logo
برگزیده
تحلیل ها

مهم‌ترین دستاورد ماجرای افشای آزار جنسی

منبع
عصر ايران
بروزرسانی
مهم‌ترین دستاورد ماجرای افشای آزار جنسی

عصر ايران/متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

مهم ترين دستاورد پرونده متهم به دام افتاده تجاوز به دختران اين است که رويکرد «سرزنش قرباني» را تغيير داده است. سرزنش قرباني به اين معني که به جاي هم‌دلي و درک قرباني و تلاش براي تخفيف آلام او خود او متهم مي‌شود. بر اين اساس بايد گفته مي‌شد: چرا به خانۀ پسري که نمي‌شناختي رفتي، چرا فلان لباس را پوشيدي، چرا رفتاري از تو سر زد که به خود اجازه دهد و مانند اينها.‌ اما هر يک از اين انتقادات که وارد باشد نرفته بودند که به آنها تجاوز شود. 
عصر ايران؛ مهرداد خدير- با اعتراف متهم به تجاوز و آزار جنسي دختران و ادعاي اين که به دنبال هيجان بوده و قربانيان با پاي خود به خانۀ او مي‌آمده‌اند، موجي که در فضاي مجازي براي شکستن سکوت قربانيان به راه افتاده بود، زودتر از آنچه تصور مي‌شد به بار نشسته است.

هشتگي که دختران و زنان قرباني را تشويق مي‌کرد پرده از اين ماجرا بردارند. پليس هم به شاکي‌ها اطمينان داد بدون ترس از اتهام شرب خمر يا رابطه نامشروع و افشاي هويت به نيروي انتظامي مراجعه کنند.

در پي آن پرونده‌اي در شعبه سوم دادسراي امنيت اخلاقي تشکيل و به دستور بازپرس متهم دستگير شد؛ جواني ۳۳ ساله، ليسانسۀ باستان‌شناسي و با سابقۀ کار در يک مغازه کتاب‌فروشي و علاقه‌مند به بوم‌گردي و برگزار‌کنندۀ تورهاي گردش‌گري.

اهميت ماجرا و تفاوت آن با موارد مشابه اين است که قربانيان، مُهر سکوت شکستند و پليس نيز برخورد هم‌دلانۀ‌ بيشتري داشته است.

در اين گونه موارد آنچه سبب گستاخي فرد مي‌شود اين است که گمان مي‌کند قرباني جرأت شکايت ندارد چون خود او هم درگير بوده و آبرويش به خطر مي‌افتد و خود او هم به رابطۀ نامشروع متهم مي‌شود در حالي که شاهدي هم در کار نيست و نمي‌تواند ثابت کند و چه بسا فردي که متهم کرده از او به عنوان مفتري شکايت کند.

فضاي مجازي و شبکه‌هاي اجتماعي اما جهان را تغيير داده و پليس هم با تجربه و تبحري که به دست آورده تشخيص مي‌دهد وقتي ادعايي را افراد مختلف تکرار مي‌کنند و مثلا مي‌گويند متهم به آنها نوشيدني مسمومي خورانده و بعد، از آنان سوء استفاده کرده مي‌توان پرونده تشکيل داد.

او مي‌گويد: افراد با پاي خود به خانه‌شان آمده‌اند. اين يک مورد را قريب به يقين راست مي‌گويد اما نمي گويد بر پايۀ کدام وعده يا به قصد چه کاري؟ چه بسا بهتر بود نمي‌رفتند. اما شايد به قصد گپ و گفتي بوده و قدر مسلم اين که مسؤول اتفاقي که پس از بي‌هوشي يا از حال رفتن متوجه آنها شده نيستند.

در اين ماجرا چند نکته يا نقطه متمايز است:

نخست اين که قربانيان، مُهر سکوت شکستند و مهم‌ترين عامل سوء استفاده يا آسوده‌خاطريِ متجاوز را از او گرفتند.


اين، اتفاق کوچکي نيست چون معمولا در اين موارد و بر اساس قاعدۀ «هزينه - فايده» افراد غالبا احساس مي‌کنند نمي صرفد و آنچه به دست مي‌آورند ارزش آنچه را که از دست مي‌دهند، ندارد.

تا پيش از اين دختري که به اين دام مي‌افتاد مي‌پنداشت اگر پي‌گيري کند بيم آن است که خود او هم متهم به رابطۀ نامشروع يا افترا شود و نتواند ثابت کند و تازه اگر ثابت کند معني ديگر اين است که لکه‌دار شدن خود را نيز بپذيرد و اعتبار او نزد خانواده خدشه ببيند و چه بسا از جانب آنان مجازات شود.

