کرونا؛ تهدید فقر، فرصت برابری
تجارت فردا/ متن پيش رو در تجارت فردا منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست مولود پاکروان/ در کمتر از چند ماه ويروس کرونا دستاوردهاي جهاني را که دستيابي به آن بيش از دو دهه به طول انجاميده بود از بين برده و حالا نزديک به دو ميليارد نفر در معرض خطر فقر قرار دارند. گرچه ويروسها در انتشار و ابتلا تبعيضآميز عمل نميکنند اما بارها و بارها ثابت شده است وقتي سخن از تاثير روي جوامع و گروههاي آسيبپذير باشد پاي تبعيض هم به ميان خواهد آمد. بانک جهاني براي نخستينبار پس از سال 1998 پيشبيني ميکند که نرخ جهاني فقر رو به افزايش خواهد گذاشت. سازمان ملل نيز تخمين زده است تا پايان امسال، نيمميليارد نفر به جمعيت افراد تنگدست و بيبضاعت جهان افزوده خواهد شد. آبهيجيت بنرجي، برنده نوبل اقتصاد 2019 ميگويد: داستان زناني که وارد بازار کار ميشدند و خانوادهشان را از فقر نجات ميدادند در ذيل برنامههايي که مسير زندگي خانوارها را تغيير ميداد حالا به سادگي از بين خواهد رفت. اگرچه تمامي جهان از اين پاندمي رنج ميبرد اما، جهان در حال توسعه سختترين ضربه را متحمل ميشود. بانک جهاني تخمين ميزند که آفريقاي سياه شاهد نخستين بحران خود در 25 سال اخير خواهد بود، در حالي که نيمي از تمامي مشاغل اين قاره از بين خواهد رفت و آسياي جنوبي احتمالاً بدترين عملکرد اقتصادي خود را در 40 سال گذشته تجربه ميکند. کساني که در بخشهاي غيررسمي مشغول به کار هستند در معرض خطر بيشتري قرار دارند؛ دو ميليارد نفر انسان که از دسترسي به مزايايي مانند بيمه بيکاري يا خدمات بهداشتي و درماني محروماند. کارشناسان ميگويند موج شوک مالي، پس از رفتن ويروس هم باقي خواهد ماند. بنرجي معتقد است «گروههايي که قبلاً از نردبان بالا رفتهاند حالا از آن پايين خواهند افتاد». او ميگويد پيش از اين بحران هم شکنندگيهاي بسياري وجود داشت و خانوادههاي فرودست به سختي ميتوانستند در کنار هم دوام بياورند. حالا اما، در فقر بيشتر به دام خواهند افتاد و ممکن است هرگز از آن خارج نشوند. دستاوردهايي که اکنون در معرض خطر است يادآور آشکار نابرابريهاي جهاني است و نشان ميدهد براي رفع آن چه کارهاي بسياري باقي مانده که بايد انجام گيرد. در سال 1990، 36 درصد از جمعيت جهان (9 /1 ميليارد نفر) با درآمد روزانه کمتر از 9 /1 دلار زندگي ميکردند. تا سال 2017 اين تعداد به 734 ميليون نفر، يعني 10 درصد از جمعيت جهان کاهش پيدا کرد که عمدتاً ناشي از پيشرفت چشمگير در جنوب آسيا و چين بود. کارشناسان اما نگراناند که اين پيشرفتها ممکن است معکوس شود. ممکن است بودجه برنامههاي مبارزه با فقر کاهش يابد زيرا وقتي جهان با رکود اقتصادي روبهروست، دولتها نيز با رکود رشد اقتصادي و انقباض اقتصاد دست و پنجه نرم ميکنند. در بسياري از کشورها در پي اعلام قرنطينه، ميليونها نفر يکشبه کار و سرپناه خود را از دست دادند. در برخي مناطق افراد به شبکه توزيع غذا و ديگر حمايتهاي دولتي يا خيريه وابسته شدهاند. ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست. بنا بر نتيجه نظرسنجياي که ستاد مديريت و مبارزه با کرونا در شهر تهران انجام داده، ميليونها نفر از ساکنان پايتخت که کسبوکارشان در پي شيوع کرونا آسيب ديده است، اعلام کردهاند که هيچ منبع درآمدي ندارند و دولت بايد به آنها کمک اقتصادي کند. اين نظرسنجي نشان ميدهد در حال حاضر 4 /64 درصد از شهروندان ساکن پايتخت، از نظر اقتصادي براي گذران زندگي خود نيازمند کمک دولت هستند. اگر در پايتخت شرايط چنين است ميتوان حدس زد، در استانهاي محرومي که هنوز چراغ شيوع کرونا در آنها قرمز مانده است اقشار ضعيف تا چه اندازه آسيب ديدهاند. با برآوردهاي صورتگرفته از تعطيلي کسبوکارها و روند بيکاري و تعديل نيرو در بخشهاي مختلف اقتصادي ايران، ميتوان پيشبيني کرد که پس از کرونا جمعيت فقير ايران با جهش قابل توجهي مواجه خواهد شد. اين در حالي است که طبق آنچه مرکز پژوهشهاي مجلس اعلام کرده بسياري از مشاغل از دسترفته بر اثر کرونا (مشاغل غيررسمي و کارکنان مستقل) نه از بيمه برخوردارند و نه به تسهيلات و کمکهاي مالي دولت دسترسي دارند. ترديدي نيست که کرونا کمر بسته تا فقر را تشديد و نابرابريها را تعميق کند. اقتصادهاي بيمار و جوامعي که پيش از بحران هم از نابرابري و فقر آسيب بسيار ديده بودند حالا با چالشي دشوارتر روبهرو هستند: فقراي جديد! به حاشيه راندهشدگاني که تا پيش از اين احتمالاً در ميانه نردبان اجتماعي اقتصادي نشسته بودند و با چنگ و دندان ميکوشيدند خود را در طبقه متوسط نگه دارند. اين فقراي جديد گرچه از بسياري جهات مشابه اقشار بيبضاعت تمامي ادوار تاريخ هستند اما ماهيتي متمايز از فقراي قديمي دارند. آنها روزگاري را در رفاه نسبي تجربه کردهاند، شغل و سرپناهي داشتهاند، از خدمات عمومي بهره بردهاند و حالا با يک بحران، به قول بنرجي از نردبان پايين افتادهاند. هراس و خشم نخستين پيامد اين زمينخوردگي است. آنها برخلاف طبقه فرودستي که سالهاست به شيوه زندگي فقيرانه عادت کرده است ناگزيرند به سبکي از زندگي عادت کنند که تجربهاي از آن ندارند. اين فقراي جديد، در کنار آنها که فقرشان تشديد شده است چگونه به همزيستي خواهند رسيد؟ حضور اين حاشيهنشينان در کنار شهرهايي که هنوز بوي نابرابري از آنان به مشام ميرسد چه پيامدهايي براي جامعه خواهد داشت؟ آيا جوامع جديد با تشديد فقر و نابرابري به سوي همبستگي بيشتر گام برميدارند؟ يا فقرا، در کنار ثروتمندان جانبهدربرده از بحران، به انبار باروت شهرها و ميدان مين دولتها تبديل ميشوند؟ براي پاسخ دادن به اين سوالات، زمان و البته مطالعات بيشتري لازم است. تعميق شکاف، تهديدي براي همه با گسترش پاندمي در سراسر جهان به نظر ميرسد کرونا يک حلقه بازخورد ويرانگر با يکي ديگر از قويترين نيروهاي زمانه ما به راه انداخته است: نابرابري اقتصادي! شواهد نشان ميدهد در جوامعي که گرفتار ويروس شدهاند پاندمي پيامدهاي نابرابري را تعميق کرده و فشار روي بازندگان اقتصادهاي قطبيشده و بازارهاي کاري را دوچندان کرده است. مطالعات بسياري در ادوار مختلف نشان داده است اقشار اقتصادي پايين به احتمال بيشتري به بيماري مبتلا ميشوند و احتمال مرگومير در آنها بيشتر است. حتي براي آنان که جان سالم به در ميبرند احتمال آنکه در نتيجه قرنطينه و ديگر اقدامات، شغل، درآمد يا مراقبتهاي بهداشتي را از دست بدهند بسيار زياد خواهد بود. در عين حال نابرابري خود ممکن است يک عامل تشديدکننده در گسترش ويروس و مرگومير ناشي از آن باشد. تحقيقات انجامگرفته روي آنفلوآنزا نشان داده است که در همهگيري، فقر و نابرابري ميتواند نرخ انتقال و مرگومير را براي همه - و نهفقط براي فقرا- تشديد کند. بر مبناي آنچه تاکنون خواندهايم دو عامل خطر ميتواند ويروس کرونا را براي مبتلايان مرگبارتر کند: سن بالا و بيماريهاي زمينهاي. اما بدنهاي از تحقيقات به عامل سومي هم اشاره ميکنند: شرايط اجتماعي-اقتصادي پايين. اغلب افراد اين طبقه از تغذيه نامناسب رنج ميبرند و درگير بيماريهاي مزمن مثل ديابت يا بيماريهاي قلبي هستند. اما مساله فقط اين نيست. هرقدر نابرابري افزايش مييابد تبعيض در خدمات بهداشتي نيز تعميق ميشود. مراقبتهاي پيشگيرانه و آموزشهاي بهداشتي بهطور مستمر به کساني ميرسد که تحصيلکرده هستند و درآمد کافي دارند. در نتيجه افرادي که پاييننشينان نردبان اقتصادي-اجتماعياند گاهي تا 10 برابر بيشتر از سايرين در معرض بيماري قرار ميگيرند و مطالعات اخير نشان ميدهد ويروس کرونا، 10 برابر بيشتر برايشان مرگبار است! تا اينجا فقط داريم از فرودستان سخن ميگوييم. کساني که تا پيش از بحران نيز به احتمال زياد در چاه ويل فقر گرفتار بودند يا پس از آن به جمع فقراي جديد پيوستهاند. اما از آنجا که بيماريها به موانع جداکننده فقرا از ثروتمندان احترام نميگذارند بنابراين نابرابري بهداشتي مشکل همه است، نهفقط مشکل قشر فرودست! بد نيست بدانيد مطالعهاي که در دهلي-نابرابرترين شهر جهان- انجام گرفته به خوبي نشان ميدهد که زاغههاي اين شهر چگونه به شتابدهندههاي شيوع آنفلوآنزا در سطح شهر تبديل شدهاند. تراژدي ديگر آن است که چرخه فقر حاصل از بحران، چرخهاي دوسويه است. فقر عامل مهمي براي ايجاد بيماري است و بيماري شوک بزرگي است که خانواده را به سوي فقر سوق ميدهد و در آن نگه ميدارد. هنگامي که جامعه با بحراني مانند کرونا روبهرو ميشود افراد بيبضاعت در مقايسه با ثروتمندان آمادگي کمتري براي مقابله با بحران دارند. آنها نميتوانند مواد غذايي ذخيره کنند بنابراين بيشتر به فروشگاهها ميروند و بيشتر در معرض خطر قرار ميگيرند. حتي اگر شغلي داشته باشند بعيد است بتوانند در خانه کار کنند. بنابراين حضور اين افراد حتي در صورت ابتلا به بيماري در جامعه بيشتر خواهد بود. اينجا جايي است که ديگر نميتوان به ويروسها فهماند چه کسي از کدام طبقه است و آيا حق انتشار و انتقال به ديگريِ ثروتمند را دارند يا خير! به همين دليل است که تحليلگران ميگويند اگر گروههاي کمدرآمد به صورت نابرابر تحت تاثير کرونا قرار گيرند، اين براي خانوارهاي طبقه متوسط و ثروتمند هم بد تمام خواهد شد. پژوهش انستيتوي مطالعات کار نروژ در سال 2018 نشان ميدهد تفاوتهاي اجتماعي-اقتصادي ميان افرادي که در همهگيري آنفلوآنزاي اسپانيايي 1918 به بيماري مبتلا شدند نقشي کليدي در نرخ بازماندگان ايفا کرده بود. در گزارش اين مطالعه آمده است: «فقرا نخستين کساني بودند که به بيماري مبتلا شدند اما ثروتمنداني که در موج نخست، مواجهه کمتري با بيماري داشتند در موج دوم بالاترين ميزان مرگومير را به خود اختصاص دادند.» پژوهشگر اين مطالعه مينويسد متعجب است از اينکه سياستمداران و مسوولان بخش درمان هنگام طراحي برنامههاي بينالمللي توجه چنداني به نابرابريهاي اجتماعي معطوف نکردهاند و ميگويد با ناديده گرفتن اين واقعيتها همه ضرر خواهند کرد. سادهتر بگوييم، شکست دولتها و سياستگذاران در حمايت از افراد کمدرآمد در بحران کنوني کرونا نيز ميتواند سبب بازگشت بيماري و تشديد نابرابري شود که به همه ما آسيب خواهد زد. آبهيجيت بنرجي ميگويد: براي آنکه بخشهاي زيادي از جمعيت کشورها ويران نشوند، دولتها ناگزيرند پول بيشتري خرج کنند. در شرايط