اصولگرایی با بیان مارکسیستی
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
چپهاي مارکسيست بداخلاقي سياسي را از ابتداي انقلاب راه انداختند و در کشور رواج دادند
«اساسا افشاگري پديده مارکسيستي بود که متأسفانه وارد ادبيات جريانات انقلابي ما شد؛ بردن آبروي ديگران به عنوان اقدام انقلابي تلقي شد»؛ اين جملاتي است از يادداشتي که روز گذشته بهقلم علي ربيعي و در واکنش به سخنان سوم آبانماه رهبر انقلاب که در ديدار حضوري با اعضاي ستاد ملي مقابله با کرونا و در نهي اهانت به رييسجمهوري و مقامات و فراتر از آن تحريم اين رفتار، در ارگان مطبوعاتي دولت منتشر شد. تحليلي از آنچه روزها و هفتههاي گذشته به سرخط اخبار سياسي راه يافت و از روابط نهچندان دوستانه اين روزهاي مجلس و دولت حکايت داشت و ديروز آنطور که سخنگوي دولت با اشاره به سخنان اخير رهبري ميگويد، «در بهترين حالت يک بيماري نهادينه شده ميان نخبگان سياسي و بعضا نخبگان اجتماعي» است که براساس آن، «صحبتهاي شالودهشکنانه و نقدهاي غيرراهگشا» را به «امري رايج در ادبيات سياسي اين روزها» تبديل کرده است. اما انتقاد ربيعي به اين رفتار و بداخلاقيهاي سياسي که طي روزها و هفتههاي گذشته به بخش ثابت برخي نطقهاي پارلماني و اظهارات رسانهاي تعدادي از نمايندگان مجلس يازدهم تبديل شده و آنها اين مدت کوتاه حضورشان در «بهارستان»، بهبهانه نقد عملکرد دولت، از کنايه و تمسخر و مضحکه دولت و رييسجمهوري و بعضي وزرا آغاز کرده و در ادامه به توهين و تهديد به استيضاح و اين اواخر حتي تهديد به مرگ و اعدام حسن روحاني ادامه دادند، اگرچه با اين کيفيت کمنظير و حتي بينظير به نظر ميرسد اما چندان هم بيسابقه نيست. چنانکه چنين واکنشي به آن مسبوق به سابقه بوده و ازقضا شخص علي ربيعي که حالا در مقام سخنگوي دولت از اين رفتار به عنوان «پديده مارکسيستي» انتقاد ميکند، در گذشته نيز نه در اين مقام حقوقي اما با همين ادبيات و همين تعابير در نقد اين رفتار سخن گفته بود. ربيعي که پيش از انتصاب به عنوان سخنگوي دولت ازجانب حسن روحاني، در مقام وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي دولت يازدهم و دوازدهم، عضوي از کابينه روحاني بود، چند روز پس از آنکه در نشست علني روز 17 مردادماه 97 در يک نشست پرحاشيه مجلس، با راي مجلس دهم، استيضاح و از وزارت برکنار شد، نه بهخاطر نفس استيضاح و برکناري، بلکه بهدليل آنچه در حاشيه آن نشست علني گذشت، تاکيد کرد که «افشاگري را پديدهاي مارکسيستي ميدانم»؛ اشارهاي به آنچه در جريان آن جلسه استيضاح، ازسوي برخي نمايندگان اصولگراي مجلس دهم عليه او و البته عليه مسعود پزشکيان نايبرييس وقت مجلس و رييس جلسه علني در روز استيضاح مطرح شد و ربيعي که خود را ناچار به افشاگري ميديد، در نشستي بهبهانه روز خبرنگار از اين گفت که اگر به حرمت پزشکيان تعرض نميشد، در اين حد هم دست به افشاگري نميزده است. او در آن سخنان به دوگانهاي اشاره کرد که يکسوي آن، «افشاگري» بهمعناي «آبرو بري» بود و سوي ديگر «شفافيتي» که بهباور ربيعي، مترادف است با «آبرو بخشيدن به نظام»؛ دوگانهاي که بنابر آنچه از سخنگوي اين روزهاي دولت و وزير برکنارشده مردادماه 97 به ياد داريم، اگرچه شق اول، «صدمات و خسران» بسيار به همراه دارد اما شق ديگر، هم به سود افراد است و هم بهنفع جامعه. ربيعي با اشاره به کنايه روز گذشتهاش که خطاب به لاريجاني و نقش وي در استيضاح منتشر شده بود، گفت: اخيرا نامهاي به آقاي لاريجاني نوشتم که منتشر نکردم. معتقدم استيضاح بنده اثر خود را در جامعه گذاشت، درست است که ما در ظاهر پيروز نشديم. برخي مواقع افراد صدمه ميبينند اما زيان نميبينند. من هم از اين حواشي صدمه ديدم اما قطعا دچار خسران نشدم، جامعه هم در اين ميان سود برد.
