تسلیح سراسری فلسطینیان؛ راهحل قطعی آزادسازی فلسطین
khamenei.ir/ حضرت آيتالله خامنهاي در سخنراني تلويزيوني به مناسبت روز جهاني قدس اصليترين توصيهاي خود را «تداوم مبارزه و سامان بخشيدن به سازمانهاي جهادي و همکاري آنان با يکديگر و گسترش عرصهي جهاد در همهي سرزمينهاي فلسطيني» دانستند و گفتند: «يک روز تشخيص ما اين شد که مبارز فلسطيني، دين و غيرت و شجاعت دارد و تنها مشکل او دستِ تهي از سلاح او است. به هدايت و مدد الهي برنامهريزي کرديم و نتيجه اين است که موازنهي قدرت در فلسطين دگرگون شد و امروز غزّه ميتواند در برابر تهاجم نظامي دشمن صهيونيست بايستد و بر آن پيروز شود.» به همين مناسبت پايگاه اطلاع رساني KHAMENEI.IR در يادداشتي به قلم آقاي حسين دليريان، کارشناس مسائل امنيتي - دفاعي و فعال حوزه رسانه به بررسي نقش راهبرد مقاومت مسلحانه در برابر دشمن صهيونيست پرداخته است.
بيش از ۷۰ سال است که از اشغال سرزمينهاي فلسطين ميگذرد و در اين سالها تلاشهاي زيادي در عرصههاي مختلف بهخصوص در عرصهي سياسي براي باز پسگيري فلسطين از چنگ اشغالگران صورت گرفته که هر کدام بنابر دلايلي در باز پسگيري مناطق اشغالي ناموفق بودهاند. اما در عرصهي ميداني، اگرچه تلاشهاي مداوم صهيونيستها براي الحاق باريکهي غزه و کرانهي باختري به سرزمينهاي اشغالي همواره ادامه داشته و تهاجمات زيادي به اين مناطق صورت گرفته، اما مشخصاً آنچه که باعث شکست تمام اين حملات شده است، يک فرآيند بوده که از انتفاضه و درگيري نظامي با سنگ و بطريهاي آتشزا آغاز شده و امروزه به مقابلهي راکتي و حتي موشکي منتج شده است.
در اين ميان اما، غزه بهدليل موقعيت ژئوپليتيکي و خط و مشي اتخاذ شده توسط مبارزين فلسطيني، ويژگي برتريبخشي به نسبت کرانهي باختري دارد که اين مشي ميتواند الگوي مبارزاتي در نقاط ديگر از جمله در کرانهي باختري و يا حتي الگوي مبارزاتي فلسطينياني باشد که تحت حکومت صهيونيستها در مناطق اشغالي زندگي ميکنند. آنچه که در قضاياي ۷۰ سال و حتي ۱۰۰ سال اخير (دوران اشغال اين سرزمين توسط انگليسيها) واضح است، اينکه سران فلسطيني -چه در کرانهي باختري و چه در غزه- و صد البته حدود ۵ ميليون فلسطيني ساکن در سرزمين مادريشان، دو تجربهي طولانيمدت و مصاديق متعددي از نحوهي مواجهه با اشغالگران قدس دارند؛ يعني «مذاکره و اقدامات سياسي» از يک سو و «مقاومت مسلحانه» از سوي ديگر.
اين مقوله از دو جهت قابل ارزيابي و تدقيق است:
۱. عملکرد فلسطينيان مقيم
۲. عملکرد حاميان فلسطين
* عملکرد فلسطينيان مقيم
فلسطينيان ساکن در غزه و يا کرانهي باختري در طول ساليان دراز با انتفاضه و مقاومت مسلحانه -در غزه- نشان دادند که آمادگي لازم براي ايجاد يک زنجيرهي قدرتمند مقاومت مسلحانه -البته نامتوازن و غيرکلاسيک- براي تقابل نظامي با سربازان صهيونيست در درون فلسطين اشغالي را دارند. شاهد اين ماجرا نيز، عملياتهاي مسلحانهي جسته و گريخته در کرانهي باختري و حتي عملياتهاي شهادتطلبان خودرويي و يا با استفاده از سلاح سرد است که بارها شاهد آن بودهايم؛ در غزه هم که موضوع مثل روز روشن است که مقاومت مسلحانهي ۲۰ سال پيش و هم اکنون چقدر در تهاجمات گاه و بيگاه ارتش صهيونيستي موفقيت کسب کرده است.
پس، فلسطينيان از جهت همبستگي اجتماعي(مدل انتفاضه) و همبستگي جهادي(مدل نبرد مسلحانه) براي مقابله با اشغالگران قدس، در آمادگي کامل بهسر ميبرند، اما اينکه چرا در اين عرصه، موفقيت مقاومت اسلامي در غزه قابل توجه بوده است و عملاً کرانهي باختري از حکومت خودمختار، اين روزها تبديل به يک حکومت متزلزل شده که رژيم صهيونيستي هر روز دربارهي آن، سخن از الحاق به سرزمينهاي اشغالي بهميان ميآورد، جاي بررسي و تدقيق دارد.
* عملکرد حاميان فلسطين
پيروزي انقلاب اسلامي ايران را ميتوان سرمنشأ ايجاد يک تحول بزرگ و جدي در قضيهي فلسطين دانست. همه چيز از آنجايي شروع شد که انقلابيون در ايران، عناصر صهيونيست را از خاک کشور بيرون کرده و سفارت فلسطين در تهران را تشکيل دادند. ايران در ساليان اخير کار را بهجايي رسانده که مقاومت اسلامي غزه در همان باريکهي کوچک، روي پاي خودش بايستد و سلاح و مهمات توليد کند؛ مدل بوميسازي توليدات دفاعي يک مدل موفق در غزه و لبنان بوده که بعدها اين مدل در خطههاي ديگري از جهان اسلام براي مقابله با تهاجمات دشمن بهخصوص در عراق و سوريه، مورد استفاده قرار گرفت و موفقيت اين مدل ابتکاري جمهوري اسلامي را دوچندان کرد.
اما در مجموع، عملکرد ايران در چهار دههي اخير را ميتوان از دو منظر مورد ارزيابي قرار داد:
الف) عملکرد درون فلسطيني
ب) عملکرد پيرامون فلسطين
جمهوري اسلامي از همان ساليان ابتدايي پيروزي انقلاب اسلامي تلاش وافري در جهت کمک به فلسطينيان داشت و همه چيز از کمک به سازماندهي گروههاي مقاومت در سطح منطقه بهخصوص سازماندهي حزبالله در لبنان و جهاد اسلامي در فلسطين آغاز شد و خيلي سريع، اولين پيروزيهاي مقاومت نمايان شد. در داخل فلسطين نيز، همگرايي و شبکهسازي از هستههاي اوليهي مقاومت در غزه و حتي کرانهي باختري اولويّتي جدي براي ايران بود که با تشکيل هستههاي جديد مقاومت مانند حماس -که البته تلفيقي از مقاومت مسلحانه و مقاومت سياسي بود-، آيندهي روشني از فرآيند حساس در قالب کلانپروژهي طراحيشده براي آزادسازي فلسطين اشغالي را رقم زد. و همين همگرايي گروههاي مقاومت، چندين يگان قدرتمند و غيرکلاسيک را در مقابل اشغالگران تشکيل داد که ثمراتش در جنگهاي ۲۲ روزه و ۸ روزه بهوضوح بهمنصهي ظهور رسيد و عملاً آرمان رژيم صهيونيستي براي تحقق سرزميني وسيع حد فاصل نيل تا فرات را از نبرد بيروني براي اشغال اين سرزمينها به نبرد داخلي براي کنترل مرزهاي اشغال شده، تبديل کرد و اين يعني گام اول براي آزادسازي قدس شريف.
حربهي متلاطمسازي منطقه براي تثبيت حاکميت اشغالگران در فلسطين را شايد بتوان آخرين تير صهيونيستها و حاميانشان دانست، آنجايي که داعش، النصره و دهها گروه تروريستي ديگر را در سطح منطقه پراکنده کردند تا دسترنج ۴۰ سالهي جمهوري اسلامي و نيروي قدس سپاه در شبکهسازي گروههاي مقاومت در عراق، سوريه و لبنان يکشبه بر باد رفته و عملاً تهديد بيروني براي صهيونيستها خنثي شود.
عملکرد پيراموني ايران و جبههي مقاومت، در عراق و سوريه و لبنان کار را تا جايي پيش برده که اگر روزگاري نزديک شدن به جولان اشغالي و مرزهاي فلسطين براي هر يگان نظامي مقاومت آرزو بود، امروز يک واقعيت عيني شده و عملاً حجم انبوهي از يگانهاي نظامي وابسته به مقاومت اسلامي منطقه، دورتادور سرزمينهاي اشغالي مستقر شدهاند.
واقعيت اين است که حلقهي محاصره سرزمينهاي اشغالي در ساليان اخير تنگتر شده و نيروهاي مقاومت خود را به مرزهاي فلسطين عزيز رساندهاند و اين يعني دست مقاومت براي رسيدن به فلسطين بلندتر شده، اما يک نياز مبرم در اين ميان وجود دارد و آن حلقهي مفقودهاي است که در ساليان اخير زنجيرههايي از آن تشکيل شده، اما تا تکاملش هنوز راه باقي است.
