برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

سرمقاله ابتکار/ 40 سال جنگ

منبع
ابتکار
بروزرسانی
سرمقاله ابتکار/ 40 سال جنگ

ابتکار/ « 40 سال جنگ » عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته رضا دهکي است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

امروز، چهلمين سالروز آغاز جنگ ميان ايران و عراق است. روزي که از پس روزها تهديد و اقدامات خصمانه پراکنده، عراق رسما حرکت نظامي به سوي مرزهاي ايران را آغاز کرد و آتش جنگي را افروخت که 8 سال ادامه يافت. البته که دامنه آن جنگ، به آن 8 سال محدود نشد و امروز، هنوز، ردپاي آن جنگ بر چهره هر دو کشور ايران و عراق ديده مي‌شود. اين ردپا، تنها آثار و نشان‌هاي ملموسي اعم از ويراني‌هاي بازسازي نشده، قبور کشتگان، پا و دست‌هاي جا مانده در ميدان جنگ، ياد و فراق جوانان پرپر شده و فرهنگي شکل گرفته حاصل سال‌هاي طولاني جنگ نيست، بلکه عوارض اين جنگ و تاثيراتش بر حوزه‌هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تا به امروز کشيده شده است. درواقع اگر نبود اين جنگ، شايد بسياري از رويدادهاي پس از آن به گونه ديگري رخ مي‌دادند يا اصلا رخ نمي‌دادند.
اگر از يکي دو سال اول پس از انقلاب اسلامي بگذريم، حضور جنگ در ادبيات سياسي ايران يک حضور دائمي است؛ نه فقط جنگ 8 ساله، که پس از آن در دوران موسوم به سازندگي – که چنان که تا امروز مشهود است، هنوز هم تام و تمام انجام نشده – به گونه‌اي حضور داشت، در دوران اصلاحات به «جنگ نرم» تعبير شد و از دوران دولت‌هاي نهم و دهم به گونه‌اي ملموس به شکل «جنگ اقتصادي» در آمد. به گونه‌اي کنايه‌وار، امروز هم رئيس‌جمهوري از اين نکته سخن مي‌گويد که در شرايط جنگي و نه تحريم هستيم. از اين منظر، «جنگ» هيچ گاه تمام نشده است.
جنگ عناصر گوناگوني در خود دارد؛ حمله و آفند، دفاع و پدافند، دشمن، دوست، شکست، پيروزي و ... اما اگر از عناصر خارجي آن بگذريم، نگاه به درون در حوزه جنگ – در هر يک از حوزه‌هاي مطرح شده که باشد – بسيار مهم است. درواقع هرچند اين که دشمن چه مي‌کند، در ميدان جنگ چه رخ مي‌دهد و نتيجه چيست، مهم هستند، اما اين که در داخل هم خارج از اين تماس مستقيم با جنگ چه مي‌کنيم و چه مي‌شود، اهميت کمتري ندارد. در شرايطي که غالبا اثرگذاري جنگ بر داخل است که مورد توجه قرار مي‌گيرد، اما نبايد فراموش کرد که اول، يک پاي جنگ در دفاع از منافع يک جمع – کشور، ملت، ايدئولوژي و ... – قرار دارد و اصلا هدف آن حفظ اين منافع به بهترين شکل است و دوم، روندي که در «درون» روي مي‌دهد نيز بر «بيرون» و ميدان تعارض با آن هم موثر است.
ارزيابي دقيق اين که سياست‌هاي دروني ما در اين سال‌هاي طولاني جنگي چقدر موفق يا ناموفق بوده‌اند، کاري دشوار و نيازمند تحقيق و بررسي اصولي است. با اين حال مشاهدات نشان مي‌دهد که فارغ از نتايج ميدان جنگ و پيروزي‌ها و دشواري‌ها و شکست‌هايش، در عرصه داخل چندان موفق نبوده‌ايم. قابل انکار نيست که بخشي از اين عدم موفقيت، از اثرگذاري جنگ‌ها نشات مي‌گيرد، اما در بسياري موارد مي‌توان ردپاي مديريت نامناسب داخلي و مجزا از جنگ را در آن ديد. اين مديريت بد، در هر عرصه‌اي به گونه‌اي رخ مي‌نمايد.

به عنوان يک مثال ملموس، در سال‌هاي اخير که تعبير «جنگ اقتصادي» براي تحريم‌ها و البته فشارهاي بيروني اقتصادي مطرح شده است، کمتر شاهد مقاوم‌سازي، دورانديشي، اصلاح رويه‎ها و جلوگيري از نامطلوب‌ها در داخل هستيم. فرصت‌هاي بسياري براي مقاوم‌سازي اقتصادي از دست رفته است، سياست‌هاي حمايتي از توليد ملي اغلب با فرصت‌سوزي و سرمايه‌سوزي به نتيجه مطلوب و قابل دفاع نرسيده‌اند، ردپاي فساد اقتصادي با ارقام کلان در حوزه‌هاي گوناگون ديده مي‌شود، مديريت بازار کار به درستي انجام نشده، ساختارهاي نظام مالي و بانکي همچنان لنگ مي‌زند و زيرساخت‌هايي که بايد در طول اين مدت ساخته مي‌شد يا ارتقا مي‌يافت چنان از شرايط روز عقب مانده‌اند که ناکارآمد جلوه مي‌کنند.
شايد در نقد اين موضوع بتوان تحليل‌هاي مفصل و طولاني ارائه داد؛ مثلا اينکه سياست‌هاي مديريت داخلي بيش از اين که بر منفعت عمومي شکل بگيرد، بر منافع دسته‌اي و گروهي شکل گرفته يا اين که اين سياست‌ها به جاي کلان بودن، از يک سو بر «برهه حساس کنوني» و از سوي ديگر بر نگاه افراد و عملکردشان سوارند و در چنين شرايطي، سرعت و نتايج روي کاغذ و جداول گزارش‌ها، از موثر بودن آن‌ها به طور عيني و توان استمرار و تداوم و پيشرفت آن‌ها مي‌کاهد. با اين حال چيزي که مهم‌تر به نظر مي‌رسد، نتيجه آن است. کمبودهاي اين مديريت داخلي تا به امروز، حالا تبديل به يک کلاف در هم پيچيده و فنرهاي فشرده شده است. شرايطي که هر سويش را بگيري، سوي ديگرش در مي‌رود.
اين شرايط دروني، مسلما از نگاه بيروني دور نيست. به همين دليل هم هست که اثرگذاري بر آن به عنوان يکي از محورهاي جنگ فعلي مورد بهره‌برداري قرار مي‌گيرد. مساله اين جاست که آسيب‌هاي آن، موافق و مخالف، خودي و غيرخودي، فرد و حزب و جناح نمي‌شناسد و دامن همه اين «داخل» را مي‌گيرد. اينکه «چه بايد کرد» موضوعي مفصل است، اما شايد بتوان اين توصيه را کرد که به جاي نگاه‌هاي جزيي‌نگر و مقطعي، از کمي دورتر نگاه کنند و نگاه کلي‌تري داشته باشند. فراموش نکنيم که در ميان همه فرصت‌هاي سوخته، صبر براي بهبود هم کمتر شده است. درصورتي که اين مهم فراموش شود، آن وقت حتي در ميان پيروزي‌هاي ميدان جنگ، به ناگهان اين درون است که از هم مي‌پاشد و آن گاه همه اين جنگ‌ها و پيروزي‌ها و هزينه‌ها براي هيچ بوده است.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره