سرمقاله رسالت/ این روزها را میدیدیم!
رسالت/ « اين روزها را ميديديم! » عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنيف غفاري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: سخنان اخير آقاي ظريف، وزير امور خارجه کشورمان در مجلس شوراي اسلامي، از ابعاد مختلفي قابلتأمل است.اين سخنان و واکنشهاي صورت گرفته نسبت به آن ، قطعا ميتواند آغازگر ديالوگي مؤثر در راستاي جلوگيري از تکرار برخي محاسبات ايدهآل گرايانه و نادرست در عرصه اقتصاد و سياست خارجي کشورمان تلقي شود. بديهي است اين ديالوگ، منحصر به وزارت امور خارجه نخواهد بود و کليت دولت و وزارتخانههاي مؤثر در حوزه اقتصاد، تجارت و حتي آموزش کشور را نيز شامل ميشود. بدون شک با توجه به وضعيت به وجود آمده در حوزه اقتصاد تجارت و معيشت مردم، کمتر کسي مسير شکل گرفته و طي شده در سالهاي اخير را موفقيتآميز ميداند! نگارنده معتقد است آسيبشناسي پروسهاي که متنج به انعقاد برجام و متعاقبا، خروج آمريکا از اين توافق شد، بيش از آنکه مربوط به متن توافق هستهاي باشد ، معطوف به نوع نگاه کلان ميانمدت و کوتاهمدتي بود که از سوي دولتمردان ما نسبت به توافق هستهاي حاکم شد.قرار گرفتن«برجام»در «نقطه ثقل» معادلات و محاسبات راهبردي و اقتصادي کشورمان، خطاي بزرگي بود که قطعا نبايد تکرار شود. روزنامه «رسالت» در تاريخ 24 مهرماه سال1394، درست زماني که سند برجام از سوي نهادهاي قانوني در ايران و ديگر کشورهاي دخيل در برجام مورد تأييد قرار گرفت در يادداشتي تحت عنوان «قواعد بازي در دوران پسابرجام» در اين خصوص هشدار داده بود: «آمريکا در حوزه اقتصادي، در صدد است با قرار دادن نقطه ثقل اقتصادي کشور بر مبناي«برجام»، مانع از تحقق ظرفيتهاي نهفته در حوزه اقتصاد و صنعت کشور شود. به عبارت بهتر، غرب روزنه نفوذ اقتصادي خود در کشور را بر مبناي جا انداختن « اقتصاد متأثر از تحريم» در حوزه مالي و اعتباري کشور قرار داده است. اگر «برجام» بخواهد به روح حاکم بر کالبد اقتصادي کشور در دوران پسابرجام تبديل شود، «توان و ظرفيت داخلي» جاي خود را به « بازي بازيگران خارجي» خواهد داد.»همچنين اين روزنامه در تاريخ 2 ارديبهشت سال 1394 و حدود دو ماه قبل از انعقاد توافق هستهاي هشدار داده بود : « توافق هستهاي اساسا نميتواند به يک نقطه ثقل در سياست خارجي ما تبديل شود، زيرا يک نقطه ثقل بايد بهاندازهاي ثابت و محکم باشد که حتي امکان تغيير بالقوه آن نيز کمتر وجود داشته باشد. اين در حالي است که بهواسطه رويکرد فريبکارانه و غيرقابل اعتمادي که ايالاتمتحده آمريکا و حتي ديگر اعضاي 1+5 در مذاکرات هستهاي دارند اساسا چنين چيزي ناممکن است.» امروز به نقطه فعلي رسيدهايم! بدون شک قرار گرفتن برجام در نقطه ثقل مناسبات راهبردي و اقتصادي ايران و تبديلشدن آن به يک«چارچوب»بهجاي يک «ظرفيت تاکتيکي محدود» بزرگترين خطايي بود که دولت مرتکب شد. محصول تأکيد بر «عدم احتمال خروج دولت آمريکا از برجام »از يکسو و ربط دادن تأمين آب آشاميدني کشور به تحقق توافق هستهاي، نتيجهاي جزء اين نميتوانست داشته باشد. آنچه مسلم است اينکه دلسوزان کشور نميخواهند چنين پديدهاي دوباره تکرار شود. بديهي است که وزن پديدههاي جاري و آتي در حوزه سياست خارجي و اقتصاد کشور بايد بازتعريف شده و جايگاه واقعي آنها مشخص شود. اين مهم، تنها در سايه ايجاد ديالوگي مؤثر و آسيب شناسانه (البته با نگاه روبهجلو) نسبت به توافق هستهاي و سرنوشت آن محقق خواهد شد.بديهي است که «زمينبازي» در حوزه اقتصاد و سياست خارجي کشور بايد تغيير يابد. گذار از «اقتصاد تحريم محور» يا «اقتصاد برجام محور» به «اقتصاد توليد محور» اصليترين پيششرط تغيير زمينبازي از سوي ماست. در غير اين صورت و حتي اگر با فرض محال دولت بعدي آمريکا بدون هيچگونه ملاحظه و شرطي به برجام بازگردد دوباره محکوم به طي کردن روال گذشته و موجود خواهيم بود! به نظر ميرسد زمان را نبايد بيش از اين تلف کرد....