«تسليح فلسطينيان» و «ايجاد هستههاي تکميلکنندهي مقاومت مسلحانه در سرزمينهاي اشغالي» و «تشکيل گروههاي مبارز جديد» در ميان چند صدهزار فلسطيني که در اردن حضور دارند، شايد اصليترين نياز امروز فلسطينيان باشد، چيزي که محور مقاومت هم به آن قائل است و به تبع، از هيچ اقدامي در جهت تحققش دريغ نکرده و نميکند.
اما در اين ميان، کرانهي باختري از اهميت ويژهتري برخوردار است و بسياري اين منطقه را يکي از مهمترين کليدهاي حل مسئلهي فلسطين و آزادسازي قدس شريف ميدانند. کرانهي باختري از حدود ۴۰ الي ۵۰ سال پيش، درگير يک بازي سياسي و مذاکرات پوچ شد که متأسفانه امروز کار را بهجايي رسانده که صهيونيستها که روزگاري حکومت خودمختار در کرانه را بهرسميت ميشناختند، از الحاق آن به اسرائيل سخن برانند و اين يعني شکست «پروژهي مذاکره» که بايد به آغاز «فرآيند مقاومت مسلحانه» تبديلش کرد. ايدهي «تسليح کرانهي باختري» را ميتوان مهمترين طرح عملياتي جمهوري اسلامي ايران براي ايجاد مقاومت مسلحانه در کرانهي باختري دانست که توسط رهبر انقلاب در ساليان اخير مطرح شد و به جدّ پيگيري ميشود که البته تحققش سختيها و موانع مهمي در پيشرو دارد، اما ميتوان در شرايط فعلي و بسترهاي ايجاد شده براي تحقق اين طرح، کرانهي باختري را آمادهي تسليح دانست؛ از اين حيث، سران جنبش فتح و حکومت خودمختار فلسطيني در اين منطقهي کوچک، وظيفهي خطيري دارند.
البته بحث دربارهي تسليح جوانان و تشکيل هستههاي مقاومت مسلحانه در کرانهي باختري با تسليح مقاومت اسلامي در غزه قدري متفاوت است؛ در غزه به موشک، راکت و تسليحات سنگين نياز بود، اما در کرانهي باختري بهدليل اتصالش به سرزمينهاي اشغالي و قدس شريف، ميتوان شعلههاي اول را با تسليحات سبکتر مانند سلاحهاي انفرادي روشن کرد. اقدامي شبيه همان انتفاضههايي که پيش از اين فقط با استفاده از سنگ و بطري آتشزا اجرا ميشد، اما اين بار بهجاي سنگ، جوانان سلاح بهدست ميگيرند.
حالا که تمام مذاکرات سياسي در طول دهههاي اخير نهايتاً منجر به «ايدهي خائنانه تشکيل دو دولت» شده و عملاً واضح شده که صهيونيستها بههيچوجه به شرايط فعلي هم راضي نميشوند، يک راه بيشتر نمانده است؛ «مقاومت مسلحانه در تمام خاک فلسطين». و مسلماً اگر قرار است کار رژيم صهيونيستي و حکومت اشغالگران يکسره شود، جوانان فلسطيني نياز به سلاح و تجهيزات دارند و بخشي از اين سلاح و تجهيزات بايد از داخل فلسطين تأمين شود و بخش ديگر نيز از خارج تا پروژه ناامنسازي سرزمينهاي اشغالي بهويژه بيتالمقدس کليد زده شود.
اينکه حضرت آيتالله خامنهاي فرمودند: «همه بايد ملّت فلسطين را در اين جهاد مقدّس ياري کنند» شايد در يک معنا، منظور ايشان اين است که يک اتحاد نظامي ميان ملتها و دولتهاي آزاده بايد شکل بگيرد و هرکس از هر راهي که ميتواند به تسليح فلسطينيان در اين جهاد مقدس ياري رساند.
پرواضح است که شکلگيري هستههاي جديد مقاومت در فلسطين اشغالي بهويژه در کرانهي باختري و آغاز مقاومت مسلحانه در داخل سرزمينهاي اشغالي توسط فلسطينيان ساکن در اين سرزمينها و کشاندن آن به بيتالمقدس و تلآويو از يک سو و ايجاد نارضايتي عمومي و اشتعاليافتن نزاعهاي داخلي -نژادي، اقتصادي و سياسي در ميان شهرکنشينان- از سوي ديگر، ميتواند فلسطين را بيش از هر زمان ديگري به آزادي نزديکتر کند و يا بهعبارت ديگر، قدس در آستانهي شکلگيري نبرد نهايي قرار گيرد.