بحران، مانند پس از جنگ جهاني دوم، اقتصاد دوباره احيا شد زيرا دولتها با بستههاي کلان بودجه مانند طرح مارشال وارد صحنه شدند. اما در حال حاضر بستههاي محرک اقتصادي و حمايتي براي کساني که به تازگي از بازار کار خارج شدهاند در اغلب کشورهاي در حال توسعه، يا ضعيف است يا اصلاً وجود ندارد. در حالي که ايالات متحده نزديک به سه تريليون دلار بستههاي محرک اقتصادي براي کمک به فقرا و مشاغل کوچک در نظر گرفته، هند قصد دارد 5 /22 ميليارد دلار براي جمعيت 3 /1ميلياردي خود (چهار برابر جمعيت آمريکا) هزينه کند! و پاکستان پنجمين کشور بزرگ جهان تنها 5 /7 ميليارد دلار براي گذار از بحران کرونا در نظر گرفته است؛ رقمي که قابل قياس با بسته 990 ميليارددلاري ژاپن نيست. بيش از 90 کشور از صندوق بينالمللي پول درخواست کمک کردهاند. اما با صدمه ديدن همه کشورها ممکن است ملل نيکوکار هم براي تامين کمکهاي مورد نياز جهان در حال توسعه يا بخشش بدهي آنها، دستشان بسته باشد. بايد ديد در اين ميانه، چه بر سر فقرا ميآيد اگر رکود اقتصاد، کمبود بودجه و تشديد نابرابري با سياستهاي نادرست دولتهايشان همراه شود. به طبقه فرودست بيصدا و به حاشيهنشينان جديد خودمان بازگرديم. بحران کرونا را به معضلات پيشين آنها بيفزاييد: سرمايه اجتماعي ناکافي، تحرک اجتماعي ناکافي، فعاليتهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ناکافي و انسجام ناکافي. بدتر آنکه اين قشر همواره «تهديد يا مزاحم» تلقي ميشود، نمايندهاي در حاکميت ندارد، صدايش شنيده نميشود و قادر نيست حداقل حقوق انساني خويش را مطالبه کند. اين همان قشري است که در اعتراضات آبان 98 جامعهشناسان از آن با عنوان «جوانان حاشيهنشين محروم موبايل بهدست خشمگين» ياد کردند. چه تضميني وجود دارد که بار و فشار بحران کرونا بار ديگر آنان را به معترضان سياستهاي دولت تبديل نکند؟ ديدگاه خوشبينانه آمارتيا سن جهان پيش از کرونا هم از مشکلاتي جدي لبريز بود. نابرابري چه بين کشورها و چه در درون آنها شايع و حکمفرما مشاهده ميشد. در آمريکا ثروتمندترين کشور جهان ميليونها نفر از پوشش خدمات درماني و بيمه محروم بودند. سياستهاي نادرست رياضتي در اروپا توانايي دولتها را براي حمايت از اقشار آسيبپذير تضعيف کرده بود. سياستهاي ضددموکراتيک از برزيل و بوليوي گرفته تا لهستان و مجارستان رو به افزايش بود. حالا آيا امکان دارد تجربه مشترک پاندمي، به کاهش اين مشکلاتي که از قبل وجود داشته کمک کند؟ اين پرسشي است که استاد دانشگاه هاروارد و برنده هندي جايزه نوبل اقتصاد به آن پاسخ خوشبينانهاي ميدهد. آمارتيا سن در يادداشتي براي فايننشال تايمز مينويسد ضرورت همکاري کشورها با يکديگر ميتواند بار ديگر سبب شناخت اهميت و ارزش نقش سازنده «اقدامات عمومي» شود. براي مثال جنگ جهاني دوم سبب شد مردم به درک بهتري از اهميت همکاري بينالمللي برسند. سازمان ملل متحد، صندوق بينالمللي پول و بانک جهاني در سالهاي 1945- 1944 متولد شدند؛ کمي پس از جنگ! او به دنبال شواهدي است که نشان دهد درون کشورها هم تجربه بحران به بهبودهاي بلندمدتي منجر شده است و البته مواردي را نيز بيان ميکند. سن مينويسد کاهش چشمگير نرخ سوءتغذيه در بريتانيا در سالهاي سخت کمبود مواد غذايي در طول جنگ جهاني دوم، مثالي از اين دست است. بريتانيا در مواجهه با کاهش شديد ذخاير غذايي، از طريق سيستم جيرهبندي و حمايت اجتماعي، توزيع