حمايت کرده، چون آنها خود نيز تحت تحريم هستند. در عين حال آمريکا همچنان مقاومت کرده و به بهايي که به خاطر اين مقاومت پرداخت ميکند، يعني از بين رفتن تمام پايههاي قدرت نرم و قدرت اخلاقي آمريکا کاملا بيتوجه است.با اين اوصاف، من فکر نميکنم با توجه به رژيمي که امروز در آمريکا حاکم است، بتوانيم به لغو تحريمها که لازمه مقابله با اين بيماري است، دست يابيم ولي ميتوانيم انتظار داشته باشيم که آمريکاييها براي ساکت کردن افکار عمومي و آرام کردن اعتراضات کشورهاي بزرگ و تحت تحريم، مقداري از سختگيريهاي مربوط به اجراي تحريم را کم کنند و منفذهايي ايجاد شود که همين منفذها ميتواند براي کشورهايي که تحت تحريم هستند، مقداري موثر باشد. يعني چالش کرونا و تلاشهايي که شما هم به آن اشاره داشتيد، نميتواند در آينده نهچندان دور زمينه ايجاد تغيير در شرايط تحريمها را فراهم کند؟ اين که توقع داشته باشيم کليه تحريمها لغو شوند و ما به وضعيت بيتحريمي برسيم، ناممکن است، اما آنچه ممکن به نظر ميرسد، اين است که به واسطه فضاسازيها و تبليغاتي که براي کاستن تحريمها صورت گرفت، فشار بر آمريکا به قدري زياد شود که مقداري از سختگيريهاي اجراي تحريم را کمتر کند. کمااينکه آثار اين موضوع را ازجمله در رابطه با ترکيه ديديم و مقداري از پولهاي ايران آزاد شد و درحال حاضر ميتوانيم به آن دسترسي داشته باشيم. درباره کره و ژاپن نيز زمينههايي از اين قبيل ايجاد شده که ايران بتواند دسترسيهايي به منابع مالي خود که به واسطه تحريمها مسدود شده بود، داشته باشد. با اين حال، تغيير هنگفت در شرايط تحريمها دور از ذهن به نظر ميرسد. درواقع مهمترين اتفاق محتمل از ديد شما، کاهش اثر تحريمهاي ثانويه بر کشورهاي ديگري است که ميخواهند با ايران مبادله اقتصادي داشته باشند. بله. کشوري که تحت تحريم است، فقط کشور تحريمشده نيست بلکه همه کشورها به نوعي تحريم هستند. بنابراين سست کردن سختگيريهاي نظارتي بر اجراي تحريمها، ميتواند قدري به بهبود وضعيت موجود کمک کند. اين ماجرا ميتواند در داخل اثر سياسي يا اقتصادي مشخصي داشته باشد؟ منظور شما از اثر سياسي در داخل چيست؟ اينکه اين اميدواري در داخل ايجاد شود که در ادامه گشايشي براي رفع جديتر تحريمها ايجاد خواهد شد. من تصور نميکنم سست کردن نظارتهاي سختگيرانه بر تحريمها به خودي خود منجر به گشايش بزرگتري شود. بهويژه اين که آمريکا انتظار دارد ايران از طريق ابتکار سياسي براي کاهش تحريمها تلاش کند. از نظر آمريکا اين ابتکار سياسي چيزي نيست جز تماس گرفتن با دولت آقاي ترامپ و درخواست براي لغو تحريمها؛ اين اتفاق نخواهد افتاد. بنابراين تصور نميکنم گشايش بزرگي در اين زمينه ايجاد شود ولي آنچه نياز داريم، اين است که در اين اوضاع بد بحراني به منابع مالياي که حق طبيعي ايران است، دسترسي يابيم و اين اتفاق تا حدي ميتواند محقق شود ولي در عين حال نبايد انتظار فوقالعادهاي از اين وضعيت داشت. در اين ميان، پارامترهاي بيروني همانند تحولات عراق و نقشآفريني آمريکا در آن بر اين فرآيند تا چه اندازه تاثيرگذار است؟ استدلالي که دولت آمريکا هميشه براي جلوگيري يا مقاومت در برابر درخواست لغو تحريم داشته، اين بوده است که ايران پولهايي را که به دست ميآورد در پروژههاي منطقهاي خود صرف ميکند. اين بهانهاي بوده و است که توسط مخالفان لغو تحريم در آمريکا مرتب تکرار ميشود. آنچه در عراق يا يمن اتفاق ميافتد، ميتواند اين استدلال را تضعيف و يا بالعکس تقويت کند. ما بايد مراقب باشيم اين بهانههاي واهي را دست کساني که تلاش ميکنند به نحوي اين تحريمها را توجيه کنند و آن را منطقي نشان دهند، ندهيم. البته اين بدين معنا نيست که امور طبيعي امنيتي خود را رها کنيم و يا از پيگيري سياستهاي گذشته دست بکشيم ولي در عين حال بايد هوشياري به خرج داد تا اين فشار عمده بينالمللي که امروز عليه آمريکا و تندروها در واشنگتن وجود دارد، کم نشود و در همين سطحي که هست، باقي بماند؛ چون حداقل، دستاوردي است که ميتواند اعتبار دولت آمريکا و سياستهاي آن را بيشتر از قبل زير سوال ببرد و اين به خودي خود امر خوبي براي ما در رقابتهاي بين ايران و آمريکا محسوب ميشود. ناظر به تحرکاتي که اتفاق ميافتد، اگر اين تحرکات به اقدام نظامي منتهي شود، فکر ميکنيد اقدام نظامي محدود با ايران هم ميتواند محتمل باشد؟ در اينجا دو نگاه ميتواند وجود داشته باشد. نگاه اول اين است که چون ايالاتمتحده در داخل در سطح وسيعي درگير بحران کروناست، دنبال ماجراي جديدي در خارج از کشور نميرود و تلاش ميکند متمرکز بر حل بحران درون خود باشد، بهويژه اينکه به انتخابات آمريکا هم نزديک ميشويم و دولت آمريکا ممکن است مايل نباشد چندين بحران همزمان را مديريت کند. نگاه دوم که دور از واقعيت نيست و ميتواند پايههاي منطقي داشته باشد، اين است که چون اتفاقا ترامپ در مديريت بحران کرونا چندان موفق و درخشان نبوده، ممکن است بخواهد توجهات را به بحران ديگري جلب کرده و مقداري از فشار خبري و رسانهاي بر دولت خود را کم کند. در اين احتمال، ميتواند ماجراجويي جديد و نسبتا کمهزينهاي را براي خود ترتيب دهد. مقدمات اين ماجراجويي فعلا در نسبت با ايران و مسائل منطقهاي فراهم است. احتمال دوم را نبايد ناديده بگيريم. پمپئو و رسانههايي چون نيويورکتايمز تلاشهايي در اين خصوص داشتهاند تا در خلال بحران کرونا فشار بر ايران را افزايش دهند و حتي از بمباران ايران به شکلهايي حمايت کرده بودند. اينها ميتوانند ترامپ را به سمتي هدايت کنند که سالهاست به دنبال آن هستند. من فکر ميکنم نبايد الزاما خود را محدود به سناريوي اول کرده و احتمال دوم را فراموش کنيم و ناخواسته شرايطي مهيا کنيم که جنگطلبان در آمريکا بتوانند به سناريوي دوم خود نزديک شوند. نکته ديگر آنکه آمريکاييها اين را ميدانند که ايران درگير بحران کروناست و منابع مالي بسياري صرف حل اين بحران ميکند و پتانسيل نارضايتي اجتماعي نيز ممکن است در ايران زمينههايي داشته باشد و به خاطر بحران کرونا اين پتانسيل تقويت شود. براساس اين نگاه، ايران در شرايطي که جزو کشورهايي با درصد بالاي مبتلايان به کرونا محسوب ميشود، آماده جنگ تمامعيار با آمريکا نيست و همه اينها به سناريوي دوم کمک ميکند. بنابراين بايد مراقب اين تهديدات باشيم و بدانيم آنها از نگاه خود زمينههايي منطقي را براي دامن زدن به بحران احتمالي بين ايران و آمريکا دارند.