حالا بيش از 2 سال و 2 ماه از آن روز، علي ربيعي بار ديگر از آن دوگانه گفته و چنانچه گفتيم، با اشاره به واکنش رهبري به اهانتهاي اخير اصولگرايان که ساکن اين روزهاي «بهارستان» عليه رييسجمهوري، مينويسد: «همانگونه که مقام معظم رهبري فرمودند: «انتقاد متفاوت از اهانت است»؛ اين نقدهاي راهگشا ميتواند همواره موجب پويايي نظامهاي سياسي و پيشگيرنده از انحرافات سياسي و اقتصادي نيز باشد.» حال آنکه با باور او «اين روزها توهينها و برخي محاورههايي که در سطح سياسي از کنشگران سياسي با نام و بينام بهطور آشکار يا در فضاي مجازي شنيده ميشود، از متوسط سطح اخلاقي جامعه بسيار پايينتر است و گاهي به گروههاي ناهنجار اجتماعي نزديک ميشود» و جالب آنکه تاکيد دارد «از مدتها قبل با پديده افشاگري و تفسيرهاي شخصي در ورود به حريمهاي خصوصي شاهد نوعي حرمتشکني بوديم»؛ رفتاري که هم امروز، هم 2 سال پيش و هم پيش از آن، مورد انتقاد سخنگوي دولت بوده، هرچند او تنها منتقد اين رفتار ميان مقامات ارشد و چهرههاي برجسته سياسي نيست و شايد حتي کسي که پيش و بيش از ربيعي از اين پديده گفته و در نقد آنچه «بداخلاقي سياسي» ميداند، به آن ارجاع داده، کسي نيست جز رکورددار رياست بر مجلس شوراي اسلامي که حالا چندصباحي است بيرون پارلمان، ازسويي ازجمله معدود مشاوران رسمي رهبري است و همزمان در سمتي خاص و منحصربهفرد و در جايگاهي حاکميتي و فرادولتي، در همکاري با دولت روحاني، پيگير توافقنامهاي که قرار است درصورت انعقاد، سندي باشد براي تنظيم تعامل اقتصادي و غيراقتصادي جمهوري اسلامي ايران و جمهوري خلق چين؛ علي لاريجاني! شايد صريحترين اشاره علي لاريجاني به مشابهت اين دست بياخلاقيهاي سياسي با آنچه در رفتار «مارکسيستها» مورد نقد رييس پيشين مجلس شوراي اسلامي است، به سخنراني بهمنماه 98 او در آيين بزرگداشت يکصدمين سالگرد ولادت استاد علامه شهيد آيتالله مرتضي مطهري بود و آنجا که لاريجاني با اشاره به آنچه برخي «افشاگري» عليه برخي چهرههاي سياسي مورد انتقاد ميدانست، گفته بود: «بداخلاقيهاي سياسي ميراث مارکسيستهاست.» لاريجاني در آن سخنراني همچنين با اشاره به اينکه برخي رفتارهاي سياسي غلط به جامعه ضربه ميزند، تاکيد کرد: «برخي در دام توطئه امريکا براي ايران و انقلاب افتادهاند و توهين را با رقابتهاي سياسي خود عجين کردهاند، درحالي که اين مساله با معنويت همخواني ندارد و در آيين معنوي چنين رفتار سياسي پسنديده نيست.» لاريجاني که علاوه بر چهره سياسي، به عنوان فردي برآمده از خانوادهاي مذهبي و فرزند يکي از روحانيون برجسته شيعه شناخته ميشود، همچنين از سياسيون خواسته بود که به «مسلک روحانيت» توجه کنند و ببينند که «اگر بين مراجع عظام تقليد زاويه فکري و سياسي ايجاد شود آنها پوشيده صحبت ميکنند و پردهدري بين آنها رايج نيست.» حال آنکه بهگفته او، «چپهاي مارکسيست بداخلاقي سياسي را از ابتداي انقلاب راه انداختند و در کشور رواج دادند.» او معتقد است که «بايد براساس مباني فکري خود سياست را شکل دهيم» و باور دارد که اين رفتار ناموجه سياسي و اتهامزنيها، چيزي نيست مگر «بداخلاقي سياسي» لاريجاني در آن سخنراني همچنين با اشاره به