اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
به نظرم اين مجلس بايد در همين ابتداي کار آزمون خود را پس دهد. در اواسط آذر ماه سال 1398 يادداشتي را با عنوان «ايده انتخابات زودرس» در روزنامه اعتماد نوشتم. منظورم انتخابات زودرس رياستجمهوري بود. چون با مقدماتي که براي انتخابات مجلس ايجاد شده بود از پيش نتيجه آن معلوم بود. بنابراين انتظار ميرفت که با آمدن مجلس جديد شکاف درون ساختار رسمي روزافزونتر شود. آن يادداشت پس از اعتراضات آبان ماه سال گذشته نوشته شده بود. در آنجا چند راهحل ممکن را بررسي کردم و تنها گزينه معقول را انتخابات زودرس رياستجمهوري دانستم تا بلکه دولت و مجلسي هماهنگ با يکديگر تشکيل شود. نتيجه اين راه هر چقدر هم بد باشد به احتمال فراوان بدتر از اين شکاف عميق موجود در ساختار قدرت نيست. پس از انتشار اين يادداشت، اعتراضات بخشي از اصولگرايان تندرو بلند شد که نخير! همين دولت بايد کارش را ادامه دهد و استعفا معنا ندارد. اين رفتار آنان نشان داد که چقدر در تناقض غوطهور هستند و به اين واقعيت آگاهي ندارند. همچنين برخي از طرفداران سادهانديش دولت نيز با اين پيشنهاد مخالفت کردند و گفتند که دولت محکم و استوار در حال انجام وظيفه خود است! کافي است که به اين 7 ماه گذشته نگاه کنيم که چه فرصتهايي را از دست داديم.
آن ماجرا گذشت ولي اکنون که تندروهاي اصولگرا در مصدر کار مجلس قرار گرفتهاند، دوباره صداي نقد و اعتراض آنان بلند شده است و برخي خواهان سوال از روحاني هستند و برخي ديگر آن را کافي نميدانند در پي استيضاح او هستند. حتي شنيده ميشود که چراغ خاموش و محرمانه درصدد جمعآوري امضا براي استيضاح هستند و تعدادي نيز به صورت آشکارا و تند و تيز دنبال کردن اين هدف را با صداي بلند اعلام ميکنند.
واقعيت اين است که مشکلات 7 ماه پيش کشور نه تنها همچنان به قوت خود باقي است بلکه شديدتر نيز شده است. کرونا، تحريمها، تورم و وضع اقتصادي و اخيرا مجادلات امنيتي و عملي خارجي و در نهايت شکاف ميان مردم و صاحبان قدرت چنان عميق و پيچيده شده که بدون يک ساختار مديريتي هماهنگ قابل حل نيست. البته وجود ساختار مديريتي هماهنگ شرط لازم است و نه کافي. چه بسا ساختاري هماهنگ مشابه آنچه که در دولت و زمان احمدينژاد بود وضع را بسيار بدتر از اينکه هست، خواهد کرد. زيرا وجود عقلانيت در چنين ساختاري لازمه عبور از بحران است. ولي ادامه وضع موجود نيز غيرممکن است و هر چه جلوتر ميرويم، وضع بدتر و توان حل مشکلات نيز کمتر ميشود. مثل اين است که محمولهاي را اکنون نميتوانيم جابهجا کنيم و به اميد آينده نشستهايم بلکه گشايشي حاصل شود در حالي که با گذشت زمان هم محموله سنگينتر ميشود و همه توان جابهجايي ما کمتر ميشود. در نتيجه روشن است که بايد تغييري اساسي در موقعيت داد.
بهترين راهحل گفتوگو کردن براي تفاهم است ولي اين از نشدنيهاست. راهحل بعدي کنارهگيري دولت است. اگر نپذيرفت، استيضاح هم خوب است. اگر نخواستيد حداقل چند وزير را بيندازيد بلکه دولت مجبور به کسب رأي اعتماد دوباره شود و چون نخواهد توانست کسب اعتماد کند همان جا کار را يکسره کنيد. اين مجلس بايد به نحوي براي خودش اعتبار بسازد. براي نشان دادن اينکه مجلس فقط حرف نميزند و عمل ميکند هيچ راهي جز اين نيست و الا از حالا تا ماههاي آينده بايد شاهد سخنان آتشين عليه روحاني و دولت باشيم بدون اينکه هيچ خيري در آنها وجود داشته باشد يا مردم از آن منتفع شوند. در صورت ادامه وضع موجود همه امورتان گره خواهد خورد. اگر لايحه بودجه اين دولت را تصويب نکنيد، کشور تعطيل ميشود. اگر تصويب کنيد، خواهند گفت فرق شما با دولت چيست؟
در نهايت اگر اجازه نميدهند که مجلس در مسير استيضاح حرکت کند پس بهتر است از شيوههاي ديگر مثل سوال از رييسجمهور يا نقدهاي آتشين عليه دولت دست برداريد. اين نقزدنها هيچ فايدهاي ندارد، تنها اثر آن سر رفتن حوصله مردم است. متاسفانه مجلس تاکنون در بند رد صلاحيت نماينده گچساران بود که معلوم نيست اگر اينقدر حساسيت نسبت به اين اتهامات دارند پس چرا در برابر ديگران سکوت ميکنند و حتي تاکنون اتهام آقاي ميرسليم را درباره يکي از نمايندگان موجود پيگيري نکردهاند؟ با اين حال بايد انتظار داشت که از اين هفته و با رد اعتبارنامه آقاي تاجگردون که با به کارگيري انواع شيوهها انجام شد، فرصت پيدا کنند و به طور جدي به شعار اصلي خود يعني استيضاح بپردازند.
بازار