اکنون اما اين باور تغيير کرده و دست کم بخشي از جامعه بر اين ترس، غلبه کرده است. پس دستاورد بزرگ اين موج در وهلۀ اول همين غلبه بر ترس است. ترس، برادر مرگ است و زندگي با ترس، کم از مرگ ندارد.

دوم اين که دختران و زناني که پاره‌اي هنجارهاي حکومتي را رعايت نمي‌کنند به پليس و نيروي انتظامي به چشم نيرويي که به دنبال برخورد با آنهاست نگاه مي‌کنند. در اين فقره اما پليس، همان است که بايد باشد: ملجأ و پناهگاه.

هر انسان آسيب ديده‌اي بايد احساس کند مي‌تواند از پليس ياري بخواهد. در اين پرونده هم به قربانيان اطمينان داده شده هم مي‌توانند شکايت کنند و هم شهادت دهند و هم تنها روايت کنند و بروند و تحقيق و نتيجه‌گيري را به نهادهاي انتظامي و قضايي بسپارند و خود، بيم احضار و اتهام رابطۀ نامشروع و شرب خمر و افترا و الزام به اثبات نداشته باشند. اگر جز اين بود قربانيان با طيب خاطر مراحعه نمي‌کردند و هر چه تعداد بيشتر شود امکان انکار کمتر مي‌شود و همين اتفاق هم افتاده است.

نکته سوم اين است که تا قبل از بروز و ظهور شبکه‌هاي اجتماعي اين امکان عملا وجود نداشت. چون اگر قرباني مراجعه مي‌کرد از او مي‌خواستند مدارک خود را بياورد و چگونه بياورد؟

اکنون اما هشتگي به راه مي‌افتد و ديگران نيز تجربۀ خود را «هم‌ رساني» مي‌کنند و موجي برمي‌خيزد. به برخي نمايندگان «مجلس انقلابي» که فکر و ذکرشان محدود کردن فضاي مجازي است - هر چند که تلاش‌شان به شکار باد مي ‌ماند و بي‌هوده است- مي‌توان يادآور شد اين موج را صدا وسيما يا رسانه‌هاي رسمي به راه انداخته يا شبکه‌هاي اجتماعي؟ توليد امنيت کرده يا نقض امنيت؟ اگر کاستي‌ها و آسيب هايي دارد اين امکان را نيز فراهم ساخته و شهروندان را در دفاع از خود و افشاي تعرض به خود، قوي کرده است.

مهم ترين دستاورد اين ماجرا اما اين است که رويکرد «سرزنش قرباني» را تغيير داده است.

سرزنش قرباني به اين معني است که به جاي هم‌دلي و درک قرباني و تلاش براي تخفيف آلام او خود او متهم مي‌شود. بر اين اساس مثلا بايد گفته مي‌شد: چرا به خانۀ پسري که نمي‌شناختي رفتي، چرا فلان لباس را پوشيدي، چرا رفتاري از تو سر زد که به خود اجازه دهد و مانند اينها.

اما هر يک از اين انتقادات هم که وارد باشد نرفته بودند که به آنها تجاوز شود!

اول بار دکتر ويليام رايان و در سال 1971 اصطلاح «سرزنش قرباني» را به جهان روان‌شناسي معرفي کرد و او که خود در دانشگاه بوستون درس مي‌داد کتابي با همين عنوان نوشت: سرزنش قرباني.

براي هر يک از ما پيش آمده وقتي دوستي يا آشنايي از سرقت خانه يا تصادف خودرو خود خبر مي دهد يا مثلا مي‌گويد همسرم يا دوستم به من نارو زده به جاي هم‌دلي نمک روي زخم او مي پاشيم و مي گوييم: «چرا قفل محکم‌تري نزدي يا چرا با سرعت کمتر نراندي يا چرا به همسر و دوستت اعتماد کردي؟ نگفته بودم‌؟» و  سخناني که هيچ کمکي به مال باخته و آسيب‌ديده نمي‌کند.

سرزنش قرباني توجيهي براي کمک نکردن به آسيب‌ديده هم هست تا با خود بگويي تقصير خودش است... 

غلبه ترس، افشاي جُرم، همکاري هم‌دلانۀ پليس و عبور جامعه از سرزنش قرباني دستاوردهاي ارزش‌مندي است که در پروندۀ «ک.الف» به چشم مي‌آيد. البته نام اصلي و تصوير او هم منتشر شده و اين تابو هم شکسته شده است.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar