سرمقاله وطن امروز/ رهبری جهانی در قرنطینه کرونا!
وطن امروز/ « درباره اظهارات جوزپ بورل مبني بر پايان ادعاي رهبري آمريکا دربر جهان؛ رهبري جهاني در قرنطينه کرونا! » عنوان يادداشت روزنامه وطن امروز به قلم ثمانه اکوان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: با آغاز شيوع ويروس کرونا در جهان، انتظار ميرفت دولت آمريکا که تاکنون خود را در بسياري از بحرانهاي جهاني به عنوان رهبر جهان معرفي کرده است دست به تحرک وسيعي براي به دست گرفتن دوباره رهبري جهاني بزند اما رويه انزواگرايانه دولت دونالد ترامپ که از چند سال پيش آغاز شده بود، اين بار در بحران کرونا به اوج خود رسيد. اين انزواگرايي و توجه بيش از حد به شعار «اول آمريکا»، ايالاتمتحده را از يک ابرقدرت و رهبر جهاني به يکي از بازيگران ضعيف سيستم سياسي دنيا تبديل کرده است؛ بازيگري که نهتنها نميتواند بحران جهاني را کنترل کند، بلکه در کنترل بحران داخلي نيز ناکام و شکستخورده باقي ميماند. درباره به سايه رفتن آمريکا در دوران شيوع کرونا مطالب زيادي نوشته شده است. از همان ابتداي مطرح شدن پاندمي يا جهاني شدن ويروس کرونا، دولت ايالاتمتحده به جاي به دست گرفتن رهبري جهاني و تلاش براي بسيج کردن تمام کشورها از جمله متحدانش در اروپا و ديگر نقاط دنيا براي مبارزه با اين بيماري، صلاح ديد تنها به خودش فکر کند. البته در اين راه شاهد اقدامات عجيب و غريب و دور از ذهن آمريکا در دزدي دريايي و هوايي از ديگر کشورهاي دنيا نيز بوديم اما آنچه براي سالها همچنان در يادها مانده و ايالاتمتحده را براي گفتمانسازي درباره ديگر مسائل و بحرانهاي بينالمللي با مشکل روبهرو ميسازد، تلاش آن براي دور ماندن از صحنه اتفاقات جهاني و مخالفت با هر گونه چندجانبهگرايي در صحنه سياست جهاني بود. * چندجانبهگرايي قرباني شعار «اول آمريکا» تا قبل از روي کار آمدن دونالد ترامپ در آمريکا، مهمترين مسأله در سياست خارجي آن کشور، رسيدن به مفهوم چندجانبهگرايي يا همان بسيج کشورهاي مشترکالمنافع و متحد در مقابل اتفاقات جهاني بود. با اين حال دولت ترامپ ترجيح داد اقدامات مشترک و دستهجمعي را به اقدامات يکسويه و يکجانبه براي «حفظ آمريکا» تبديل کند. مقايسه رفتار ترامپ با رؤساي جمهوري قبل از او در برخورد با بحرانهاي جهاني، نشان ميدهد مبارزه با شکلگيري همکاريهاي بينالمللي در جريان ويروس کرونا دقيقا خلاف رفتار اوباما و حتي جرج بوش در بحرانهاي اقتصادي سالهاي 2008 و 2009 آمريکا بوده است. جرج بوش براي به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق يکتنه وارد ماجرا نشد و سعي کرد با ايجاد همکاري و هماهنگي بينالمللي، ائتلافي براي اين اقدامات تشکيل دهد و با تقويت چندجانبهگرايي، مشکل امنيت آمريکا در درون مرزهايش را به مشکلي جهاني تبديل کند. در شرايطي که بوش توانسته بود تهديد عليه آمريکا و منافعش را با گفتمان چندجانبهگراي خود به مشکل و تهديدي جهاني تبديل کند، دونالد ترامپ با پيش کشيدن مباحث مرتبط با مليگرايي و شعار «اول آمريکا»، بحران جهانياي را که ميتوانست با همکاريهاي جهاني زودتر حل و فصل شود، به بحراني صرفا آمريکايي تبديل کرد. همچنين در شرايطي که دولت آمريکا ميتوانست با برگزاري جلسات شوراي امنيت، سران گروه G20 يا درخواست براي برپايي جلسات اينترنتي با سران کشورهاي مختلفي که درگير کرونا بودند، نقش مهمي در راهبردهاي جهاني مبارزه با کرونا داشته باشد، ترجيح داد نگاه به درون داشته و همانطور