قالیباف و یازده اصولگرای رنگارنگ
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست 3 سال و 14 روز پس از انصراف بهنفع کانديداي اصلي جناح راست براي رياست قوه مجريه، بالاخره از سايه کانديداي اصلي اصولگرايان خارج شد و اينبار خود به عنوان کانديداي اصلي دستراستيها به رياست قوه مقننه رسيد که اينبار نوبت اصولگرايي ديگر بود که دقيقه 90 به نفع او کنار برود؛ محمدباقر قاليباف حالا رييس مجلس شوراي اسلامي است تا حضورش در دومين سمت مهم در طول سالهاي سياستمداري و پس از خارج شدن از لباس نظاميگري، نه با راي مستقيم شهروندان، بلکه در سازوکار انتخابات دومرحلهاي و پارلماني رقم بخورد. همانطور که 3 دور پياپي از 84 تا يکم شهريورماه 96 -که با تولد 56 سالگياش مصادف شد- با راي پارلمان شهري تهران يا همان شوراي شهر پايتخت به شهرداري تهران رسيد، حالا در آستانه ورود به ششمين دهه زندگياش، درحالي بالاخره به رياست يکي از قواي سهگانه رسيده که ايننوبت هم راي اصولگرايان مجلس يازدهم او را به قدرتمندترين کرسي پارلمان رسانده است. همه مردان رييس مجلس مجلس يازدهم چهارشنبه هفته گذشته آغاز بهکار کرد و قرار بود يکشنبه پيشرو براي تعيينتکليف کرسي رياست، نواب، دبيران و نظار هيات رييسه تصميمگيري کند اما آتش تندِ اصولگراياني که حالا بعد از 4 سال دوري از «خانه ملت»، دوباره اکثريت کرسيهاي «بهارستان» را تصاحب کردهاند، باعث شد آنها ابتدا در فراکسيون اکثريت دوره يازدهم - موسوم به فراکسيون مردمي جبهه انقلاب اسلامي- و سپس در صحن علني جلسه افتتاحيه دوره يازدهم مجلس، تصميم بگيرند هفته تمام نشده، آنچه را از ماههاي پاياني سال گذشته و حتي پيش از برگزاري انتخابات مجلس يازدهم قابل پيشبيني بود، جامه عمل پوشانده و کرسي رياست را تقديم قاليباف کردند و ديگر کرسيهاي هياترييسه را هم به 11 مردِ اصولگراي ديگر سپردند تا چنانکه اين روزها بارها از آنها شنيدهايم، مجلسي «قوي و انقلابي» را با هياترييسهاي «کاردان و جهادي» آغاز کنند؛ اميرحسين قاضيزاده هاشمي، علي نيکزاد، سيد ناصر موسوي لارگاني، احمد اميرآبادي فراهاني، حسينعلي حاجي دليگاني، روحالله متفکرآزاد، علي کريمي فيروزجايي، سيدمحسن دهنوي، محمدحسين فرهنگي، عليرضا سليمي و محسن پيرهادي. فهرستي تماماً مردانه که بنابر آن، 2 نفر نخست يعني قاضيزاده هاشمي و نيکزاد نايبرييس اول و دوم مجلس خواهند بود، 6 نفر بعد که موسوي لارگاني، اميرآبادي فراهاني، حاجي دليگاني، متفکرآزاد، کريمي فيروزجايي و دهنوي باشند، دبيران هيات رييسه اين مجلس و 3 نفر آخر يعني فرهنگي، سليمي و پيرهادي نيز 3 ناظر هيات رييسه مجلس يازدهم را تشکيل ميدهد؛ البته تا يک سال آينده و پايان اجلاسيه نخست. کثرت در وحدت 12 عضو هيات رييسه مجلس يازدهم البته همانند بدنه و صحن اين مجلس، نسبتا يکدست و کاملا اصولگراست. به بيان دقيقتر به جز اقليتي حدودا 50نفره که سهچهارم تا چهارپنجمش در اختيار مستقلين و ميانهروها و باقي