سرمقاله اعتماد/ اسراییلی در جنوب
اعتماد/ « اسراييلي در جنوب » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته علي صارميان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
آنچه در هفته گذشته رخ داده و امارات و اسراييل را به سطح سفارتخانه رسانده؛ به خاطر دو کمکاري کوتاهمدت و بلندمدت ماست. نخست اينکه وزارت خارجه تحليل درستي به نظام نداده يا درباره ساير تحليلها؛ تحليل درست را براي نظام تشريح نکرده است. سران اعرابي که با نتانياهو دست ميدهند؛ اگر بسيار ضعيف و بزدلند اما ترسي بزرگتر را پذيرفتهاند. مفهومي به غلط شکل گرفته که نه اسراييل که ايران خطر اول منطقه خاورميانه است. واقعيت اين است که ما در افزايش اين ترس و پيامدش که نزديکيشان با دشمن منافع ايران، از هيچ کوششي فروگذار نکرديم. شايد هنوز هم دير نيست و با گفتوگو ميشود اعراب منطقه را برگرداند. اما راهبرد ما چيست؟ راهبرد ما بايد اين باشد که اعراب منطقه، گفتوگو با ايران را خط قرمز نکنند. ده سال است که خط قرمزي امريکا برايشان کشيده است. اين خط قرمز را يک معاون عربي آفريقايي متاسفانه به نام انقلابيگري تثبيت کرد. معاون فعلي نيز شايد بر شکستن اين راهبرد غلط ناتوان است . کمکاري دوم؛ چهره دموکراتيک ايران براي مردم منطقه آنقدر باورناپذير است که حکومتهاي قبايلي را بر الگوي ايران ترجيح ندهند. دانايي افتضا ميکند که در خاورميانه نکبت زده که چهار طرفت را پايگاههاي امريکا گرفتهاند و دوکهاي عربي پولدار که در هر معامله تسليحاتي ثروتي از کشورشان را کش ميروند؛ ما رفتار داخلي خاصي را تجربه کنيم. يک راهش اين است که ما سرمان را پايين بيندازيم و زندگيمان را بکنيم. راه ديگر؛ انتقال تصوير يک حکمراني مردمسالارانه داخلي مقابل تصوير حکومتهاي فعلي اعراب است. نسل جديد اعراب نبايد آنچنان شيفته دموکراسي حزبي اسراييل قرار گيرد که فراموش کند نماد اين کشور قصابهاي اعراب و اشغال مناطق عربنشين است. بايد چهره جوانان آنها را به ايران برگرداند تا فشار افکار عمومي؛ تغيير در اين کشورها را رقم بزند. ما نتوانستيم در مقابل حکومتهاي کودتايي و قبيلهاي مردم خاورميانه؛ الگويي از کشوري دموکراتيک و طرحي از يک ملت آزاد ارايه کنيم؛ از بستن دهان منتقدان تا اقتصاد مافيايي، بازتوزيع ثروت ملي در نزديکان به قدرت و کلنگي کردن نهادهاي انتخابي، علاقه به انقلابهاي پي درپي در نهاد فکري پوزيسيون و اپوزيسيون و تعطيل فصل سوم حقوق مردم در قانون اساسي. ما راه کجي رفتيم که نه تنها به صادر کردن الگو براي کشورهاي عربي ترسان و در حال پيريزي پيمانهاي مخفي با اسراييل مبادرت کنيم که گهگاهي جوانانمان به نمايش ذلتبار ديسکوهاي عربي و خوش باشي فاقد کرامت انساني زير ريش شيخي از قبيلهاي سلفي، منحرف شوند. به آنجا رسيديم که طبقه متوسط که موتور حرکت جامعه بود و ميتوانست تصويرش؛ روياي اعراب منطقه باشد؛ در انزوا فرو رود. حال در چه حاليم؟ اسراييلهاي جنوبي را تحمل کنيم يا حکومتهاي شيشهاي مرتجعين همسايه را بشکنيم. تاريخ ميگويد اگر جامعهاي از سران تا مردم، شجاعت تغيير را بروز ندهند؛ سالها بلکه قرنها بايد غرامت عدم تصميم درست را بدهد. اگر سرمان را پايين بيندازيم؛ از اين به بعد پس گردني هر لاابالي را بايد تحمل کنيم. اما راهش اين راهکار اول و دوم است. ايران شير خاموش خاورميانه است. بايد سياست داخلياش به طرف آزادي و اداي حق مردم و رعايت حق انسان برود و ساخت داخلي با تغيير اين روند يکي، دو دهه و اصلاح روشها و افراد کهنه مغز آغاز شود تا ايران ضمن نشاندن خود به عنوان برادر بزرگتر اعراب منطقه، الگوي جديدي براي زندگي جوانان خاورميانه شود. آنگاه هيچ قلدر گردنکشي از هزاران مايل آن طرفتر ميهمانکشي نخواهد کرد و جايش سطل زباله است. وگرنه اگر ده انگشتمان را پاي قراردادي ننگين بگذاريم و دستها را به تسليم بالا ببريم؛ باز هم ما را به حقارت رها نخواهند کرد. بايد به اسراييليهاي جنوبي حساس بود اما به جاي دندان ساييدن؛ تدبير کرد. ما اين دو کمکاري را داشتهايم و نياز به عزم و سياستي داخلي و خارجي در شرايط فعلي داريم؛ سرعت، دقت و اشتمال داخلي و خارجي. اين شجاعت آشتي داخلي، شکستن ترس حکومتهاي عربي، انتقال الگوي حکمراني داخلي دموکراتيک و ايستادگي در مقابل اجنبي را بروز دهيم وگرنه قرنها بايد غرامت بپردازيم.