مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
يک انديشکده آمريکايي با اشاره به نقش مهم ايران در تحولات کنوني افغانستان و همچنين پس از خروج نيروهاي آمريکايي از اين کشور اذعان کرد که خروج آمريکا فرصتي طلايي براي ايران خواهد بود.
مؤسسه رَند در گزارشي به قلم کالين کلارک عضو ارشد علوم سياسي در اين انديشکده و همچنين عضو ارشد انديشکده مرکز سوفان در آمريکا نوشت:
ايران، مذاکرات آمريکا و طالبان براي پايان دادن به عمليات آمريکا در افغانستان را به دقت تحت نظر دارد. اگر خروج مورد انتظار نيروهاي اصلي آمريکايي از افغانستان باعث ايجاد بيثباتي در اين کشور شود، تهران تا چه حد قادر خواهد بود به همسايه شرقي خود نفوذ کند؟
مخاطبان گرامي، محتوا و ادعاهاي مطرحشده در اين گزارش، صرفاً جهت تحليل و بررسي رويکردها و ديدگاههاي انديشکدههاي غربي منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالي اين مطالب هرگز مورد تأييد نيست.
ايران به دنبال افزايش قدرت نرم خود در افعانستان است
کلارک مينويسد: ايران سعي کرده است تا از طريق سرمايهگذاري مستقيم خارجي و توسعه زيرساختهاي مرتبط با ارتباطات و حملونقل، قدرت نرم خود را در افغانستان افزايش دهد.
ايران همچنين سالهاي سال تلاش کرده تا با ذينفعان اصلي افغانستان که شامل گروههايي که داراي پيوندهاي قومي، فرهنگي و مذهبي با ايران ميباشند، و نيز با طالبان رابطه برقرار کند. اما تهران نتوانسته به همان ميزان از نفوذ سياسي در افغانستان دست يابد که بر همسايگان غربي خود مانند لبنان، عراق و سوريه اعمال کرده است. به عبارت ديگر نفوذ ايران بر امور نظامي و سياسي افغانستان هيچ وقت به حد دلخواه خود نرسيده، امري که تهران علاقهمند است آن را بهبود بخشد.
لشگر فاطميون نمونه موفق رابطه کنترل و فرماندهي ايران
اين انديشکده با اشاره به سابقه روابط ايران و افغانستان مينويسد: تجربه همکاري ايران و افغانستان به دههها قبل يعني جنگ ايران و عراق در دهه ۱۳۶۰ برميگردد، يعني زماني که مبارزان افغان به نمايندگي از طرف ايران عليه نيروهاي صدام حسين ميجنگيدند.
در عصر حاضر، ايران طيفي از قواي شبهنظامي و مبارزان شيعه خارجي، که شامل لشگر فاطميون است را پرورش داده تا در زمان مورد نياز براي تأمين امنيت و حفاظت از منافع ايران مجدداً به افغانستان اعزام شوند. سپاه قدس ميتواند برترين اعضاي لشگر فاطميون را انتخاب کرده و از آنها براي عمليات تخصصي در افغانستان يا جاهاي ديگر استفاده کند. در سوريه اين مبارزان تحت فرمان مستقيم ايران عمل ميکردند و از نيروهاي دولت سوريه دستور نميگرفتند.
اين شيوه همانند روشي است که ايران در جنگ اتخاذ ميکند و به رابطه نيرومند فرماندهي و کنترل اشاره دارد. در حقيقت لشگر فاطميون، نسبت به اکثر متحدان غيردولتي ايران، از جمله حزبالله لبنان که نمونه بارزي از استراتژي غيردولتي است، نماينده مناسبتري براي ايران است که تحت فرماندهياش باشد.
ايران به دنبال تنش با طالبان نيست
انديشکده رند در ادامه اين گزارش مدعي شد: اگرچه در دهه گذشته روابط پرتنش ايران با طالبان بهبود يافته، و حتي تهران حمايت ناچيزي از شورشيان داشته است اما هنوز مشخص نيست که آيا اين همکاري با خروج نيروهاي آمريکايي ادامه خواهد يافت يا خير. طالبان در صورت «توافق صلح» ميتواند قدرت سياسي قابل توجهي در افغانستان به دست آورد.
اقدامات اخير ايران در افغانستان نشان ميدهد که اين کشور مايل است اطمينان حاصل کند که قدرتگيري طالبان منجر به ازسرگيري تنشها و منازعات، همانند دهه ۱۹۹۰، نخواهد شد. در اواخر سال ۲۰۱۸، رهبران ايران و اعضاي بلندپايه طالبان طي ديداري زمينههاي بالقوه همکاري جهت تثبيت وضعيت افغانستان بعد از خروج آمريکا را بحث و بررسي کردند. اما هنوز هم شک و ترديد زيادي وجود دارد که ايران چگونه ميخواهد با جنگطلبان همراهي و مدارا کند.
