سرمقاله حمایت/ مسئله اول کشور
حمايت/ « مسئله اول کشور » عنوان سرمقاله روزنامه حمايت نوشته دکتر حسين کنعاني مقدم است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
ترديدي نيست که چارهسازي و گرهگشايي از اوضاع معيشتي و جلوگيري از وخامت شرايط اقتصادي دستور کار و رسالت مهم همه مسئولان در هر سطح و رتبهاي بايد باشد. علاوه بر اين، روشن است که مسائلي ازجمله جنگ اقتصادي آمريکا عليه کشورمان با اهرم دلار، راهبرد فشار حداکثري، تشتت و ناتواني در کنترل قيمتها، شيوع کرونا و از رونق افتادن مضاعف توليد، اقتصاد کشور را دچار مشکلات عديدهاي کرده است. در چنين شرايطي، معيشت دهکهاي پايين جامعه هدف اصلي دشمن قرارگرفته تا از اين رهگذر، مردم را در برابر حاکميت قرار دهند. بنابراين، اقتصاد همانگونه که مقام معظم رهبري تصريح و تأکيد کردهاند، «مسئله اول کشور» است.
در اين ميان، اتفاقاتي رخ ميدهند که حاکي از بيتوجهي به اين موضوع اساسي و مهم است. از باب مثال، فاصله معنادار برخي مديران انتخابي و انتصابي با آرمانهاي انقلابي همچون کار جهادي، پرهيز از تجملگرايي و اشرافيگري، ساده زيستي، درگير شدن مستقيم يا با واسطه با مفاسد مختلف و ... اتفاقاتي هستند که مردم را آزار ميدهند. رسانههاي معاند نيز بر اين موج سوار شده و تبليغ ميکنند که اساساً فساد در جمهوري اسلامي سيستماتيک است و نبايد به نظام اميد بست!
از سوي ديگر، دامن زدن به حواشي و طرح مسائلي که اصطلاحاً براي مردم آب و نان نميشوند، معضلاتي هستند که هر از گاهي دامن جامعه را ميگيرند؛ از يک سو باعث تمرکززدايي از اقتصاد ميشوند و از طرف ديگر، تشتت فکري جامعه را به همراه دارد. شايد برخي موضوعات قابليت طرح در جلسه مسئولان کشوري را داشته باشند اما وقتي علني و عمومي شوند، موجب وارد آمدن ضرر و زيان به کشور خواهند شد. در نتيجه، حاشيهسازي آفتهاي زيادي به همراه دارد که به برخي از آنها اشاره ميشود.
يکم: کمترين مسئلهاي که طرح موضوعات غيرضروري به بار ميآورد، مشغول شدن فکر و ذهن مسئولان به آن است. اگر موافق با موضوع مطرحشده باشند، تلاش در تشريح، تقويت و تبليغ آن دارند و چنانچه در جبهه مخالف باشند، ميکوشند که به آن پاسخ دهند. براي روشنتر شدن موضوع، ذکر يک مثال ضروري است.
فرض کنيد که خلبان يک هواپيماي مسافربري، سکان را براي چند دقيقه رها کرده و مثلاً براي پيدا کردن وسيلهاي از کابين خارج شود. چند دقيقه کوتاه در قياس با روزها، ماهها و سالها اصلاً بهحساب نميآيد اما براي کسي که جان صدها نفر را در دست دارد، نهفقط چند دقيقه، بلکه حتي کسري از ثانيه نيز مهم است. خلبان نميتواند بهانه بياورد که مسافري خواستهاي داشت و من براي رسيدگي به اين موضوع کماهميت، جان صدها انسان را به خطر انداختم.
سکانداري امورات کشور نيز بيشباهت به اين مثال نيست. مسئولان با بيان هر موضوع غير مرتبط با معيشت مردم و مشغول شدن به هر موضوعي غير از اين، حرکت به سمت شرايط ايده آل و مطلوب را دشوارتر ميکنند. اگر نگوييم که برخي از حاشيهسازيها عمدي هستند، بهطور حتم، امواجي منفي ميسازند و جريانهايي نيز سعي ميکنند به آنها پاسخ دهند. تشتتهاي فکري طبعاً مانع از تمرکز بر امور مهم هستند و اولين خسارت ديدگان اين ماجرا قطعاً مردمند.
