رمزگشایی از نقشه نژادپرستانه ترامپ
جام جم/ متن پيش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست اعتراضات ضد نژادپرستي در آمريکا بهشدت گسترش يافته و به صدها شهر تسري پيدا کردهاست. هر روز که سپري ميشود، تعداد بيشتري از تظاهرکنندگان دستگير و حتي کشته ميشوند. در عين حال مواجهه نرم ساختار قضايي و امنيتي آمريکا با قاتل جورج فلويد و ساير نژادپرستان نشان ميدهد که دولتمردان و هياتحاکمه اين کشور، همچنان از ايجاد محدوديتهاي اجتماعي، امنيتي و اقتصادي عليه رنگينپوستان حمايت و استقبال ميکنند. درخصوص آنچه در مينياپوليس و ديگر شهرهاي آمريکا ميگذرد، گفتوگويي با پروفسور نوام چامسکي، نظريهپرداز، فيلسوف و زبانشناس مشهور آمريکايي انجام دادهايم.
گسترش دامنه اعتراضات ضد نژادپرستي در آمريکا را طي روزهاي اخير و پس از قتل جورج فلويد چگونه ارزيابي ميکنيد؟ آيا مطابق ادعاي برخي مقامات آمريکايي، اين اعتراضات برگرفته از يک هيجان يا خشم زودگذر است؟
قطعا اينگونه نيست. من ميخواهم براي شما از آمريکا سخن بگويم؛ کشوري که اصول و مباني اوليه اجتماعي و سياسي آن بر پايه بردهداري و تبعيضنژادي شکل گرفتهاست. زماني که در سال 2014 ميلادي، حوادث فرگوسن (در اعتراض به مرگ مايکل براون، جوان سياهپوست توسط پليس) رخداد نيز تاکيد کردم که نژادپرستي در جامعه آمريکا نهادينه شده و حتي اين موضوع از زمان پايان جنگ داخلي در کشورمان بيشتر ملموس است. شما ميتوانيد بهخوبي ببينيد که طي بيش از سهدههاخير، سياهپوستان در آمريکا چه وضعيتي داشته و چه تبعيضهايي عليه آنها اعمال شدهاست. اگرچه مطابق اصلاحات قانوناساسي در آمريکا قرار بود بردههاي سياهپوست آزاد شوند اما اين توافق تنها به مدت يک دهه انجام شد. پس از آن شاهد اعمال محدوديتهاي دوباره عليه سياهپوستان بوديم. بسياري از سياهپوستان به نيروي کار سفيدپوستان تبديل شدند و برخي از آنها نيز به دليل استنکاف از اين موضوع، بهراحتي زنداني ميشدند.
ولي سياهپوستان آمريکا امکان ورود به قدرت را پيدا کردهاند.
ما نميتوانيم آنچه در آمريکا عليه سياهپوستان گذشته و ميگذرد را فراموش کنيم. آنها 400 سال قبل به جامعه آمريکا (به عنوان برده و نيروي کار) آورده شدهاند. اما از آن زمان تاکنون، سياهپوستان تنها چند دهه و آن هم بهصورت محدود قدرت ورود به مناسبات اجتماعي و طبيعي در ايالاتمتحده را داشتهاند. در طول اين سدهها، برخي بردهداران مانند توماس جفرسون (رئيسجمهور آمريکا بين سالهاي 1801 تا 1809 ميلادي) از آزادسازي هزاران برده واهمه داشتند. آنها از اينکه قربانيان بردهداري و نژادپرستي در آمريکا قيام کنند و حقوق اوليه خود را مطالبه نمايند، وحشت داشتند. تاريخ آمريکا به ياد دارد که در قرن نوزدهم، بردهداري شکل جديدي به خود گرفت. سياهپوستان به بهانههاي واهي دستگير ميشدند و به عنوان زنداني از آنها بهرهکشي ميشد. به عبارت بهتر، بردهداري از شکل مستقيم و قبلي خود (که در آن سرمايهداران صاحب بردهها بودند) خارج و دولت خود عهدهدار بهرهکشي از سياهپوستان شد. در طول سالها و دهههاي بعد نيز اين نژادپرستي در جامعه آمريکا نمودي کامل داشت. پس آنچه امروز در آمريکا ميگذرد، پشتوانه و ريشهاي تاريخي دارد.
