اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
علي ولياللهي/ اگر آنچه وزير ورزش مدام در رسانهها تکرار ميکند، درست باشد امسال مهمترين سال براي سرخابيهاي پايتخت خواهد بود. جدا از بحثهاي بيپايان فوتبالي و اتهاماتي که دو رقيب سنتي و طرفدارانشان به يکديگر وارد ميکنند، مسائل اقتصادي اين دو باشگاه مهمترين چالش پيش رو به حساب ميآيد. چالشي که قرار است با عرضه سهام استقلال و پرسپوليس به بورس، تبديل به يک فرصت شود. به نظر ميرسد، مسعود سلطانيفر که از زمان ورودش به وزارت ورزش و جوانان هر سال اعلام کرده «امسال قطعا سرخابيها خصوصي ميشوند» اين بار قصدي جدي براي سپردن مالکيت سرخابيها به بخش خصوصي دارد. با اين حال هنوز ابهامات زيادي در مورد نحوه واگذاري، ارزشگذاري قيمت سهام، نقش سهامداران خرد در مديريت باشگاه، قطع دست گروههاي مافيايي، واگذاري ورزشگاه و زمين به استقلال و پرسپوليس و چيزهايي از اين دست وجود دارد. براي بررسي همه اين موارد با دکتر حسين راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه الزهرا به گفتوگو نشستيم. راغفر که خودش زماني در بالاترين سطح فوتبال بازي ميکرده و پستهاي اجرايي مهمي نظير رياست فدراسيون فوتبال را نيز تجربه کرده، معتقد است خصوصيسازي سرخابيها بالاخره يک روز اتفاق ميافتد اما نحوه واگذاري و عرضه سهام دو باشگاه بايد با دقت بسيار زيادي انجام شود. ايشان معتقد است گرچه واگذاري سهام دو باشگاه از وضعيت فعلي بهتر است اما اگر به درستي انجام نشود ميتواند باعث نابوديشان شود.
طبق اعلام وزارت ورزش قرار است، سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس در بورس عرضه شود. آيا اين مساله با توجه به شرايط حال حاضر امکانپذير است؟
اگر چنين چيزي امروز و فردا هم اتفاق نيفتد در يک افق بلندمدت بايد بشود. اين امکانپذير است. به خصوص اگر قرار باشد اين دو باشگاه به صورت مردمي اداره شوند، يکي از روشها اين است که به شکل سهامداري اداره شوند. ظاهرا قرار است در مرحله نخست به صورت تدريجي سهام عرضه شود و بعد بر اساس واکنشهاي جامعه، بخشهاي ديگري از سهام به بازار بورس وارد شود. اين مساله در جاي خودش مهم است و بهتر از اين است که اين دو باشگاه به صورت دولتي اداره شوند.
قيمتگذاري سهام دو باشگاه چگونه بايد انجام شود؟
سهام باشگاهها نبايد صرفا بر اساس آنچه به عنوان شهرت باشگاه اسم برده ميشود، ارزيابي شود. اين دو باشگاه هر دو منابع بزرگي داشتند و دارند. باشگاه استقلال تعداد زيادي باشگاه زيرمجموعه دارد. همچنين صاحب استاديوم است و بايد اينها جزو داراييهاي استقلال لحاظ شود. براي پرسپوليس هم به همين ترتيب. همچنين اگر دولت تصميم بگيرد که واقعا اينها به صورت واقعي سهامداري شوند و اختيارشان در دست سهامداران قرار بگيرد عليالاصول خودش هم بايد کمک کند. بدون در نظر گرفتن اين مسائل و صرفا با نگاه به شهرت باشگاه نميتوان سهام را قيمتگذاري کرد. مهمترين دارايي باشگاهها به جز شهرت، داراييهاي کاملا مشخص و عيني هستند. مثلا باشگاه بولينگ متعلق به پرسپوليس بوده و ساير داراييها نيز قابل شناسايي هستند. البته در مورد باشگاه استقلال بايد بگويم که اين باشگاه در اصل وقف عام است و نميتوان آن را به شکلي که گفته ميشود، خصوصي کرد. اما کسي به اين نکته توجه ندارد و ميخواهند استقلال را نيز به شکل يک باشگاه خصوصي دربياورند. اما آنچه مسلم است اين است تغييراتي که صورت ميگيرد اصولا بهتر از وضعيت کنوني است.