کرسيهايش هم در دست اصلاحطلبانِ معتدل و ميانهروست، ميتوان اکثريت مطلق مجلس يازدهم را يکپارچه از آن اصولگرايان دانست اما واقعيت اين است که صحن يکپارچه اصولگراي مجلس يازدهم شبيه به عکسها و تصاوير هوايي که تنها از نقطه ديد بالا سطحي صاف و يکدست به نظر ميآيد و اگر با لنز تله به همان منظره خيره شويم يا فاصلهمان را با آن منظره صاف کاهش دهيم، با پستي و بلندي و فراز و فرودهاي فراوان مواجه ميشويم، از نزديک چندان هم يکدست و يکپارچه نيست. اين وضعيت نهتنها در وضعيت کلي صحن و بدنه مجلس يازدهم حتي ميان همين 12 نفر که از ظهر پنجشنبهاي که گذشت تا يک سال آينده، هيات رييسه «خانه ملت» را تشکيل خواهند داد، قابل رويت است. 12 نفري که البته همه اصولگرايند و اغلب ازجمله اصولگرايان تندرو اما وقتي لنز دوربينمان را کمي زوم کنيم، ميبينيم که بعضا چنان با يکديگر اختلافنظر دارند که شايد فاصلهشان با يکديگر کمتر از دوري و نزديکيشان با اصلاحطلبان و رقباي سنتيشان نباشد. يکي قاليباف است، يکي قاليبافچي يا به اصطلاح خود قاليبافيها، «نواصولگرا»، يکي سنتي، آن يکي پايداريچي و ديگري احمدينژادي. هرچند بعضي هم آنقدر در ادبيات سياسي-رسانهاي مملکت ناشناسند که هنوز معلوم نيست به کدام طيف از جناح راست متمايلند يا قرار است متمايل شوند. روساي دهه شصتي از اين جمع اما به جز محمدباقر قاليباف که دستکم سابقه و کارنامهاش نياز به توضيح ندارد، شايد به جز 3، 4 نفر، باقي افراد يا در همين مجلس دهم حضور داشتهاند و به اين واسطه براي ناظران آشنايند يا در ادوار گذشته مجلس، نماينده بودهاند يا بيرون از پارلمان، سابقه کار سياسي داشتهاند و به اين واسطه، ميتوان از خط و ربط سياسيشان گفت. اما چندنفري هم هستند که بهمعني دقيق کلمه، ناشناسند و حالا نهتنها در مقام نمايندگان مجلس، بلکه در جايگاه اعضاي هيات رييسه پارلمان، به نحوي مديران مجلس خواهند بود و همکاران قاليباف، در کار اداره جلسات علني و غيرعلني مجلس. اين ميان وضعيت بررسي خط و ربط سياسي و جناحي روحالله متفکر آزاد و سيدمحسن دهنوي که ازجمله دهه شصتيهاي مجلس يازدهم هستند، بيش از ديگران دشوار خواهد بود. منتخباني که اولي از تبريز و دومي از پايتخت راهي «بهارستان» شدهاند و شايد اگر همين چندماه پيش قرار بود مطلبي از آنها در همين روزنامه «اعتماد» بنويسيم، بايد سمت و عنوانشان را چيزي شبيه به عضو فلان بسيج دانشجويي يا بهمان تشکل جوانان اصولگرا درج ميکرديم. متفکرآزاد که به عنوان منتخب سوم تبريز خود را به پارلمان رسانده و يک سال آينده در قامتِ يکي از 6 دبير هيات رييسه، از سکوي مشرف به صحن، جلسات علني را دنبال خواهد کرد، فارغالتحصيل رشته بيوشيمي است اما خود را به عنوان «فعال ديپلماسي بيداري اسلامي» معرفي کرده و به اين اعتبار، احتمالا در جريان انتخاب کميسيون تخصصي هم سعي خواهد کرد براي خود جايي ميان کرسيهاي يکي از جذابترين کميسيونهاي تخصصي پارلمان، يعني کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي باز کند. هرچند سابقه فعاليت ديپلماسي او هم چندان قابلتوجه نيست و به جز حضور در کنفرانس آزادسازي قرهباغ به عنوان يکي از نمايندگان جمهوري اسلامي، فعاليت خاصي نداشته است.