دوم، فارغ از مضرات بخش اول، پرداختن و طرح امور غيرضروري به جهت انشقاق و گسلهايي که در جامعه ايجاد ميکنند، عامل نااميدي به آينده در ميان مردم ميشود. آحاد جامعه در هر دورهاي به اميد بهبود اوضاع و رونق اقتصادي به پاي صندوقهاي رأي ميروند و انتظار دارند که مسئولان در رفتار و حداقل در گفتار، کنار آنها باشند و با آنها همدردي کنند. اما وقتي ميشنوند که يک مسئله بيربط به حال و روز فعلي آنها بهسرعت به موضوع روز تبديل ميشود، شايد به اين جمعبندي برسند که پس چه کسي به مشکلات آنها رسيدگي ميکند و چه زماني موعد تحقق وعدهها براي رنگينتر شدن سفرههايشان و رونق اقتصاد فرا ميرسد؟ اين همان موضعي است که دشمن مترصد آن است و شايد بدتر از وخامت حال اقتصاد، ايجاد حس يأس و ترسيم آيندهاي تير و تار از رهگذر حاشيهسازي باشد.
سوم، پالسها و سيگنالهايي است که چنين شرايطي به خارج از کشور ارسال ميکنند. غرب و آمريکا سالهاست که براي تشديد دوقطبي سازي در کشور تلاش ميکنند و هر نوع اعوجاج و انحراف از مسائل اصلي را فرصتي براي ضربه زدن به نظام اسلامي ايران ميدانند. ضمن اينکه سوژهاي بسيار مناسب براي لجن پراکني رسانههاي ضدانقلاب عليه جمهوري اسلامي فراهم ميشود و تا مدتها از آب گلآلود ماهي ميگيرند. اين موارد وقتي تشديد ميشوند که در بطن حاشيهسازيها، فاکتورهايي خوشايند و مطلوب غرب وجود داشته باشند. مسئله مذاکره و ضرورت مصالحه با اروپا و آمريکا مؤلفههايي هستند که از قابليت موجسواري دشمنان برخوردارند.
چهارم، مشخص است که بعضي از فرعيات مطرحشده، براي برونرفت از اوضاع اقتصادي عنوان ميشوند. بهعنوان نمونه، برخي عليرغم شکستهاي گذشته اصرار دارند که ايجاد پل ارتباطي ميان تهران و غرب، حلال جميع معضلات کشور پس از انقلاب است، غافل از اينکه اميد بستن به خارج و طي کردن فرايندي که به مذاکره ختم شود، دردي از اقتصاد دوا نميکند. اين در حالي است که بدخواهان نظام و انقلاب از در صلحطلبي و گفتگو براي باجگيري و اعمال محدوديتهاي بيشتر وارد ميشوند، کما اينکه پس از برجام، وقتيکه توانمنديهاي صلحآميز هستهاي کشور را محدود کردند، به حداقلهاي توافق نيز پشت پا زدند. اقتصاد گروگان غرب شد، ساز و کار مالي کشور معطل پالس مثبت اروپا و آمريکا ماند و اوضاع معيشتي به شرايط کنوني منتهي شد.
و بالاخره اينکه در پس حاشيهسازيها، ايبسا اغراض جناحي و سياسي نيز نهفته باشند و لذا دامن زدن به آنها، پازل از قبل طراحيشده را کامل کند. به ياد داشته باشيم که جريانسازيهايي که جيب مردم را کوچکتر کنند، اميد آنها را به يأس بدل نمايند، کشور را دشمنشاد کنند، اختلافات جناحي را تشديد نموده و موضوع اقتصاد را به حاشيه برانند، از نگاه کلان به نفع ملت و کشور نيست و به هر ترتيب ممکن نبايد به آن دامن زد. تنها راه برونرفت از اين شرايط، تقويت اتحاد ملي و ارائه راهکارهاي اقتصادي بر مبناي سياستهاي بالادستي نظام است و هر چه خارج از اين دايره باشد، در حقيقت گرهاي مضاعف بر چالشهاي فعلي خواهد بود.