شرايط کنوني چه مشکلاتي دارد؟
شرايط کنوني متاسفانه شرايط مطلوبي نيست و ادامه حيات اين دو باشگاه هم عملا به اين برميگردد که هزينه و درآمدهايشان توسط خودشان صورت بگيرد و يک حسابداري واقعي داشته باشند. اين دو باشگاه تاکنون وابسته به دولت و درآمدهاي نفتي بودند. نتيجه چنين مديريتي اين بود که هر وقت دولت با مشکل روبهرو ميشده اين دو باشگاه و در کل ورزش کشور به مشکل ميخورده. ورزش کشور به شدت متاثر از نوسانات درآمدهاي ارزي کشور بوده و هست. با اين تفاسير در اين وضعيت که کشور با مشکلات بسيار جدي در زمينه اقتصاد روبهروست، عرضه سهام دو باشگاه اقدام مناسبي است. نکته بعدي برميگردد به مديريت دو باشگاه. در واقع بهتر است بگويم، سازمان اداري استقلال و پرسپوليس که قاعدتا بايد به تناسب به هيات مديرهاي واگذار شود که مورد تاييد دولت باشد اما اين هيات مديره قبل از آن بايد توسط سهامداران تعيين شده باشند. مديرعامل نيز بر همين اساس انتخاب شود.
اين دو باشگاه املاک و داراييهايي دارند که در اوايل انقلاب به نفع يک سري نهاد خاص مصادره شدند. گفته ميشود، بازگرداندن اين املاک که ارزش بسيار بالايي هم دارند، پروسه طولاني و پچيدهاي است و در عمل امکانناپذير.
اين دو باشگاه ميليونها نفر حامي دارند و يک فشار اجتماعي هم پشتشان است. اين طور نيست که فقط بيايند توي ورزشگاه و شعار بدهند. به نظرم اگر درخواست بازگرداندن اموال دو باشگاه تبديل شود به يک مطالبه عمومي که توسط کل حاميان سرخابيها پشتيباني ميشود و مرتبا مورد تاکيد قرار بگيرد قطعا اين امکانپذير است. هيچ چيزي امکانناپذير نيست و ميتوان اين داراييها را به دو باشگاه بازگرداند. خيلي از املاک اين دو باشگاه در اختيار سازمان ورزش است يا در دست نهادهاي ديگر. ميتوان اين املاک و داراييها را شناسايي کرد و بعد هم در ليست اموال باشگاه قرار داد. شايد پروسه بازگرداندن برخي از اين املاک کمي طول بکشد اما پيچيده نيست و امکانپذير است.
