سرمقاله شرق/ اسقاطِ آموزههای دولتها
شرق/ « اسقاطِ آموزههاي دولتها » عنوان سرمقاله سردبير روزنامه شرق به قلم احمد غلامي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
امروز جامعه ايران وضعيت متفاوتي نسبت به همه ادوار خود دارد و به دشواري ميتوان معادلي در گذشته براي جامعه کنوني پيدا کرد. اين جامعه متفاوت، سرمنشأ تضادها، تنشها، اتحادها و ائتلافهاي ناخواستهاي شده است که گاه درک و دريافت آن ديرياب است و نهتنها تحليلهاي جريانات سياسي رسمي داخل کشور را به بيراهه ميبرد، بلکه اپوزيسيون را هم به خطا مياندازد. آنچه توافقي نسبي بر سر آن وجود دارد، اين است که خردهروايتهاي متکثر در برابر «آموزههاي جامع» پيشيني قرار گرفتهاند. دشواري از اينجا پديدار شده است که گفتمان آموزههاي جامع ادوار گذشته از بين نرفته و صرفا هژمونياش را از دست داده است. در جامعه، اشخاصِ باورمند به آموزههاي فلسفي، اخلاقي و... مختلفي وجود دارند که با هم چندان سازگار نيستند، از سوي ديگر خردهروايتهاي کنوني از پيوستن به يکديگر و به آموزههاي جامع موجود سر باز ميزند. «آموزه جامع» به تعبير رالز، همان چيزي است که عموما به آن فلسفه زندگي ميگويند؛ نگرش جامع شخص است که به زندگي شخص در عميقترين لايهها شکل ميبخشد. آموزههاي جامع پسزمينههايي دارند؛ پسزمينههاي گوناگوني ازجمله پسزمينههاي الهياتي يا اخلاقي. رالز معتقد است نظريههاي ليبرالي، جامع هستند و از طريق توسل به نظريههاي بنياديتر درباره طبيعت، انسان يا اخلاق به اثبات ميرسند و نيازمند پشتوانهاي هستند که ميتوان آن را پسزمينه ناميد. سخن رالز درباره عدالت و ترتيبات سياسي ليبرالي است و مقايسه آن با نظريه ليبراليسم سياسي خود و به معناي دقيقتر رسيدن به «عدالت انصافي» است. با بهرهگيري آزاد از اين تعابير رالز ميتوان سياست داخلي ايران را بهگونهاي ديگر صورتبندي کرد؛ با اين فرض مسلم که هر آموزه جامع فلسفي يا اخلاقي، براي پايداري مستلزم پشتيباني قدرتي دولتي است. دولتهاي ايران که بر آموزههاي جامع تکقطبي استوارند، ناگزيرند براي برتري اين آموزهها بر آموزههاي رقيب، بيشترين هزينه اقتصادي را متحمل شوند. اگر دولت هاشمي را اولين دولت باثبات فرض بگيريم، از آموزه جامع که جنبه انقلابي و ايدئولوژيک داشت، سر باز زده و با بازتعريف از انقلاب در قالب سازندگي، آموزه جامع ديگري را بنا کرده که اولويت آن بهنوعي فايدهگرايي بوده است؛ با اين ادعا که هر آنچه بيشترين فايده را براي کشور و دولت سازندگي داشته باشد، بيشترين خير را براي مردم به بار ميآورد. دولت هاشمي سرنوشت ناکام دولت موقت را نداشت که براي دستيابي به آموزه جامع دولت ليبرالي- مذهبي تلاش ميکرد. دولت هاشمي با دولتي فايدهگراي مذهبي که در نهايت تبديل به دولت رانتي شد، هشت سال مخالفان خود را در محاق نگه داشت. با دولت خاتمي آموزه جامع ديگري به دولتهاي انقلابي افزوده شد. دولتي نابسنده بر مبناي ايده دولت ليبرالدموکرات که هشت سال را با فرازونشيبهاي بسيار پشت سر گذاشت تا جاي خودش را به دولتي نئوليبرال در پوششي عدالتگرايانه بدهد. آمدوشد اين دولتها به آموزههاي جامعي شکل داد که به رقابتهاي نافرجامي دامن زد؛ يعني هيچکدام از اين آموزههاي جامع نتوانستند دست بالا را داشته باشند و در زمان و جغرافياي خود محبوس ماندند و رقابت آنان تا دولت اول روحاني دوام داشت. هرکدام از اين آموزههاي جامع، به معناي واقعي بستري فلسفي- اعتقادي نداشتند؛ همگي در سطحي کلان، وامدار همان آموزه جامع ديني و الهياتي انقلاب اسلامي بودند و هرگز نتوانستند از آن آموزه جامع اصلي خارج شوند. در نتيجه، قدرتگيري و اثرگذاريشان صرفا در زمان و محدودهاي خاص بود و رفتهرفته به آموزههاي جامع نامعقول تغيير شکل پيدا کردند. درحاليکه آموزههاي جامع معقول بر اين نکته تأکيد دارد که در يک جامعه با سيستم منصفانه، همکاري بين شهروندان به شيوه ليبرال -دموکراتيک معنا مييابد. از همين رو، در دوره دوم دولت روحاني، رؤياي نافرجام برجام، شدتيافتن تحريمها، وعدههاي عملينشده در توسعه سياسي و اجتماعي، منجر به ازدسترفتن هژموني اين آموزههاي جامع شد؛ آموزههايي که اگر اصالت داشتند، ميتوانستند قدرت را متوازن کنند و به نوعي پلوراليسم (تکثرگرايي) منجر شوند، اما اين اتفاق رخ نداد و همه اين آموزهها خردهروايتهايي شدند همچون بُرادههايي در ميان قطبهاي همنام که نه جذب يکي از قطبها ميشدند و نه دفع. از اين رو، جامعه کنوني ايران جامعهاي است که تضادها و تنشهاي آن در حال گسترش است و اتحادها و ائتلافهاي آن شکنندهاند و چندان پايدار نيستند و از دل تضادهاي طبقاتي آن، بلوکهاي طبقاتي پايداري شکل نميگيرد که قادر به ايجاد تحول باشد.
حوادث ديماه 96 و آبان 98 توان اين خردهروايتها را علني کرد. خردهروايتهايي که در سببسازبودن آنان جاي ترديد وجود دارد و مخاطراتي که از عملکرد اين خردهروايتها محاسبه ميشود، چندان نتيجهبخش نيست. نتيجه آنکه اين صورتبندي، فرجام خوشايندي براي دولت و ملت ندارد.
* براي نوشتن اين يادداشت از کتاب «فلسفه رالز»، رابرت تاليس با ترجمه خشايار ديهيمي، نشر نو استفاده شده است.