ديدگاه شهيدمطهري به عنوان ايدئولوگ انقلاب، گفته بود که «به نظر ايشان انقلاب اسلامي يک حرکت سعادتبخش براي جامعه است که بايد تداوم پيدا کند و احياي تفکر اسلامي و تجلي در زندگي فردي و اجتماعي بايد مورد توجه جامعه قرار گيرد.» او اما همانجا تاکيد کرده بود که «از ابتداي انقلاب گروههاي مختلفي مخالفت خود را با اين ديدگاه شهيد مطهري مطرح کردهاند، از جمله جريان چپ و مارکسيست و گروههاي تجددطلب که در غرب تحصيل کرده بودند و گرايش غربي داشتند» و مهمتر آنکه در ادامه تاکيد کرده بود که سالهاي بعد، «جريان چپزدگان اسلامي تلاش ميکردند مسائل اسلامي را در چارچوب مارکسيستي جانمايي کنند.» لاريجاني همچنين از تفاوت انقلاب اسلامي و آنچه «اسلام انقلابي» توصيف کرد، گفته بود که به باور او، «انقلاب اسلامي راهي است که هدف آن ارزشهاي اسلامي است يعني مبارزه براي ما هدف نيست بلکه وسيله است اما عدهاي انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي را اشتباه گرفته و براي آنها مبارزه هدف و اسلام وسيله است. نتيجه اين ميشود که هرچه را از اسلام در مسير مبارزه مفيد است انتخاب کرده و هرچه را از اسلام در مسير مبارزه قرار ندارد، طرد ميکنند. لاريجاني اما پيش از آنکه در بهمنماه 98 از اين روش ناموجه در نقد سياسي گلايه کند نيز بارها و بارها بر مواضع اينچنين خود تاکيد کرده بود. چنانکه چندين سال پيش از اين، در ديداري که در قامت رييس وقت مجلس شوراي اسلامي با معلمان نمونه کشوري داشت، در تالار مشروطه، از آنچه تقدم بخشي به هدف با استفاده از هر وسيله و هر روشي، گفته بود که «اين روش را چپيها در کشور راه انداختند.» او همچنين گفته بود: «اوايل انقلاب مارکسيستها در روزنامهها شروع به افشاگري کردند، بنابراين چنين پردهدريهايي شد که سنت درستي نيست؛ چراکه خداوند ستارالعيوب است و ما هم بايد حريم نگه داريم و اگر اطلاعاتي از دوستانمان داريم، نبايد آن را در جامعه مطرح کنيم، چراکه پردهدري کردن جامعه را از هم ميپاشد.» لاريجاني البته در عين حال گفته بود که «نبايد مخالفت را با تنازع يکي بگيريم و بايد تلاش کنيم تا تعامل شکل بگيرد»؛ چراکه بهباور او، «ممکن است نظرات مختلفي در جامعه باشد و تحمل انسان بايد بيشتر شود.» او همچنين با اشاره به ديدگاه شهيد مطهري گفته بود که «از ابتداي انقلاب گروههاي مختلفي مخالفت خود را با اين ديدگاه شهيد مطهري مطرح کردهاند، از جمله جريان چپ و مارکسيست و گروههاي تجددطلب که در غرب تحصيلکرده بودند و گرايش غربي داشتند اما در جلساتي که با شهيد مطهري داشتند، همه تحت تاثير سخنان ايشان قرار ميگرفتند. با اين همه در اين سالها، جريان چپزدگان اسلامي تلاش ميکردند مسائل اسلامي را در چارچوب مارکسيستي جانمايي کنند. حالا آنچنان که پيداست تمرکز گروهي بر ترجيح دادن و اولويتبخشيدن به اهداف سياسي خود با استفاده از هر روش و وسيله ممکن، همچنان پابرجاست و بايد ديد دوگانه «انقلاب اسلامي» و «اسلام انقلابي» تاکجا ادامه خواهد يافت؛ دوگانهاي که يکسوي آن انقلابيوني با باورهاي اسلامي ايستادهاند و سوي ديگر کساني که ميخواهند مسائل اسلامي را در چارچوب و روشهاي مارکسيستي جانمايي کنند.»