احوالات جامعه ایرانی
فرارو/ متن پيش رو در فرارو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست در شرايطي که جامعه درگير مشکلات اقتصادي فراواني است و اقتصاد ناآرام ايران اين روزها افسار گسيخته است خبرها از فساد و رانتخواري و قتلها نيز فزوني گرفته و پيامهاي خوبي از جامعه مخابره نميشود. انتخاب اولويتهاي جامعه ايراني در اين شرايط شايد به دليل پيچيدگي مسايل کمي سخت به نظر برسد و گويي همه چيز دومينووار به هم متصل شده و نميتوان انتخاب آساني در اين باره داشت. اما از نظر عدهاي شرايط فعلي به گونهاي است که جز انتخاب اقتصاد به عنوان اولويت اصلي راه ديگري نيست. احوالات جامعه ايراني؛ از دغدغه معاش تا گسست طبقاتيدر اين باره امانالله قراييمقدم در گفتگو با فرارو با اشاره به اينکه اقتصاد زيربناست؛ گفت: «وضعيت اقتصادي اولويت اساسي جامعه امروز ماست همانگونه که رئيس جمهور نيز اظهار کردند. هر جامعه شناسي هم به اين امر معتقد است با هر مکتب فکري چه طرفدار مکتب اقتصادي باشد چه ذهنيگرا. با توجه به تورم و نگرانيهاي موجود براي تأمين معيشت جز اين نميتواند باشد.» وي افزود: «به ويژه با شيوع کرونا خيلي از مشاغل خوابيده و تأمين معاش سختتر شده است؛ بنابراين اگر فکري به حال معيشت مردم نشود خيلي خطرناک است، چون به قول سعدي دست از جان بشويد هر چه در دل دارد بگويد. اگر معيشت درست بشود خيلي از مسايل جامعه هم کمرنگ ميشود.» از اين منظر بيکاري به عنوان امالفساد مهمترين آسيب اجتماعي است که ميتواند آسيبهاي اجتماعي ديگر را در پي داشته باشد. او در تشريح اين امر با اشاره به جامعهشناساني، چون مارکس، ايليچ و آلتوسر گفت وقتي ميگوييم اقتصاد زيربناست مانند اين است که روي صفحه فلزي براده آهني بريزيد اين برادهها مثلا معيشت، گرسنگي، عشق و ازدواج و مسايلي از اين قبيل هستند وقتي زير صفحه فلزي آهن ربا بگيريد و حرکت بدهيد اين برادهها حرکت ميکنند. اين آهنربا اقتصاد يعني پول و درآمد است. وقتي اقتصاد خراب باشد بيکاري باشد آسيبهاي ديگر از جمله انواع بزه رشد ميکنداعتياد، دزدي و طلاق بالا ميرود. پيتر سوروکين در اين باره ميگويد ذهن مردم را ماديات گرفته است. همه روابط ماديات است. معيشت است. وقتي معيشت خوب باشد همه روابط خوب ميشود. او اظهار کرد: ما ۷ ميليون بيکار به اضافه ۳۰ درصد فارغالتحصيل بيکار داريم که تعداد زيادي است. همين است که اولويت اول و دوم تا صدم ما اقتصاد است. کاري که بايد کرد اين است که توليد کرد و به ايجاد اشتغال پرداخت. اما براي ايجاد هر شغل ۲۰۰ ميليون تومان هزينه لازم است و با توجه به وضعيت فعلي دور از ذهن است. بايد دولت سالي ۳ ميليون شغل ايجاد کند، اما اين هزينه ميخواهد؛ بنابراين در کل اقتصاد و بهبود معيشت مردم در اولويت است، چون آسيبهاي ديگر زاييده آنها هستند. گسست طبقاتي اولويت جدي است احوالات جامعه ايراني؛ از دغدغه معاش تا گسست طبقاتيولي اميرمحمود حريرچي جامعه شناس در گفتگو با فرارو نظر ديگري را مطرح کرد. او گفت: در شرايط فعلي شاهد آن هستيم نااميدي بر جامعه حاکم است و مسئولين ما بايد به دنبال اين ريشهها باشند. اما آنها هم فقط به جاي شناختن ريشهها طرح مسئله ميکنند. شناختن اين ريشهها ميتواند ما را در رسيدن به توسعه يافتگي کمک کند. منظور از توسعهيافتگي توسعه اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي است. به اين معناست که از لحاظ فرهنگي مسئول، از لحاظ رواني شاد و از لحاظ سياسي آگاه باشيم بايد شرايط اين جامعه فراهم شود، ولي ما شرايط توسعهيافتگي را نداريم. در حالي که ما بايد به يک نوع توسعهيافتگي اخلاقي برسيم. وي افزود: در حال حاضر، اولويت جامعه ما گسست طبقاتي است. يعني فاصله طبقاتي ديگر به گسست طبقاتي رسيده است ما بايد اين گسست طبقاتي را از بين ببريم. بخشي از جامعه ما در حال تخريب است. حداقل پنج دهک پايين جامعه در شرايط سختي به سر ميبرند. در اين شرايط ممکن است دست به بزه و خشونت بزنند و اين خشونتها و بزه حاصل اين جامعه است. وضعيتي پيش آمده که اخلاقيات به حداقل رسيده است گروهي به دنبال زندگي لاکچري هستند، عدهاي زندگي لاکچري دارند و عدهاي هم به سختي دارند زندگي ميکنند در نتيجه اين شرايط خشونت زياد شده است. به گفته حريرچي، «اين خشونت بخصوص در ايام کرونا بيشتر شده، اما پنهان