سابقه سياسي سيدمحسن دهنوي هم چيزي شبيه به روحالله متفکرآزاد است. دانشجوي ايراني دانشگاهي در امريکا که اگرچه به عنوان سياستمدار چندان محل توجه کنشگران و ناظران سياسي نبوده اما همين چندي پيش، ورودش به ايالات متحده که با هدف تحصيلي انجام شده بود، به سوژه بحث و کار سياسيون و مطبوعات سياسي بدل شد. زماني که در بدو ورود با مخالفت دولت ايالات متحده براي اقامت در اين کشور مواجه شد و در ادامه مشخص شد علت اين مخالفت، عضويت دهنوي در بسيج دانشجويي به عنوان يکي از سازمانهاي زيرمجموعه سپاه پاسداران بوده است. همان زمان البته تصاويري از درگيري فيزيکي اين دانشجوي پيشين دانشگاه شريف با ديگر دانشجويان اين دانشگاه در فضاي مجازي دست به دست شد. بلندگوي «نواصولگرايي» يکي ديگر از جوانان اصولگرايي که حالا نهتنها نماينده مجلس، بلکه عضوي از هيات رييسه پارلمان است، محسن پيرهادي است؛ نزديکترين چهره به محمدباقر قاليباف، آنهم نه فقط در جمع مردانه هيات رييسه، بلکه در ميان تمامي منتخبان دوره يازدهم. مديرمسوول روزنامه رسالت، هفتهنامه «شهر اميد» و پايگاه خبري «پارسنيوز»، عضو هيات رييسه چهارمين دوره شوراي شهر تهران که براي آخرين نوبت به قاليباف براي شهرداري پايتخت راي داد و در آستانه انتخابات مجلس 98 هم همچون انتخابات شوراي شهر 96، با ليستي به سرليستي قاليباف به پيروزي رسيد، دبيرکل جمعيت پيشرفت و عدالت ايران اسلامي است؛ تشکلي اصولگرا که قاليباف را در مقام پدرمعنوي خود ميشناسد و وقتي قاليباف سعي داشت کليدواژه «نواصولگرايان» را به ادبيات سياسي-رسانهاي ايران اضافه کند، کار ميداني و رسانهاي بر دوش اين تشکل اصولگرا و البته شخص محسن پيرهادي بود که با رسانهها ارتباط بگيرد و تعبير «نواصولگرايان» را در مطبوعات جا بيندازد. يک دانشگاهي سنتي چهارمين فرد نسبتا ناشناس هيات رييسه مجلس يازدهم، علي کريمي فيروزجايي است که البته حالا در شرايطي به عنوان يکي از اعضاي کمترشناخته شده هيات رييسه مجلس يازدهم شناخته خواهد شد که 12 سال پيش براي نخستينبار زادگاهش را به مقصد «بهارستان» ترک کرد تا براي 4 سال در مجلس هشتم از بابليها نمايندگي کند. کريمي فيروزجايي البته اين 12 سال دوري از «پارلمان» را چندان هم از سياست دور نبوده. او در مقام دبيرکل جامعه اسلامي فرهنگيان ايران، عضوي از جبهه پيروان خط امام و رهبري، ازجمله مهمترين نهادهاي بالادستي جناح راست به حساب ميآيد. جبههاي متشکل از 17 حزب و تشکل سياسي اصولگرا که اين چند سال گذشته، پس از درگذشت حبيبالله عسگراولادي، زيرنظر محمدرضا باهنر فعاليت ميکند و به اين اعتبار بايد فيروزجايي را ازجمله اصولگرايان سنتي به حساب آورد. طيفي که شايد بيراه نباشد اگر بگوييم هم در فهرستهاي انتخاباتي جناح راست در مجلس يازدهم و هم حالا درون پارلمان، در جايگاه اقليت نسبت به ديگر طيفهاي اصولگرايان قرار دارد. مرد پشتپرده در هيات رييسه بجز اين 4 عضو کمتر شناخته شده هيات رييسه اجلاسيه نخست مجلس يازدهم اما شايد بيراه نباشد اگر بگوييم باقي اعضاي اين هيات، چهرههاي سرشناس و متنفذ در جريان اصولگرايي به حساب ميآيند. اگر نواب رييس اجلاسيه نخست مجلس دهم را کنار بگذاريم، شايد بيراه نباشد اگر بگوييم سيدناصر موسوي لارگاني، احمد اميرآبادي فراهاني، حسينعلي حاجيدليگاني، محمدحسين فرهنگي و عليرضا سليمي سياستمداراني نسبتا هموزن در فضاي سياسي کشور به شمار ميروند. هرچند اميرآبادي فراهاني که شايد تا يک دهه پيش کمتر ناظر سياسي ايراني قادر به تشخيص چهرهاش بود، اين مدت بهويژه وقتي در انتخابات مجلس دهم، موفق شد بالاتر از علي لاريجاني، به عنوان نفر نخست قم راهي پارلمان شود، سري ميان سرها پيدا کرده است. نماينده اصولگراي نزديک به جبهه پايداري که 4 سال مجلس دهم همراه محمد دهقاني نقندر، نماينده وقت طرقبه و شانديز -زادگاه قاليباف- و رييس ستاد انتخاباتي قاليباف در انتخابات 96 و البته عضو حقوقدان فعلي شوراي نگهبان، آنچه در افواه بهنام حميدرضا حاجيبابايي بود، در خفا و پشت پرده برعهده داشت و به اين اعتبار، عملا کار و بار اصولگرايان دوره دهم در فراکسيون نمايندگان ولايي -بهرياست حاجيبابايي- را تمشيت ميکرد و همزمان عضوي از هيات رييسه مجلس دهم هم بود. اميرآبادي اما حالا احتمالا حتي بيش از دوره دهم مجلس پيش خواهد رفت و در روزگاري که اکثريت پارلمان با او و همفکرانش است، بايد منتظر اين باشيم که بيشتر از او بشنويم. پيرمرد سخنگو اگر اميرآبادي فراهاني را کنار بگذاريم، شايد بتوان محمدحسين فرهنگي را سرشناسترين عضو هيات رييسه در ميان دبيران و ناظران دانست. پيرمرد تبريزيِ نزديک به اصولگرايان سنتي که اگرچه همفکران و همطيفيهايش حالا ميان ديگر طيفهاي اصولگرايان مجلس يازدهم، فاقد اکثريت و بهنحوي در اقليتند اما از آنجا که او نيز چندان با راه و رسم تندروترهاي جناح راست، ناآشنا نيست، خوب ميداند چطور گليمش را از آب بيرون بکشد. شاهد اين مدعا هم آنکه حالا اين فرهنگي است که قرار است دستکم در اجلاسيه نخست مجلس يازدهم، سخنگوي هيات رييسه باشد؛ سياستمداري محافظهکار که هم سابقه نمايندگي در کارنامه دارد و هم دستکم سابقه کانديداتوري براي کرسي نايبرييسي پارلمان. حالا البته فرهنگي صرفا يکي از 3 ناظر هيات رييسه است اما بعيد نيست در سالهاي بعد از او بيشتر بشنويم. يک رييس پرکار حسينعلي حاجيدليگاني را شايد بتوان ازجمله پرکارترين نمايندگان دوره دهم مجلس -دستکم در ميان اصولگرايان- به حساب آورد. اصولگرايي با ديدگاهي مشابه پايداريها که البته همواره عضويتش در اين جبهه را تکذيب کرده اما ديدگاه و نزديکياش به آنها را نه. نماينده شاهينشهر ِ استان اصفهان که دوره نهم مجلس هم ميان دو فراکسيون