ايران به دنبال همسايهاي باثبات است
با اقدام آمريکا براي اتمام مداخله در افغانستان، در صورتي که طالبان بتواند همانند سالهاي قبل از سپتامبر ۲۰۱۱ کنترل مناطق زيادي از افغانستان را به دست بگيرد، هدف اصلي ايران حفاظت از خود خواهد بود. در حقيقت اين ديدگاه در پيشقدم شدن و ابتکار عمل ايران نسبت به طالبان بسيار مؤثر بوده است.
يکي ديگر از عواملي که رابطه محتمل طالبان و ايران را تقويت ميکند دشمن مشترک آنها در حکومت اسلامي عراق و شام-استان خراسان که همان زيرشاخه داعش در افغانستان است. به همين علت تهران لازم ميبيند که افغانستان همسايهاي باثبات برايش باشد تا بتواند مانع برنامهريزي و انجام حمله به خاک ايران از طرف داعش افغانستان باشد. اين عامل کمک ايران به دولت افغانستان را بيشتر محتمل ميکند زيرا به دنبال آغاز خروج آمريکا، تهران به دنبال ايجاد ثبات در کشور است. و همچنان که اقتصاد ايران در نتيجه تحريمهاي آمريکا در حال ضعيف شدن است، بازار افغانستان ميتواند شريکي کليدي براي ايران باشد؛ بازاري که شباهتهاي فرهنگي، قومي و زبانياش با ايران آن را براي معامله گران ايراني که تشنه فرصت هستند بسيار حائز اهميت ميکند.
رقابت کشورهاي منطقه براي افغانستان پساتوافق
توافق اخير با طالبان باعث شده که ايران در پي تحقق اين اهداف با رقابتهايي از سوي ديگر کشورها مواجه شود. پاکستان خيلي وقت پيش با اعضاي طالبان ارتباط برقرار کرده است، اين در حالي است که کشورهايي مانند چين، عربستان سعودي، هند و روسيه نيز به دنبال فراهم کردن زمينههايي براي ارتباط با حکومتي هستند که قرار است توافقنامه تقسيم قدرت ايجاد کند. ايران در موقعيت مناسبي است و ميتواند اقدامات حسابشدهاي را براي ايجاد تعادل در افغانستان شروع کند. از خيلي وقت پيش روابط کاري مثبتي را با اعضاي مختلفي از جمعيت غير پشتون افغانستان آغاز کرده است، از جمله افراد و گروههاي پرنفوذ تاجيکي، ازبکي، و جوامع هزاره که در دولت کنوني افغانستان داراي قدرت سياسي هستند. ايران حتي با دولت کابل موافقتنامه همکاري در زمينه دفاعي امضا کرده است.
احتمال وقوع جنگ داخلي در افغانستان
البته هنوز موانع زيادي بر سر راه توافق صلح آمريکا و طالبان وجود دارد، با اين حال زياد غيرواقعي به نظر نميرسد که شاهد روزي باشيم که آمريکا نيروهايش را خارج ميکند و طالبان و دولت افغانستان قادر به دستيابي به توافق در طول دوره مذاکرات داخلي افغانستان نباشند. اگر اين سناريو درست باشد، ممکن است افغانستان با جنگ داخلي ديگري مواجه شود و در آشفتگي و هرجومرج فرو رود. اين آينده محتمل نياز به ياري بيشتري از طرف ايران خواهد داشت، و اين در حالي است که تهران از طرفي تلاش خواهد کرد تا خشونت سرريز شده را تسکين بخشد و نيز در بحبوحه جنگ ميان گروهها به دنبال تأثيرگذاري روي کارگزاران سياسي و اقتصادي کليدي باشد.
اين انديشکده آمريکايي در پايان اينگونه نتيجه ميگيرد که صرفنظر از اينکه کدام سناريو رخ دهد، ايران به احتمال زياد همچنان يک بازيگر مهم در افغانستان خواهد ماند. روابط ايران با برخي بازيگران غيردولتي ممکن است چالشي براي آمريکا که سعي دارد مداخله خود در افغانستان را به اتمام برساند، باشد مخصوصاً اگر تنشهاي ميان دو کشور دوباره از سر گرفته شوند. اما درنهايت، ايران علاقهمند است ثبات در اين کشور را تا حدودي حفظ کند.
بازار