از تفاوت «بردهداري توسط سرمايهداران» و «بردهداري توسط دولت آمريکا» سخن گفتيد. اين موضوع چه مزيتهايي براي روساي جمهوري آمريکا و صاحبان قدرت سياسي در اين کشور داشت؟
دولت زماني که سياهپوستان را به بهانههاي غيرواقعي و واهي به زندان مياندازد، آنها نهتنها به نيروي کار تبديل ميشوند (بهعنوان زندانياني که اجبارا بايد کار کنند)، بلکه ديگر کارفرمايان ترسي از قيام و اعتراض آنها ندارند. به عبارت بهتر، زندانيان سياهپوست که تحت تملک دولت آمريکا هستند، بسيار کارايي بيشتري براي نژادپرستان و صاحبان قدرت نسبت به دوران بردهداري دارند. صاحبان سرمايه اگر خود مستقيما به بردهداري روي بياورند، بايد هزينه آن را بپردازند و حتي بخشي از سرمايه خود را صرف نگهداري بردگان کنند اما براي آنها بسيار فوقالعاده خواهد بود که دولت اين هزينهها را بپردازد. اين نوع بردهداري غيرمستقيم، تا دوران جنگ جهاني دوم ادامه داشت. پس از آن، به مدت کمتر از دو دهه، سياهپوستان آزاديهاي محدودي به دست آوردند، به گونهاي که يک سياهپوست ميتوانست از بخشي از مزاياي اجتماعي بهرهمند شود، اما پس از دهه 1980 ميلادي، معادله دوباره تغيير کرد. دولتهاي آمريکايي، زندگي سياهپوستان را به يک زندگي مجرمانه و پرهزينه تبديل کردهاند. بهعنوان مثال، رونالد ريگان يک نژادپرست بود. او در جريان مبارزه با حمل و نقل مواد مخدر، عملا کاري کرد که سياهپوستان در محدوديت مطلقي قرار گيرند و حتي آزادي از زندان براي آنها ناممکن باشد. از دوران رونالد ريگان تاکنون، برخوردهاي سخت و نژادپرستانه با سياهپوستان بدتر شدهاست. در اين ميان، به نظر من تفاوتي ميان دو حزب دموکرات و جمهوريخواه وجود ندارد و هر دو حزب زماني که در قدرت حضور داشتهاند، به اين روند دامن زدهاند.
در جريان اعتراضات اخير در مينياپوليس و ديگر شهرهاي آمريکا، ترامپ جملات تند و تحريککنندهاي را عليه معترضين به کار ميبرد. ترامپ دقيقا به دنبال چيست؟
ترامپ در يک نگاه کلي، به دنبال تجميع ظرفيتهاي حمايتي و سياسي طرفداران نژادپرستي و مليگرايان افراطي به سود خود است. بنابراين، او از اينکه تظاهراتها به اغتشاش کشيدهشود، رضايت دارد و هر اقدامي را در راستاي تشديد اين روند صورتميدهد. ترامپ قصد دارد فضا را براي مانور راستگرايان (مليگرايان) افراطي در آمريکا فراهم کند زيرا او معتقد است که هر اندازه نژادپرستان و مليگرايان راديکال قدرت بگيرند، اين ماجرا به سود او خواهد بود. در اين ميان، خواسته معترضين مشخص است. آنها خواستار کاهش خشونت پليس عليه سياهپوستان هستند، اما ترامپ اين مطالبه حداقلي را نيز سعي دارد براي خود به يک دستمايه جهت تقويت جريان نژادپرستي و مليگرايي افراطي قرار دهد.
با توجه به آنچه بيان کرديد، آينده آمريکا را به لحاظ وجود يا عدم وجود تبعيض نژادي چگونه پيش بيني ميکنيد؟
من معتقدم که ريشهکنکردن نژادپرستي در آمريکا دور از دسترس نيست، اما اين مسير طولاني و سخت خواهد بود. راهحلي جادويي و فوري براي حل اين معضل نهادينهشده در حکومت و جامعه آمريکا وجود ندارد. آموزشهاي اجتماعي صحيح، بهادادن به رنگينپوستان، بررسي ريشهاي بحران نژادپرستي در آمريکا و ... ازجمله راهکارهايي است که مخالفان نژادپرستي بايد نسبت به آنها توجه کنند.
چامسکي در يک نگاه
نوام چامسکي، 92ساله و متولد فيلادلفياست. او زبانشناس و نظريهپرداز مشهور آمريکايي است که بهعنوان پدر زبانشناسي نوين هم شناخته ميشود. همچنين وي مقالات متعددي در نقد سياستهاي خارجي دولت ايالاتمتحدهآمريکا دارد. چامسکي همچنين استاد بازنشسته دپارتمان فلسفه و زبانشناسي مؤسسه تکنولوژي ماساچوست آمريکاست.
چامسکي از حاميان فلسطين و مبارزات آنها عليه اشغالگري رژيم صهيونيستي محسوب ميشود. در اکتبر سال 2012 براي شرکت در کنفرانس بينالمللي زبانشناسي به غزه سفر کرد که دکتراي افتخاري دانشگاه الاسلاميه غزه به منظور قدرداني از مواضع انساني نوام چامسکي در پشتيباني از مردم فلسطين و اعلام همبستگي با فلسطينيها به وي اهدا شد.
چامسکي در حوزه سياست خارجي آمريکا نيز داراي نظريات منحصربهفردي است. او منتقد استراتژيهاي کلان حاکم بر سياست خارجي اين کشور است. او خود را سوسياليستي آزاديخواه ميداند و مداخلهگرايي و جنگطلبي آمريکا در ديگر نقاط جهان را برنميتابد. چامسکي در دوران جنگ ويتنام، انتقادات خود از اين جنگ و سياست خارجي آمريکا را بهصورتي علني بيان کرد. نخستين اثر سياسي مهم او کتاب قدرت آمريکا و کميکهاي نوين (۱۹۶۹) بود که در انتقاد به طبقه روشنفکران ليبرال نوشته شدهبود. او ذات امپرياليستي آمريکا و دخالت نظاميان کشور در کوزوو، افغانستان و عراق و همچنين جنگ ادعايي و دروغين بوش بر ضد تروريسم را محکوم کردهاست. چامسکي در سالهاي اخير نيز به رويکرد انتقادي خود عليه رئيسجمهور فعلي آمريکا ادامه داده و دونالد ترامپ را فردي نژادپرست و هزينهساز براي آمريکا و جهان ميداند.