اصولگراي «رهروان ولايت» به رياست کاظم جلالي و حضور بزرگاني چون علي لاريجاني، محمدرضا باهنر و محمدحسن ابوترابيفرد و «اصولگرايان» به رياست غلامعلي حدادعادل و نقشآفريني پشتپرده چهرههايي تندرو همچون مرتضي آقاتهراني و عليرضا زاکاني، دومي را برگزيد تا نشان دهد نهتنها اصولگراست، بلکه از آن اصولگرايانِ تند و تيزي است که در فضاي سياسي ايران، به پايداريها معروفند. روساي روحاني اگر حاجيدليگاني را نتوان عضو رسمي جبهه پايداري بهشمار آورد اما عليرضا سليمي، ديگر دبير هيات رييسه مجلس يازدهم، ازجمله اعضاي اين تشکل اصولگراست. شيخ اصولگرايي که ازجمله مديران حوزوي کشور به حساب ميآيد و شبيه به حاجيدليگاني، سعي کرده تقريبا در تمامي جلسات علني مجلس، حتي اگر شده يک بار، از ميکروفنش چندکلامي بگويد. اتفاقي که ازقضا در جلسه انتخاب هيات رييسه مجلس يازدهم هم افتاد و جالب آنکه اينبار از راه افتادن «توپخانه رسانهاي عليه مجلس يازدهم» سخن گفت. آن هم درحالي که هنوز حتي اعضاي هيات رييسه در جايگاهشان مستقر نشده بودند. البته سليمي، شيخ محلاتي پايداريها، تنها روحاني عضو هيات رييسه دوره يازدهم نيست. چراکه سيدناصر موسوي لارگاني هم با ديدگاه سياسي بسيار شبيه به سليمي، در اين هيات عضويت دارد. پايداريها اول، احمدينژاديها دوم اگر کرسي رياست را مهمترين جايگاه مجلس بدانيم، احتمالا نواب رييس هم در مقام دوم اهميت قرار ميگيرند. کرسيهايي که اگرچه ماهيت خارجي ندارند و نواب از همان کرسي رياست، مشغول کار ميشوند اما جايگاهي موثر بهويژه در مناسبات سياسي درون و بيرون صحن دارند. کرسيهايي که يکي به سيداميرحسين قاضيزاده هاشمي، عضو جبهه پايداري رسيده و ديگري به علي نيکزاد، عضو کابينه محمود احمدينژاد تا مشخص شود بيشترين ميان طيفهاي رنگارنگ اصولگرايان دوره يازدهم، کدام گروه و تشکيلات دست بالا را دارد. فراکسيون اکثريت و رييسالروسا وقتي هنوز زنگ آغاز مجلس يازدهم به صدا درنيامده بود، به جز اين 12 نفر و البته دو، سه گزينه ديگر که از آنها به عنوان نفرات اصلي و موثر و حتي گزينههاي اصلي رياست مجلس نام برده ميشد، اسامي چند نفر ديگر هم مطرح بود. اصولگراياني که بيراه نيست اگر بگوييم شاخصترينشان عليرضا زاکاني بود و همچنين مرتضي آقاتهراني، الياس نادران و چند نفر ديگر. حالا اما نام هيچکدام از آنها نه در ميان 12 عضو هيات رييسه ديده شده، نه حتي ميان کانديداهاي اين کرسيهاي کليدي. اين ميان بهويژه حرکت نامحسوس و چراغ خاموش يکنفر بيش از سايرين حائز اهميت است و او، کسي نيست جز عليرضا زاکاني. سياستمداري که هم نزديک به پايداريهاست، هم قاليبافيها و «نواصولگرايان»، هم رابطهاي خوب و حسنه با سنتيهاي جناح راست دارد و هم با احمدينژاديها چندان بيگانه نيست. کسي که حالا اگرچه نه رييس مجلس است، نه نايبرييس و نه حتي عضوي از هيات رييسه اما تحرکاتش نشان از آن دارد که احتمالا به عنوان رييس فراکسيون اکثريت، ميخواهد رييسالروسا باشد.