سرمقاله اعتماد/ لاریجانی و اصولگرایان
اعتماد/ « لاريجاني و اصولگرايان » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته منصور حقيقتپور است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: علي لاريجاني با مجلس شوراي اسلامي خداحافظي کرد و ظرف امروز و فردا نيز کرسي رياست را واگذار خواهد کرد اما در اين ميان برخي اصولگرايان معتقدند که او از اصولگرايي خود عدول کرده است. پرسش اول اينجاست که پارادايم حاکم بر رفتار و کردار اصولگرايان چيست که آنان لاريجاني را متهم به عدول از آن ميکنند؟ واقعيت آن است که لاريجاني هنوز يک اصولگراست اما اين اصولگرايان هستند که تندتر از گذشته خود شدهاند و متاسفانه هر روز هم تندتر ميشوند؛ بدين معنا که هر چه بيشتر زمان ميگذرد، آنان نيز بيشتر از مشي اصولگرايي معتدل و معقول خود فاصله ميگيرند و به سمت تندروي حرکت ميکنند. با اين تفاسير اگر اصولگرايي را در تندروي خلاصه کنيم بايد گفت که لاريجاني از اصولگرايي عدول کرده اما اصولگرايي به معناي تندروي نيست. امروز هر کسي در گوشه و کناري براي خود دکاني باز کرده و فرياد ميزند هر که با من است، حق است و هر که با من مخالفت است، ناحق. اين دقيقا همان رفتاري است که ايالات متحده امريکا انجام ميدهد و ما آن را استکباري ميناميم. اصولگرايان امروزي تحمل شنيدن نظرات و حرفهاي نه تنها لاريجاني بلکه دوستان خود را نيز ندارند ولي به جاي رفع اين مشکل، انگشت اتهام را به سمت اين و آن بلند ميکنند و ميگويند فلاني از اصولگرايي عدول کرده است. حال آنکه واقعيت با اين ادعاها پنهان شدني نيست. واقعيت آن است که علي لاريجاني به واسطه سالها حضور و فعاليت در عرصههاي مختلف امروز يکي از وزنههاي نظام جمهوري اسلامي محسوب ميشود. او ازجمله افرادي است که در زمينهها و مسائل جاري کشور از اقتصادي و سياسي گرفته تا اجتماعي و فرهنگي نه تنها از تسلط بالايي برخوردار است بلکه صاحبنظر نيز محسوب ميشود. او عنصري تاثيرگذار در جامعه است و اگر من بخواهم قضاوت کنم، خواهم گفت که تغيير رفتاري در او به چشم نميخورد ولي ذائقه به اصطلاح اصولگرايان امروز تغييري کرده و به مراتب تندتر از گذشته شده است. لاريجاني در دوران پسامجلس نيز هر زمان احساس کند که حضورش ميتواند خدمتي به نظام محسوب شود چنين خواهد کرد اما خدا کند که ترتيبات حاکم بر کشور اجازه استفاده نظام جمهوري اسلامي از علي لاريجاني و چهرههايي همچون او را بدهد. ترتيباتي که امروز يک بخش خاص در کشور را در اختيار گرفته و حتي تحمل تجليل و تقدير علماي عظام از لاريجاني و دوران 12 سالهاش در مجلس را ندارد و ميکوشد به هر شکلي که شده، آن را تخطئه و تخريب کند. اگر خواهان ايراني بهتر و دستاوردهايي بيشتر براي انقلاب هستيم، چارهاي نداريم مگر کنار گذاشتن تنگنظريها ولي امروز نه تنها اين اتفاق رخ نميدهد بلکه برخي به واسطه عنادهاي شخصي خود با چهرههايي چون لاريجاني در حال ظلم به نظام هستند و متاسفانه مسوولان غافلند. امروز برخي تلاش ميکنند به واسطه حس دشمني که با شخص علي لاريجاني دارند از جايگاه رييس مجلس که سومين شخصيت نظام جمهوري اسلامي محسوب ميشود تنها يک استيکر بسازند. مينشينند و ميگويند، رييس مجلس در جلسات شوراي عالي امنيت ملي بايد حرف نمايندگان را بزند و نظري ندهد؛ حال آنکه عملا امکان بررسي مسائل به کلي سري و محرمانه طرح شده در شوراي عالي امنيت ملي وجود ندارد. مگر ميشود رييس مجلس درباره چنين مسائلي ابتدا از نمايندگان نظر استمزاجي بخواهد سپس اقدام کند؟! امروز برخي افراد تلاش ميکنند، جايگاه رياست مجلس شوراي اسلامي را تقليل دهند و از آن استيکري بسازند؛ آن هم به اين دليل که اولا با علي لاريجاني عناد دارند ثانيا در حد و اندازه رياست مجلس نيستند. آناني که درب ورود و خروج بهارستان را ياد نگرفتهاند، ميخواهند در مجلس قرارگاه سازندگي به راه بيندازند يا ساخت و ساز مسکن را رونق ببخشند، حال آنکه اين اقدامات در حيطه اختيارات مجلس نيست و کار دولت است. اين افراد از روي دشمني و خصومت با لاريجاني در حال ظلم به مجلس و تنزل جايگاه پارلمان و رييس آن هستند ولي کسي حرفي نميزند و اين تلخترين بخش ماجراست.