رابطه متناقض اصولگرایان با دولت
شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
رابطه اصولگرايان و رئيس دولت مستقر دچار يک وضعيت پارادوکسيکال شده است. از يک سو براي رفتن روحاني و قبضه تنها قوه نه کاملا اصولگرا، لحظهشماري ميکنند، از سوي ديگر توان کنارگذاشتن او را ندارند. گفتار بهويژه اصولگرايان مجلس پر از کنايه و طعنه و حمله به روحاني است. از نمايش هديه بطري آب گلآلود از خوزستان به مقصد پاستور تا کنايههاي توييتري؛ اما نهتنها از استيضاح او پشيمان شدهاند؛ بلکه از طرح سؤال از او هم عقبنشيني کردند.
همين تناقض در کنار مسائلي مانند ديوان محاسبات، ماجراي قير رايگان، فيشهاي حقوق و تسهيلات مسکن و خودروي شاسيبلند و واکسن آنفلوانزا و... باعث شده تصوير مجلسي که با ادعاي انقلابيگري و انباشت مطالبه از سوي بدنه اجتماعياش روي کار آمد، با آنچه در عمل در اين چندماهه از خود نشان داده، فاصله معناداري پيدا کند. حاميانشان معتقدند تنها خاصيت اين مجلس حمله کلامي به دولت بوده، بدون اينکه درعمل حتي يک وزير را برکنار کرده باشد. جماعتي که دولت دوازدهم را متهم به دولت حرف کرده بود، حالا خودش به همان بلا مبتلا شده است. محسن دهنوي با اشاره به غيبت دوباره روحاني در جلسه رأي اعتماد به وزير پيشنهادي صمت با کنايه توييت ميکند: «براي دفاع از وزير پيشنهادي «صمت»، اسحاق جهانگيري درخواست حضور و سخنراني در صحن علني را داشت که به علت مغايرت با آييننامه مجلس، مخالفت کرديم؛ بنابراين با توجه به ترس پرزيدنت از کرونا، رزمحسيني تنها ميآيد. البته غيبت رئيسجمهور با حضورش تفاوتي ندارد؛ چه در مجلس چه در کابينه». کاربري در پاسخ به او نوشته بود اگر اعتقاد داريد بودن يا نبودن روحاني فرقي ندارد و او را برکنار نميکنيد؛ يا رياکاريد يا بيخاصيت!.
اين دقيقا همان تناقضي است که اصولگرايان بهويژه آن جماعت پارلماننشينش در ارتباط با دولت دوازدهم گرفتارش شدهاند. زماني بخشي از آنها در مجلس دهم به دنبال طرح رأي به عدم کفايت روحاني بودند؛ اما عقبنشيني کردند. برخي مدعي شدند علتش يکدستنبودن آن مجلس بود و سنگاندازيها و اگر مجلس بعدي يکدست سهم آنها بشود، روحاني را مانند بنيصدر برکنار ميکنند. در مجلس يازدهم هم تعدادي از آنها با همين فرمان جلو آمدند؛ اما دوباره عقبنشيني کردند. درعينحال هر دو باري که پيشنهاد استعفاي روحاني از سوي يک اصلاحطلب مطرح شده، اصولگرايان موضع گرفته و مدعي شدهاند که اين پيشنهاد در راستاي فرار از مسئوليت است. پيشنهاد اخير و دوباره عباس عبدي به روحاني براي استعفا دوباره با همين واکنش روبهرو شده است اين در حالي است که محمدعلي ابطحي، رئيس دفتر اسبق دولت خاتمي، معتقد است اصلا کناررفتن يک رئيسجمهور در اختيار و به اراده شخصي او نيست.
او در واکنش به پيشنهاد عبدي نوشته است: «استعفاي رئيسجمهور دست خودش نيست. آقاي خاتمي، ميخواست و نتوانست، آقاي روحاني که خودش هم نميخواهد. شعار استعفاي روحاني بيشتر ايذايي است براي جناح مقابل». اصولگرايان درعينحال که در دل، خواهان کناررفتن روحانياند و با دست پس و با پا پيش ميکشند، تمايلي به اينکه اين پيشنهاد از سوي اصلاحطلبان مطرح شود، ندارند. کيهان نوشته همانها که عبور از خاتمي را کليد زدند، حالا عبور از روحاني را هم کليد زدهاند و اين آدرس غلط دادن براي فرار از پاسخگويي است و بانيان وضع فعلي مدعيان اصلاحاتاند و در تلاشاند تا با انتقاد از روحاني و فاصلهگذاري با دولت، خود را منتقد دولت نشان داده و از پاسخگويي به افکار عمومي شانه خالي کنند. کيهان در تحليلش مرزهاي بيشتري را درنورديده و مدعي شده اصلاحطلباني که خواهان استعفاي روحانياند، رؤياي بيدولتي در سر ميپرورانند که زمينهاي براي اغتشاش است و درعينحال براي مذاکره به آمريکا فشار وارد کنند: «مدعيان اصلاحات رسما ميگويند که دولت بايد با آمريکا مذاکره کند و اگر مذاکره نکند، همان بهتر که نباشد!».
کيهان در انتها پيشبيني کرده که از اين زاويه، طرح استعفاي روحاني را ميتوان تلاشي براي تمهيد «بيدولتي» و لبنانيزهکردن کشور دانست. عباس عبدي 10 ماه پيش پيشنهاد انتخابات زودرس رياستجمهوري را داده بود. بهتازگي هم نوشت اصولگرايان که در خلوت خود از اين ايده قند در دلشان آب ميشد، به علت تناقضات فکري و تحليلي، در جلوت با آن مخالفت کردند و حتي مخالفت شديدي کردند! او سپس با تحليل شرايط سياسي داخل و بينالمللي نوشت: «ازاينرو حالا که اصولگرايان غالب، قدرت و اراده استيضاح را ندارند، پيشنهاد ميکنم که روحاني شخصا دست به کار شود. کناررفتن نه به معناي اعتراض؛ بلکه به معناي گشودن راه براي حل ماجرا». يک اصلاحطلب که زماني حامي روحاني بود و احتمالا به او رأي هم داده است، براي خروج کشور از بنبست پيشنهاد استعفاي رئيس دولت را مطرح کرده است، اصولگرايان که از ابتدا تاکنون مخالف سرسخت روحانياند و مشکلات کشور را ناشي از تصميمات او ميدانند، چرا با کناررفتن او مخالفاند؟ مگر قرار نيست با رفتن او همه مشکلات حل شود؟ پس چرا اصرار به باقيماندن مشکلات کشور دارند؟