چندين سال است بحث خصوصيسازي دو باشگاه مطرح است اما اتفاق نيفتاده. از طرف ديگر شما ميفرماييد که با ورود اينها به بورس هيات مديره بايد توسط مردم انتخاب شود. آيا اين تناقضي به وجود نميآورد؟
قبل از اينکه چنين مسالهاي را بررسي کنيم بايد بدانيم که پروسه اداره اين دو باشگاه به دليل مداخلات مافيايي که درون هر دو باشگاهها وجود دارد به اين سادگي حل نميشود و زمانبر است اما بايد اين مساله به خود سهامداران واگذار شود. آنها بايد بيايند توي ميدان و در حل مشکلات شريک شوند. بايد بدانيم که اين فرآيند يک شبه اتفاق نميافتد. اين فرآيندي است زمانبر. به نظر ميرسد با گام نخستي که برداشته شده يعني عرضه سهام، فرصت خوبي فراهم شده که اين دو باشگاه به سمت سهامداري حرکت کنند و اين يک مسير ناگزير است. بعد از اين اينکه چگونه مديريت باشگاهها سازماندهي شود و سهامداران چه نقشي در اداره باشگاه ايفا کنند بايد بررسي شود. اينها بسيار تعيينکننده است. تنها نگراني که در اين قسمت وجود دارد، نقش مافياهاي حاشيهاي اين دو باشگاه است. آنها هميشه به دنبال سهمخواهي بودند و هستند و خواهند بود. آنها قطعا نقش تعيينکننده و مهمي را در مديريت آينده اين باشگاهها ايفا خواهند کرد. البته بايد کمک کرد و وزارت ورزش و کساني که عهدهدار اين مساله هستند بايد اين نکات را براي رسيدن به يک مديريت سالم در اين دو باشگاه مورد توجه قرار دهند. در غير اين صورت اين واگذاريها ميتواند به نابودي هر دو باشگاه منجر شود. از اين جهت بايد خيلي حساب شده و با در نظر گرفتن همه احتمالات پيش برويم. بخش قابل توجهي از مشکلات هم به خاطر حضور همين مديريت مافيايي در حاشيه دو باشگاه است. اينها سعي ميکنند از احساسات هواداران سوءاستفاده کنند و به تعبيري اهداف خودشان را پيش ببرند. اين قطعا هزينههاي اداره باشگاه را به شدت افزايش ميدهد و افزايش هم داده. براي اينکه از اين اختلالهاي مديريتي در آينده جلوگيري شود بايد نحوه واگذاريها و شکلگيري هيات مديره و سازمان اداره دو باشگاه خيلي شفاف و روشن تعيين شود.
قرار است مديرعامل باشگاه استقلال محصولاتي با برند اين باشگاه به فروش برساند. از قبيل پفک و اين جور چيزها. ما در گذشته نمونه اين کار را در باشگاه پرسپوليس و توسط آقاي رويانيان شاهد بوديم که به نتيجه نرسيد. آيا استقلال ميتواند اين کار را به نتيجه برساند؟
اين کار يک روش متعارف در کسب درآمد است. حالا اينکه آن موقع چه اتفاقاتي افتاده که اين طرح موفقيتآميز نبوده، بستگي به شرايط آن موقع و محاسبات آن زمان دارد. اين روش متعارفي است که باشگاه به درآمد برسد و از طريق حمايتهاي هواداران اين کار انجام شود. اين کار درآمد قابل توجهي هم فراهم ميکند. به خصوص اينکه اين محصولات در مقياس وسيعي هم توليد ميشود و ميتواند سود نسبتا خوبي براي باشگاهها دربر داشته باشد. اما اينکه اينها چگونه توليد شود يا با چه کيفيتي توليد شود هم مهم است. صرف نظر از اينکه هواداران اين محصول را تهيه کنند اين کالاها ممکن است جاذبهاي براي سايرين هم داشته باشد. اين امکان برميگردد به نوع مديريتي که اعمال ميشود.
مشکلي که ممکن است پيش بيايد اين است که در چند سال اخير مديران زيادي در اين دو باشگاه با ايدههاي جالب مشغول به کار شدند اما عمر مديريتيشان براي به سرانجام رساندن آن ايدهها قد نداد. آيا تغيير و تحولات متوالي و سريع در راس مديريت اين دو باشگاه اجازه ميدهد که فعاليتهاي اقتصادي به نتيجه برسد؟
بخش قابل توجهي از آسيبهايي که متوجه اين دو باشگاه شده همين بحث تغييرات و تحولات خيلي پرشتابي بوده که رخ داده. در خيلي از مواردش هم موجب شده، هزينههاي بزرگي براي باشگاه به جا گذاشته شود بدون اينکه به کسي پاسخگو باشد. به دليل کوتاهي دوران حضور در مديريت باشگاه، مشکلات مضاعف شده. به اين معنا که مديران قادر نيستند برنامههاي خود را به نتيجه برسانند. همچنين نتوانستند برنامههاي کسب درآمدشان را کامل کنند. بخشي از تغييرات خيلي زودرسي که در دو باشگاه انجام ميشود نيز برميگردد به همان حواشي که گفتم وگرنه افراد دلسوزي که با هدف توسعه اين دو باشگاه وارد شدند هم کم نبودند و برنامههاي خوبي هم داشتند اما به دليل حواشي خيلي گستردهاي که حول اين دو باشگاه وجود دارد، امکان تحقق برنامههايشان را نداشتند. به همين دليل ميگويم يکي از مشکلات دو باشگاه، مداخلات حاشيهاي است. کساني هستند که منافع تاريخي در استقلال و پرسپوليس دارند و اين منافع ضرورتا همسو با منافع باشگاه نيست. اينها با کارشکني اجازه جلو رفتن برنامههاي باشگاه را هم نميدهند.