که استفان والت، نظريهپرداز روابط بينالملل بيان کرده است، به نظرات رئاليستي بودن فضاي بينالملل مهر تاييد بزند. * ترامپ رئاليست و افول آمريکا در جهان والت در همان روزهاي ابتدايي شيوع کرونا در آمريکا بيان کرد1 اين بحران، چهره فضاي بينالمللي را بار ديگر به سمت نظرات رئاليستي پيش ميبرد. بار ديگر دولتها به عنوان بازيگران اصلي سياست جهاني شناخته شده و در شرايط اضطراري، نگاهها همه به سمت ارکان دولت در تمام کشورها دوخته ميشود. اگر هر چند سال يکبار نظريهپردازاني پيدا ميشوند که بيان ميکنند دولت ديگر در فضاي بينالمللي بازيگر مهمي نيست و شرکتهاي چندمليتي، سازمانهاي بينالمللي، بازارهاي جهاني يا حتي گروههاي تروريستي بينالمللي به بازيگر اصلي در اين عرصه تبديل شدهاند اما در بحران کرونا بخوبي اين مسأله نشان داده شد که دولت با تمام توانش و يا تمام تلاشش براي محوريت داشتن در اقدامات ملي و فراملي، هنوز هم بازيگري در فضاي بينالمللي است. فضاي بينالمللي نيز همانطور که واقعگرايان عقيده دارند، همچنان در شرايط آنارشي بوده و خودياري به محور اصلي دولتها در روابطشان با ديگر کشورها تبديل ميشود. بعد از اين، اين رقابتهاي بين دولتهاست که فضاي بينالملل را در چنبره خود ميگيرد و ديگر نميتوان به سادگي درباره مفاهيمي چون چندجانبهگرايي، سياست جهاني يا همکاريهاي بينالمللي صحبتي به ميان آورد. اما آيا ديدگاه رئاليستي ترامپ به فضاي جهاني، ميتواند براي هميشه رقابتهاي بينالمللي را جايگزين همکاريهاي بينالمللي کرده يا رهبري آمريکا در جهان را به سمت رياست آمريکا بر جهان تغيير دهد؟ زماني که صحبت از رهبري آمريکا در جهان ميشود، 2 نوع متفاوت از ديدگاه نسبت به رهبري به وجود ميآيد. اولين ديدگاه رياست ايالاتمتحده بر جهان است که تا حد زيادي توسط عملياتهاي نظامي ناموفق و شکستخورده آمريکا در جهان به کلي زير سوال رفته است اما ديدگاه دوم رهبري جهان توسط آمريکاست که آن هم اين روزها با انزواگرايي ترامپ بشدت زير سوال رفته است. ترامپ نميتواند با نظاميگري به خواستههاي خود برسد. جنگهاي افغانستان و عراق، حل نشدن مسأله فلسطين با زور يا حتي مخالفتها و مقابلههاي ايران با قلدرمآبي آمريکايي، نشان داده است ترامپ نميتواند با رد رهبري جهاني آمريکا به دنبال رياست آمريکا بر جهان باشد. زماني که منافع مشترکي وجود نداشته باشد، کشورها ديگر به رهبري آمريکا اعتمادي ندارند. شريک شدن در سود ابرقدرت بودن آمريکا شايد برخي کشورهاي اروپايي و اعراب منطقه غرب آسيا را با دولتهاي ايالاتمتحده همراه ميکرد و به رياست و رهبري آمريکا در جهان مشروعيت ميبخشيد اما اين روزها اين کشورها در زيان دوستي با آمريکا شريک شدهاند و در شرايطي که خودياري يا همان شعار «اول آمريکا» باعث به راه افتادن جنگ تجاري بين اين کشورها و ايالاتمتحده شده، ديگر دليلي براي سر سپردن به رهبري آمريکا نيز وجود ندارد. بر همين اساس است که جوزپ بورل، مسؤول سياست خارجي اتحاديه اروپايي بيان کرده است دوران رهبري آمريکا در جهان پايان يافته است2. او اين مسأله را روندي ميداند که از مدتها پيش در جريان بوده است اما مسأله کرونا به آن شدت بيشتري بخشيده است. اين روند به قدري سريع اتفاق افتاده است که بورل درباره پايان دوران رهبري آمريکا و ورود به عصر آسيايي هشدار داده و بيان ميکند: مدتهاست تحليلگران درباره پايان سيستم تحت رهبري آمريکا و ورود به عصر آسيا صحبت ميکنند و اين مسأله اکنون در مقابل چشمان ما در حال