و درون خانوادهها است، چون افراد ميخواهند تحکم خودشان را داشته باشند و استقلال بچهها را نميخواهند و بنابراين خلاف مهارتهاي اجتماعي و زندگي اجتماعي عمل ميکنند. در اين شرايط عواطف هم به حداقل رسيده است.» او ادامه داد: از اين منظر بايد به اين ريشهها فکر کرد. همچنين رابطه دولت- ملت را هم نميتوان ناديده گرفت و آدمها را نميتوان جدا از جامعه تحليل کرد. چون انسانها در محيط رشد ميکنند و مرحله به مرحله بالا ميروند. در اين شرايط نامطلوب، فردي که در زندگي شرايط درستي نداشته است خواهناخواه به سوي بزه کشيده ميشود. چنانچه در اين ايام، آمار بزه و سرقتها بالا رفته است و حالا بايد منتظر افزايش درخواستهاي طلاق هم باشيم. حريرچي در اين باره اظهار کرد: تأمل و تاب آوريها حداقلي شده است؛ به هم کمک و ياري نميکنيم. منظور از ياري وقت گذاشتن و کمک داوطلبانه براي يکديگر است. بويژه در نسل جوان اين کمرنگ شده است. اين آسيبها خودشان در درازمدت ايجاد شدهاند و ميتوانند در درازمدت به آسيبهاي ديگري منجر شوند. چنانچه آسيبها الان شکل جوانانه و زنانه پيدا کردهاند و رشد و خشونت عليه زنان زياد شده است. چون آدمها به حق خودشان نرسيدند. از اين منظر براي اينکه بدانيم چه بايد کرد بايد ديد مسئوليت بر عهده کيست. او گفت: تفاوت جامعه سنتي و مدرن در همين است. در جامعه سنتي مردم خودشان روابط شان را تنظيم ميکردند، اما در جامعه ما حداقل هشتاد درصد شهرنشين هستند در اين جامعه مسئوليت برعهده حاکميت است و او بايد کاري کند. اولين چيز هم حقوق شهروندي است. اگر حقوق شهروندي رعايت شود تکليف شهروند بالا ميرود. اما اين حقوق حمايت نميشوند و زمينه آسيبها فراهم ميشود. وي افزود: حتي درآمد گروههايي از جامعه در حدي نيست که مخارج شان تأمين شود. در کشورهاي توسعه يافته حمايت از اين اقشار بر دوش دولت است. دولت است که بايد فرصتهاي برابر را ايجاد کند تا همه با تلاش بتوانند به آسايش و آرامش برسند. اگر اينکار را نکند باعث ميشود تا درجا بزنيم و فرصتها نابرابر باشد و همين نابرابري فرصتها باعث شده تا گسل طبقاتي ايجاد شود. اين در حالي است که در کشورهاي ديگر فاصله زندگي مسئولين مملکت از مردمشان کم است و زندگي در حد متوسط مردم دارند، ولي در جامعه ما ويژهخواري و رانتخواري و فاصله زياد بين مسئولين با مردم باعث نااميدي مردم شده است. به گفته او کساني که براي مناصب انتخابي پيشقدم ميشوند بايد کارنامه مشخص داشته باشند تا مشخص شود براي احقاق حقوق از دست رفته مردم چه کردند. او اظهار کرد: از سوي ديگر دولت بايد چتر حمايتش بر سر همه از جمله سالمندان باشد. اين خدمات وحمايتها از سوي دولتها صورت ميگيرد. ولي در مملکت ما اين حمايتها انجام داده نميشود. بايد توجه داشت مملکت را صدقهاي نميشود اداره کرد. افرادي را که حتي مسئولين ما نميبينند و توجه نميکنند بهعلت فقر زياد به بزهکاري کشيده ميشوند. اين بيتوجهيها بياعتمادي در پي دارد؛ بنابراين در مرحله اول مسئولين ما بايد تکليف شان را مشخص کنند و از حال مردم باخبر باشند. چون در مثل است که سير از گرسنه خبر ندارد. حريرچي با اشاره به اينکه توجه به توسعه يافتگي ميتواند راهگشا باشد؛ گفت: در مراحل توسعه، جوامع اخلاقي ميشوند و نسبت به يکديگر احساس مسئوليت و تکليف دارند. اما در جامعه ما قانون حمايت از کودکان در مجلس چند سالي است خاک ميخورد، چون در آن آمده است کودکآزاري جرم است و اينها ميگويند اگر پدر فرزندش را بخواهد تربيت کند بايد خشونت به خرج بدهد يعني تربيت را مساوي تنبيه گرفتند. او افزود: کارهايي که بايد براي جلوگيري از آسيبهاي اجتماعي صورت بگيرد اول به رسميت شناختن حقوق مردم است. دوم، افرادي که لباس قدرت ميپوشند و با رأي مردم بالا ميروند بايد متعهد، مسئول و پاسخگو به رأيي باشند که گرفتند. اگر اينها فراهم نشود جامعه خشنتر ميشود و نارضايتي مردم هم بيشتر ميشود. بايد توجه داشت امروز محور توسعه انسان است و اين توسعه بر بستر پژوهش است. در همه زمينهها بايد تحقيقاتي صورت بگيرد. بايد از پژوهشها و دانشجوياني که در رابطه با آسيبهاي اجتماعي فعال پژوهش ميکنند حمايت شود تا مشکلات شناسايي شوند و بشود براي حل آنها برنامهريزي کرد. اما مسئولين ما اين کار را نميکنند، چون نگرش توسعهاي ندارند و همين باعث ميشود تا درجا بزنيم.