خيليها معتقدند با همين مديريت دولتي و در همين حالت کنوني اين دو باشگاه ميتوانند به درآمدهاي سرشار برسند. مثلا استقلال و پرسپوليس در چند سال گذشته با سامانههايي همکاري ميکردند که وظيفه اين سامانهها، گرفتن مبالغي از مردم و واريز آن به حساب باشگاه بوده است. اما در نهايت معلوم نشد اين پولها کجا رفته است.
قطعا يکي از دلايل سهامي شدن باشگاهها و اينکه منابع درآمدي توسط سهامدارها صورت بگيرد اين است که هيات مديره بايد به سهامداران پاسخگو باشد. اينکه درآمدي کسب شود و معلوم نشود اين درآمدها کجا رفته است، حالا از هر جايي ميخواهد آمده باشد، قطعا مشکلات را بيشتر خواهد کرد. يکي از نگرانيهايي که مرتبا گفتم، مساله منافع گروههاي حاشيهاي دو باشگاه است. اينها خيلي علاقهمند نيستند، جريان منابع و درآمد از نگاه و نظارت و سهم آنها خارج شود. بايد که مساله از همين ابتدا مشخص شود. يکي ديگر از دلايل سهامي شدن دو باشگاه اين است که در سالهاي آينده بتوانند افزايش سرمايه بدهند و جمعيت جديدتري وارد شوند و سهامداران، سهامشان را بيشتر کنند. اينها ميشود محل درآمدهاي باشگاه. اما اين باشگاه بايد براي استفاده از اين منابع تصميمات درستي بگيرد. اين طور نباشد که مثل تصميمات امروزشان باشد. مثلا استخدام مربي با ميلياردها تومن پول بدون کسب نتيجه يا خريداري بازيکناني که در فرآيند قراردادشان شبهه زد و بند و سوءاستفادههاي مالي وجود داشته باشد. براي حل اين مشکلات بايد هيات مديره متعهدي وجود داشته باشد ضمنا سازمان سهامداران هم در کنار هم يک سازمان يا تشکلي داشته باشند که بتوانند، مطالبات خودشان را از مديرعامل طلب کنند. فرآيند کسب درآمد شفاف شود و پاسخگويي نيز وجود داشته باشد. در چند سال اخير متاسفانه ديديم که مديران عاملي آمدند و رفتند و بعد از رفتنشان بدهيها و هزينههاي باشگاه بيشتر شده است. اين در حالي است که درآمدهاي جديدي نيز به باشگاه وارد شده. علت اين است که فرآيندها شفاف نبوده و نيست و دليل ديگر اينکه کسي پاسخگو نيست. بايد مشخص شود که چگونه پاسخگويي صورت ميگيرد و نقش سهامداران چيست؟ چون اگر چند ميليون سهامدار وجود داشته باشد، سازماندهي اين افراد و اينکه آنها چگونه صداي خود را بتوانند به مديريت برسانند محل سوال است. بدنه اصلي طرفداران در همه جاي دنيا همچنين در ايران آدمهاي پولداري نيستند. احيانا سهام اينها هم سهام خيلي بزرگي نيست. اينکه صاحبان سهام خرد، رايشان چطور اثرگذار است و به آنها پاسخ داده ميشود بايد مورد بررسي قرار بگيرد. طرفداران همين مردم عادي هستند و ممکن است، صاحب نفوذ هم نباشند اما حرفشان بايد شنيده شود.
بازار