واشنگتن پست: انتخابات ۲۰۲۰ همانند انتخابات ۱۹۸۴ است
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست در جنگ سرد ۲ چه کسي بهتر است؟ ترامپ يا بايدن. اين سوالي است که هيو هويت، نويسنده و ميزبان يک برنامه راديويي که جزو محافظهکاران نيز به حساب ميآيد، پرسيده است. وي اعتقاد دارد که آمريکا در جنگ سرد دوم به سر ميبرد و اينبار رقيب چين است. به همين منظور اين سوال را مطرح ميکند که آيا بايدن توانايي اداره اوضاع را در نسخه دوم جنگ سرد دارد يا نه. او در روزنامه واشنگتنپست در يادداشتي مينويسد: «اگر بر حسب شانس و اتفاق والتر مونداله، معاون رئيسجمهوري وقت، در انتخابات سال ۱۹۸۴، دونالد ريگان، رئيسجمهوري سابق اين کشور را شکست ميداد، آيا امروز همچنان اتحاد جماهير شوروي وجود داشت و شرق اروپا، ضميمه آن بود؟ آيا هنوز آلمان دو پاره بود؟ بسياري از کهنه سربازان دولت ريگان و بسياري از کشورهاي شرق اروپا که آزاده شده و اکنون عضو ناتو شدهاند، بر اين باورند که حضور ريگان براي پيروزي در جنگ سرد اول لازم و ضروري بوده است. ما ميتوانيم عملکرد کله شقوار و وحشيانه ريگان و صراحتش در برخورد با شوروي را به ياد بياوريم. مساله فعلي (آمريکا) بايد ماهيت و جاهطلبيهاي حزب کمونيست چين باشد: بياعتنايي و بيپروايي اين کشور در شيوع بيماري مرگبار ويروس کرونا در مراحل اوليه انتشار آن، سرکوب هنگکنگ و نسلکشي اويغورها و تلاش اين کشور براي تسلط در درياي چين جنوبي و چيرگي بر نظم بينالمللي در طي چند دهه آينده. انتخابات سال ۲۰۲۰، همانند انتخابات سال ۱۹۸۴، بايد روشن کند که کدام يک از کانديداها براي برخورد با مهمترين رقيب کشور ، بهترين تجهيزات را داراست. امروز آن (دشمن) دبيرکل حزب کمونيست چين، رئيسجمهوري مادامالعمر اين کشور، شي جينپينگ است. چپها مدتها دوست داشتند که بهدليل عدمدرايت و ناپختگي و سياستهاي جنگطلبانه و ساير جنايات، به محافظهکاران حمله کنند. چپها مدتها دوست داشتند که بهدليل عدمدرايت و ناپختگي و سياستهاي جنگطلبانه و ساير جنايات، به محافظهکاران حمله کنند. يکي از رمانهاي مورد علاقه من «دعا براي اوون ميني» نوشته جان اروين است که در اين چرخه از بين رفت. اين کتاب در مارس ۱۹۸۹ منتشر شد، درست چند ماه پيش از اينکه ديوار برلين فرو بريزد. اين کتاب پر از شعارهاي تحقيرآميز متعارف آن زمان عليه ريگان بود که خواستار متوقف کردن فعاليتهاي هستهاي و محکوم کردن استقرار موشکهاي ميانبرد موسوم به پرشينگ ۲ در اروپا و عليه راهبرد دفاع هستهاي ريگان بود که آن زمان به «جنگ ستارگان» شهرت پيدا کرده بود. آن زمان اين شعارها را سناتورهايي مانند ادوارد مور کندي و هر کسي در طيف چپ قرار داشت، عليه ريگان مطرح ميکرد و البته مخالفتها با رويکرد ريگان پس از حمايت از شورشيان نيکاراگوئه و رسوايي ايران کنترا، به اوج خود رسيدند. اروينگ روايت خود را داشت: «کاخ سفيد، کل تبهکارانش، آن آدمکشهاي متکبر که خود را بالاتر از قانون ميپندارند، دموکراسي را با آنچه به نام دموکراسي انجام ميدهند، خوار و خفيف کردهاند.» او بعد از برچسب زدن به ريگان با عنوان «پير منزوي»، در ستون يک روزنامه ضدريگان با کنايه به حماقتهاي هاليوودياش اشاره کرد و نوشت: «او بايد به زندان برود.» حالا اين ترامپ است که از سوي چپها در غل و زنجير است و توسط رسانههاي تکامل يافته آنها مورد هدف تيرهايشان با سرعت و دقت بالاتري قرار گرفته است. با اين حال آن سرودخواني تنفرآميز (عليه ترامپ)، ماهيت اصلي سوال را تغيير نميدهد: چه کسي بهتر در مقابل حزب کمونيست چين قرار ميگيرد: ترامپ يا معاون سابق رئيسجمهوري ايالاتمتحده؟ ترامپ از دو سو متهم است. برخي ميگويند خيلي نسبت به «شي» سختگير بوده و برخي نيز ميگويند به وي سهل گرفته است؛ درحاليکه بايدن يا در اين بحثها نبوده يا متهم به سازشکاري است. حزب کمونيست چين از وامها و قرضهايي که به کشورهاي دنيا داده است، استفاده ميکند؛ درست مثل شوروي که در دهه ۱۹۸۰ از سربازان کوبايي و آفريقايي حمايت مالي ميکرد. ساختار نظامي چين سريعا در حال رشد و گسترش است. کارزارهاي جاسوسي حزب کمونيست چين، در حد جلال و جبروت رمانهاي جان لوکاره، نويسنده رمانهاي جاسوسي شوروي است. چه کسي بهتر و با تجربهتر براي برخورد با اژدها مجهز شده است، آنگونه که ريگان عليه خرس (روسها) وارد عمل شد. سوابق و رويکرد ترامپ در اينجا آشنا و وسيع است؛ به يک اندازه مورد نقد و ستايش قرار گرفته است. اما بايدن چطور؟ رابرت گيتس، وزير دفاع سابق ايالاتمتحده در سال ۲۰۱۴ در يک مطلب معروف نوشت که بايدن طي ۴ دهه گذشته، تقريبا درباره همه مسائل امنيت ملي و سياستهاي خارجي در اشتباه بوده است. گيتس بهتازگي مهمان برنامه راديويي من بود تا در مورد کتاب جديدش با عنوان «قدرت تمرين» صحبت کند. من در مورد بايدن، بهويژه اظهارنظري که پيشتر کرده بود، سوال کردم. گيتس پاسخ داد: «من هنوز از آن صحبتهايم دفاع ميکنم.» او افزود: «هيو! من ميگويم، اين ميزهايي است که در دوران جنگ سرد تشکيل شد و موضوع گسترش پيدا کرد.» او ادامه داد: «بايدن به هر نوع برنامه تسليحاتي رونالد ريگان که در آن زمان در هيل (کنگره) مطرح ميکرد، راي منفي ميداد. او سپس به جنگ با عراق راي مثبت داد. در اين مورد من با وي اختلاف نظر دارم. در دولت اوباما من با هر برنامه آنها در خصوص افغانستان اختلاف داشتم. و اينها خيلي مهم بود.» اما گيتس اين را هم گوشزد کرد که بر حسب قضا در چند موردي با اوباما و بايدن موافق بوده است؛ از جمله سياستهاي اين دولت در قبال ليبي و مصر. وي ميافزايد: «من فکر ميکنم که معاون رئيسجمهوري (سابق) آمريکا با ارتش اختلافاتي داشته است. من در کتاب خود «وظيفه» به رئيسجمهوري در اينباره هشدار دادم. او به نوعي عليه ژنرالها ريلگذاري کرده بود و اين مرا تا حدودي آزار ميداد. ميدانيد که هر نامزد رياستجمهوري از جايگاه متفاوتي برخوردار است. البته او وحدت و نجابت را به اين مسابقه (انتخاباتي) خواهد آورد، اما من بر سر برخي مسائل با وي اختلاف داشتم.» اينها سخنان مردي است که مورد وثوق هر دو حزب است و در هر دو دولت (جمهوريخواه و دموکرات) وزير دفاع بوده است. براي کساني که روي مسائل اصلي متمرکز هستند- مانند تهديد شدن آمريکا و غرب- انتخاب ترامپ يک امر مسلم است. گيتس چنين چيزي نگفت اما اگر گذشته تکرار شود، بايدن رئيسجمهوري براي چين خواهد بود که کارتر براي اتحاد جماهير شوروي بود: «سادهلوح و فلج.»