سرمقاله کیهان/ خانه تیمی یا شعبه ایرانی ستاد انتخاباتی ترامپ؟
کيهان/ « خانه تيمي يا شعبه ايراني ستاد انتخاباتي ترامپ؟ » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم محمد ايماني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: 1- فضاي رسانهاي جديد در کنار همه سودمنديهايش، بيشباهت به بازار آهنگران نيست؛ پر سر و صدا. بازار تحليل از هر قماش داير است و گاه چنانکه به قول معروف؛ «گنه کرد در بلخ آهنگري- به شوشتر زدند گردن مسگري». کساني ميگويند نبايد نيتخواني کرد. ميگويند «اُنظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال». اما استناد نصف و نيمه، راه به خطا و مغالطه ميبرد. متن کلام اميرمومنان عليهالسّلام در کتاب شريف «غُرَرالحکم» چنين است: «خُذ الحکمَهًَْ حَيثُ کانَتْ وَ انْظُر اِلي ما قالَ و لا تنظُرْ الي مَنْ قال. حکمت را هر جا باشد، فرا گير. و نگاه کن به آنچه گفته ميشود، نه به گوينده سخن». يا: «خُذِ الحکمَهًَْ ممّنْ اَتاکَ بِها و انظُرْ الي ما قالَ... حکمت را از هر کس که نزد تو آورد، بگير و نگاه کن به گفته، نه گوينده سخن». حضرت ميفرمايد توقف در گوينده، مانع از گرفتن حکمت نشود. چنانکه فرمود «الْحِکْمَهًُْ ضَالَّهًُْ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِکْمَهًَْ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» (حکمت 80 نهجالبلاغه). 2- اما حضرت هرگز نفرمود بر انگيزه گوينده چشم ببنديد، بلکه بارها انگيزه منافقين را به چالش کشيد. وقتي طلحه و زبير، بهخاطر اشرافيتطلبي شورش کردند، حضرت ساکت ننشست. آنها با وجود مخالفت صريح اميرمومنان(ع)، خليفه را کشتند، اما چند ماه بعد با عاملان بيعدالتي در دربار خليفه ائتلاف کرده و خونخواه خليفه شدند! امام در مقابل اين فتنهانگيزي فرمود «انهم ليطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه». شورشيان خوارج هم- که سران آن با معاويه بسته بودند- پس از آشکار شدن خسارتهاي حکميت، مدعي «لا حکم الّا لله» شدند که آيه قرآن بود. آنها خود، مذاکره و صلح را تحميل کرده بودند و حالا ميگفتند ما توبه کرديم، تو هم که حکميت را پذيرفتي، بايد توبه کني! امام در اينجا هم فرمود «کَلِمَهًْ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِل». لا حکم الا لله، کلمه حقي است اما اراده باطل از آن دارند. 3- تصور ميشد برخي افراطيون مدعي اصلاحات، فقط به دموکراتهاي آمريکا سرويس ميدهند. اما شواهد، حاکي از اين است که آنها براي ستاد انتخاباتي ترامپ هم پادويي ميکنند؟ سند اگر ميخواهيد، توييت يک بازداشتي فتنه 88: «پرسش من بهعنوان يک شهروند از رهبر کشور اين است؛ با اين همه فشار اقتصادي بر گرده مردم، دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمريکا مجاز ميشود؟». ترامپ نگونبخت، چهار ماه مانده به انتخابات، از همه طرف بد آورده است. غيراز ناکامي در عراق و سوريه، او در حوزه تدابير اقتصادي و بهداشتي نيز در مقابل کرونا ضربه فني شد و سرانجام، در برابر اعتراضات بيسابقهتر عاجز ماند. نظرسنجيها شانس پيروزي دوباره ترامپ را ده درصد نشان ميدهد. در اين شرايط، او نياز به برگ برندهاي مانند القاي تسليم ايران و قبول مذاکره با وجود لگدمال شدن برجام را دارد. مردم ما نوعا به اين عبرت رسيدهاند که مذاکره، چيزي جز خسارت نيست. حتي آقاي روحاني، مذاکره دوباره را «ديوانگي» خواند. در چنين وضعيتي، وقتي عضو احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدين، خواستار مذاکره دوباره ميشود، آيا جز اين است که براي ستاد انتخاباتي ترامپ کار ميکند و ميخواهد او را به هر قيمت در مسند نگه دارد؟ اگر اين پالس، از طرف دوستانش در حزب اتحاد ملت و مجمع روحانيون نيست، چرا آنها اين موضع وطنفروشانه را محکوم نميکنند؟ 4- فرد ديگري که سوابق نظامي داشته اما به نشريات زنجيرهاي سرويس ميدهد، به روزنامه اعتماد گفته است «بايد با ترامپ مذاکره ميکرديم و پرچم مذاکره را از دست او ميگرفتيم(!) سؤالي که طرف ايراني بايد روي ميز مذاکره ميگذاشت اين بود که اگر به توافق رسيديم، چه ضمانتي وجود دارد رئيسجمهور بعدي، رفتار شما را تکرار نکند و از توافقي که امضا ميکنيم، خارج نشود؟». اين در حالي است که امثال وي، اگر صداقت و درايت داشتند، تضمين را بايد در برجام و از اوباما ميخواستند. نفر سوم داستان، عضو اولين تيم مذاکراتي روحاني بود و به جرم ارائه اطلاعات محکوم شد. او به روزنامه ايران ميگويد «اوباما واقعاًً ميخواست طبق تعهدات در برجام همه تحريمها را بردارد. او کري را هم بهعنوان بازارياب براي ايران، به کشورها فرستاده بود. کري صبح تا شب با همه ملاقات ميکرد و ميگفت با ايران کار کنيد، ما شما را مجازات نميکنيم... ما در تاريخ 40 ساله گذشته، مانند اوباما نداشتهايم که بهدنبال تعامل با ايران باشد. با وجود چنين شرايطي امکان مذاکره فراهم نشد... ايران در دوره اوباما فقط مجوز گفتوگو در موضوع هستهاي را به ديپلماتهاي خود داد. به همين دليل وقوع هرگونه مذاکره در کوتاهمدت ممکن نخواهد بود». او هيچ وقت پاسخ نميدهد که اگر توافق متقن بود، چرا ظريف دنبال گرفتن تضمين پسابرجامي درباره مجازات نشدن شرکاي تجاري ايران بود و هرگز موفق نشد؟ يا اينکه؛ امثال او چرا اصرار داشتند برنامه موشکي و نفوذ منطقهاي را هم در مذاکره واگذار کنيم؟ آيا از پروژه تبديل ايران به ليبي و عراق بيخبر بودند؟ 5- نفر چهارم داستان ما، دبير مجمع روحانيون است. پنجشنبه گذشته بود که اکانت توييتر وابسته به وزارت خارجه رژيم صهيونيستي نوشت «مردم ايران از شعارهاي جمهوري اسلامي فاصله گرفتهاند. در حالي که حکومت جمهوري اسلامي و مزدوران حقوقبگير او مشغول به خيالپردازي هستند، خوشبختانه مردم ايران از شعارهاي توخالي جمهوري اسلامي فاصله ميگيرند». به دو روز نکشيد که آقاي خوئينيها، همين ادعاي اسرائيل را عينا تکرار کرد! اين اتفاق افتاد تا از ياد نبريم که دو روز قبل از حرمتشکني فتنهگران در روز قدس (27 شهريور 88)، وزارت خارجه اسرائيل خواستار شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» در روز قدس شده بود! فتنه را خاتمي، موسوي و موسوي خوئينيها مديريت ميکردند و هرگز از حمايت صهيونيستها - که جنبش سبز را سرمايه بزرگ اسرائيل خواندند- برائت نجستند. ده روز بعد، رابرت گيتس (رئيس سيا و وزير دفاع در دولتهاي بوش و اوباما) با اشاره به ساختارشکني روز قدس، به CNN گفت «بهدليل شکافهاي عميق در ايران، تحريم اثرگذارتر از گذشته است. ما شکافهايي را شاهديم که در 30 سال گذشته بيسابقه است. مخالفان به جاي پيگيري راي خود، سياستهاي کلان حاکميت را هدف گرفتهاند.» روايت سه هفته بعد روزنامه لسآنجلس تايمز، حکايتي جدا و خارج از حوصله اين يادداشت است که نوشت نمايندگان سران جنبش سبز از مقامات آمريکايي خواستهاند تحريمهاي فلجکننده را عليه ايران اعمال کند. چرا برخي تحرکات برخي مدعيان اصلاحطلبي، تا اين حد هماهنگ با راهبرد آمريکا و اسرائيل يا تسهيلکننده آن بوده است؟ چه کساني شعار صهيونيستي «نه غزه، نه لبنان» را در دهان مدعيان اصلاحات گذاشتند؟ و چرا برخي از همينها (از جمله نفر اول داستان ما) بعدا دوشادوش داعش، اسرائيل و آمريکا، مدافعان حرم را که فرمانده آن سردار سليماني بود، کوبيدند؟ آيا تودهني بزرگ مردم در روز تشييع سردار سليماني کافي نبود که دم از فاصله گرفتن مردم از نظام ميزنند؟ 6- کسي که مشکلات اقتصادي را بهانه عقدهگشايي نيابتي عليه نظام ميکند، اگر صداقت داشت، بايد رئيس شوراي مرکزي مجمع روحانيون (خاتمي) و شوراي سياستگذاري منتسب به او را خطاب قرار ميداد؛ که با کليشه «تکرار ميکنم»، لقمههاي مسموم انتخاباتي را سر سفره مردم گذاشت و شريک اصلي برخي سوءعملکردهاي اجرايي و پارلماني است. و برادر خاتمي بود که گفت «اصلاحطلبان، تضمين وعدههاي روحاني هستند». چرا نميپرسند 18 ميليارد دلار ارز جهانگيري و 27 ميليارد دلار ارز تخصيصيافته به نام صادرات (45 ميليارد دلار)، کجا رفته که کشور بايد گرفتار بحران مصنوعي ارز باشد و آقاي «نشتي بشکه» (نفر اول داستان ما) بگويد «دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمريکا مجاز ميشود؟»! 7- مگر در خانههاي تيمي دائما همديگر را نميبينند؟ بپرسند فلاني! تو با بهمان دستيار ارشد دولتي و محکومشده در پرونده ارتشاء، چه پيوندي داري که وقتي خرداد 95 از زندان آزاد شدي، بلافاصله به همراه برخي عناصر گروهکي به ملاقات تو آمد؟ خبر نداشتي که او کار چاقکن دانيالزاده (با چهار هزار ميليارد تومان بدهي) است و رئيس بانک جابهجا ميکند تا او مجبور نباشد پولها را برگرداند؟ در اين خانههاي تيميچند نفر بيخبر بودند که دانيالزاده و نجفي و...، سرمايهگذار ستاد انتخاباتي آنها هستند و خون مردم را در شيشه کردهاند؟ خبر ندارند چه کساني هفت سال به مسکن مهر پوزخند زدند تا قيمت مسکن چهار برابر شد؛ چه کساني ارز 4200 توماني دادند و گرفتند؛ کدام مديران اجازه واردات قاچاق خودروهاي لوکس را از مجاري رسمي وزارت صمت دادند؛ کدام مديران، حقوق و پاداشهاي چند ده تا چند صد ميليون توماني گرفتند؛ و کدامها، سازمان خصوصيسازي را تبديل به سر گردنه غارت شرکتهاي دولتي کردند؟ با اين همه خيانت، منتظر چيزي جز افزايش ضريب جيني (شکاف طبقاتي)، رکود تورمي، رکورد تورم 52 درصدي، 36 پله کاهش رشد اقتصادي و تعطيلي برخي کارخانهها بودند؟! 8- با اين مقدمات، ميتوان فهميد که چرا برخي محافل امنيتي و سياسي غرب، از قاطعيت قوه قضائيه در مبارزه با فساد دانهدرشتها و روي کار آمدن مجلسي باترکيب انقلابي ابراز نگراني ميکنند، يا تلاش پرحجمي را براي مخدوش نماياندن روند احياي آرمانهاي انقلاب سازماندهي کردهاند. آخرين بار روزنامه انگليسي گاردين نوشت «ديپلماتهاي اروپايي نگران انتخابات سال آينده رياستجمهوري و چشمانداز سياسي ايران هستند... آنها معتقدند وضعيت بر خلاف پنج سال قبل پيش ميرود. نگراني ديپلماتهاي اروپايي اين است که قدرت جريانهاي مخالف غرب، پس از انتخابات مجلس در حال تقويت است. اگرچه ميانهروها تضعيف شده، اما کاملاً از ساختار قدرت حذف نشدهاند... اصولگرايان بهطور فزاينده بر اين باورند که رشد آينده ايران نه در ديپلماسي با غرب، بلکه اتکاي بيشتر به توانمندي خود است».