مواد غذايي عادلانهتري را ترتيب داد. افرادي که پيش از جنگ دچار سوءتغذيه مزمن بودند بهتر از قبل تغذيه شدند. همين روند در مورد مراقبتهاي بهداشتي و درماني هم رخ داد. نتايج حيرتانگيز بود. در مدت جنگ (دهه 1940) اميد به زندگي در انگلستان و ويلز 5 /6 سال براي مردان و هفت سال براي زنان افزايش پيدا کرد. به اعتقاد او آموختههاي مثبت دنيا از تلاش براي برقراري عدالت و توجه بيشتر به افراد محروم و بيبضاعت در نهايت به شکلگيري چيزي کمک کرد که ما امروز آن را «دولت رفاه» ميناميم. آيا چيزي مشابه ميتواند از تجربه بحران اخير ناشي شود؟ سن ميگويد درسهايي که از يک بحران ميگيريم بيترديد بسته به آن است که چگونه با بحران روبهرو ميشويم و چه مسائل و نگرانيهايي پيرامون آن بحران به وجود ميآيد. در اينجا سياست، به ويژه رابطه بين حکمرانان و مردم اهميت پيدا ميکند. براي مثال در طول سالهاي جنگ، در نقطه مقابل تقسيم بهتر غذا و بهبود خدمات بهداشتي در بريتانيا، قحطي هولناک بنگال در سال 1943 در هند اتفاق افتاد و منجر به مرگ سه ميليون نفر شد. فاجعهاي که راج براي جلوگيري از آن تلاش چنداني نکرد! آنگونه که سن مينويسد در سياستهاي اخير دولتها عليه پاندمي کرونا، «برابري» اولويت چنداني نداشته است. در آمريکا، آفريقايي-آمريکاييها با نرخ بيشتري نسبت به سفيدپوستان جان خود را از دست ميدهند. نابرابريهاي داخلي در ديگر کشورها مانند برزيل و مجارستان نيز کمتر از اين نبوده است. هند از اين منظر کشوري قابل توجه است. نابرابريها در اين کشور گسترده و زياد است. پس از تثبيت دموکراسي در هند استقلاليافته، ديگر قحطي رخ نداده اما بحثهاي عمومي که سبب ميشود صداي محرومان شنيده شود يا از نظر سياسي اهميت پيدا کند يا افراد در معرض خطر به نحوي مورد حمايت قرار گيرند، با افزايش محدوديتهاي دولتي از جمله کاهش آزادي رسانهها روبهرو شدهاند. پروفسور سن معتقد است با توجه به اختلاف طبقاتي شديدي که در هند حاکم است و محروميت اغلب فقرا از ابتداييترين تسهيلات درماني و بهداشتي، اين کشور ميتوانست تا حد زيادي از مديريت عادلانه پاندمي کرونا بهره ببرد اما شواهد کمي وجود دارد که نشان دهد کسي نگران عدالت و مساوات است! در عوض توجهها بيشتر به کنترل آمدوشد و قرنطينه شهروندان معطوف شده و کارگراني که شغل خود را از دست دادهاند يا کارگران مهاجري که کيلومترها دورتر از خانههاي خود زندگي ميکنند اغلب مغفول واقع شدهاند. بيشک فاصلهگذاري اجتماعي شيوع ويروس را محدود ميکند اما از اين اقدام بايد با تمهيدات جبراني -براي درآمد، غذا، دسترسي و مراقبتهاي بهداشتي- براي افرادي که به دليل قرنطينه يا ايزولاسيون زندگيشان نابود شده، ترکيب و همراه شود. آمارتيا سن مينويسد با وجود اين حد از نابرابري، پاندمي اخير نميتواند هيچ درس مثبتي براي هند داشته باشد. بنابراين محتمل است که در پايان اين پاندمي وقتي دوباره يکديگر را ملاقات ميکنيم با جهان بهتري نسبت به اين جهان نابرابر که در آن زندگي ميکنيم روبهرو نشويم. اما اين نبايد اتفاق بيفتد. اين استاد فلسفه و اقتصاد دانشگاه هاروارد ميگويد نگراني درباره برابري در مديريت بحران درسهاي زيادي به ما خواهد آموخت و به ما ايدههاي الهامبخش بسياري ميدهد تا بتوانيم بر مبناي آن، دنياي عادلانهتري بسازيم. اکنون که در نيمه راه بحرانيم اما، ضروري است که نخستين گامها را براي رفع نابرابري برداريم.