روي دادن است. اين مسأله البته مدتهاي زيادي است که در مقابل چشم جهان در حال اتفاق افتادن است. زماني که ترامپ سازمانهاي بينالمللي را ناديده گرفته و به صورت يکجانبه سياست خارجي آمريکا را پيش ميبرد، زماني که پيمان ناتو را بيارزش تلقي ميکرد، زماني که دولت او از قراردادهاي بزرگ بينالمللي مانند توافق آب و هوايي پاريس يا برجام به دلايل واهي بيرون ميآمد، زماني که توافقهاي چندجانبه نظامي مانند پيمان منع موشکهاي هستهاي ميانبرد را که باعث به وجود آمدن آرامش نسبي در فضاي سياستهاي نظامي ابرقدرتها ميشد بياهميت تلقي ميکرد، و يا زماني که با کشورهاي اروپايي، کانادا، مکزيک و چين جنگ تجاري به راه انداخته بود، در همه اين موارد در حال از بين بردن نظم فعلي جهاني بود و نميدانست اين کار در نهايت رهبري جهاني آمريکا را زير سوال برده و اين کشور را از منظر سياست خارجي وارد دوره افول خود ميکند. * بيارزش شدن ارزشهاي آمريکايي مسأله ديگر در اين ميان اما ارزشهاي آمريکايي است. يان برمر، استاد روابط بينالملل آمريکايي بيان کرده است: «اگر آمريکا در جنگ سرد بر کمونيسم پيروز شد به اين دليل بود که ايدهها و ارزشهاي آمريکايي آن زمان بر کمونيسم ارجحيت و برتري داشت. روياي آمريکايي، آزادي، آزادي بيان، حکومت قانون و حکمفرمايي اقتصادي بازار آزاد در دهه 80 ميلادي، ايدههايي برتر نسبت به کمونيسم به نظر ميرسيدند و به همين دليل مردم در بلوک شرق اروپا که تنها ميتوانستند درباره اين آزاديها روياپردازي کنند، از آنها حمايت کردند3». در طول چند سال گذشته دنيا به بيارزش بودن به ظاهر ارزشهاي آمريکايي پي برده است. دولتهاي مختلف در ايالاتمتحده جلوي آزاديهاي مدني را گرفتهاند، اقليتهاي قومي ـ نژادي در بدترين وضعيت خود طي چند سال اخير قرار دارند و آزادي بيان در مطبوعات با درگيريهاي لفظي ترامپ با خبرنگاران و فشار به رسانهها به اوج خود رسيده است. سيستم سرمايهداري ديگر ايدهاي براي روزهاي بحراني ندارد و ناکارآمدي خود را در نقاط عطف تاريخي به نمايش گذاشته است و در نهايت روياي آمريکايي هر روز بيشتر از روز قبل به کابوس آمريکايي تبديل شده است. بيمعني شدن ارزشهاي آمريکايي، بويژه ناکارآمدي نظريه استثناگرايي آمريکايي که آمريکاييها و آمريکا را سرزمين و مردمي برگزيده ميدانست که با تمام جهان تفاوت دارند و قادر به حل مشکلات و بحرانها هستند، اين روزها بيشتر از هر زمان ديگري مفهوم رهبري آمريکا در جهان را با سوال مواجه کرده است. مهمترين سوال اما اين است: «به ظاهر ابرقدرتي که توان رويارويي با يک بيماري را نداشته و مردمش به رکورد جهاني قربانيان کرونا انگشتنما ميشوند، چگونه ميتواند براي رهبري دنيا ايده داشته و آنها را اجرايي سازد؟» همانطور که استفان والت بيان کرده است: شايد آمريکا تا 80 ـ 70 سال پيش در ايجاد هماهنگي بينالمللي جهت تحقق اهداف جهانياش خوب عمل ميکرد اما نگاهي به تکرويها و يکجانبهگرايي آمريکا در طول بحران کرونا نشان داد ديگر نميتواند رهبر خوبي براي دنيا باشد. ............................................................................... پينوشت 1- https://www.belfercenter.org/publication/realists-guide-coronavirus-outbreak 2- https://americanpriority.com/news/eu-end-of-u-s-leadership-rise-of-china-happening-before-our-eyes-2/ 3- https://www.npr.org/2020/04/30/848179346/pandemic-fuels-debate-trumps-america-first-or-u-s-global-leadership