اصولگرایان رادیکال وضع را اسف بارتر میکنند
آرمان ملي/متن پيش رو در آرمان ملي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
سرمايه سياسي و اجتماعي جريان اصلاحات در دولت حسن روحاني تحتتأثير چالشهاي اقتصادي قرار گرفته است. وضعيت به شکلي است که بسياري از کارکردهاي دولت زيرچالشهاي معيشتي مردم رنگ باخته و آنچه باقي مانده سرمايه اندک اجتماعي براي جريان اصلاحات بوده است. اين در حالي است که فشارهاي بيروني و تحريمهاي بينالمللي نيز در به وجود آمدن چنين شرايطي بيتأثير نبوده است. با اين وجود امروز جريان اصلاحات علاوه بر چالشهاي درونگفتماني با چالش جدي ريزش اعتماد اجتماعي نيز مواجه شده است؛ ريزشي که مختص جريان اصلاحات نيست و در جريان اصولگرايي نيز مشاهده ميشود. به همين دليل و براي تحليل و بررسي اين موضوع «آرمان ملي» با سهيلا جلودارزاده نماينده سابق مجلس، مسئول تدوين سياستهاي کلان نظام در مورد خانواده در کميته بانوان مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو شوراي مرکزي خانه کارگر گفتوگو کرده است. خانم جلودارزاده معتقد است: « جريان اصلاحات نهايت ازخودگذشتگي را براي دولت حسن روحاني انجام داده است و افکار عمومي جامعه نيز اين مسأله را مشاهده کردهاند.هدف اصلي اصلاحطلبان حمايت از يک چهره معتدل و عقلايي براي حفظ و اعتلاي نظام بوده است. کاري که اصلاحطلبان انجام دادهاند اين بوده است که با دادن خون به يک بيمار بدحال وي را نجات دادهاند.جريان اصلاحات بيش از اين توانايي ندارد. اين در حالي است که در سالهاي اخير جريان اصلاحات با موانع و فشارهاي گسترده بيروني نيز مواجه بوده است. تاريخ درباره همه قضاوت خواهد کرد. اين وضعيت درباره جريان اصلاحات و کساني که به اين جريان فشار وارد ميکنند نيز وجود دارد و همه بايد در پيشگاه تاريخ پاسخگو باشند.کساني که در جريان اصلاحات حضور داشتهاند و به هر دليل و شکلي از موقعيت خود سوءاستفاده کردهاند بايد نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشند.در ادامه ماحصل اين گفتوگو را ميخوانيد.
چرا چالشهاي اقتصادي بر سر دولت حسن روحاني سايه افکنده و سبب شده است بسياري از جنبههاي ديگر کارکرد دولت تحت لواي مشکلات اقتصادي تحليل شود؟
در شرايط کنوني به جز چالشهاي اقتصادي، کشور با چالشهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي نيز مواجه است و تنها نميتوان مشکلات کشور را اقتصادي دانست.بنده هنگامي که در مجلس دهم حضور داشتم چنين روزهايي را پيشبيني کرده بودم.برخي به جاي اينکه به مشکلات داخلي کشور رسيدگي کنند فکر خود را مشغول کشورهاي جهان کردهاند.ما در گذشته بسياري از مسيرها را اشتباه رفتهايم و آدرس غلط به مردم دادهايم. نتيجه اين آدرس غلطها رفتن وضعيتي است که امروز براي جامعه ايجاد شده است. اولين و مهمترين وطيفه دولت و دستگاه حاکميت اين است که به امور مردم رسيدگي کند و براي آنها رفاه ايجاد کند.دولت موظف است دارايهايي مردم را که در اختيار دارد، صرف رفاه و توسعه و پيشرفت مردم کند.اين در حالي است که هر کاري در اين کشور انجام ميشود به جز رسيدگي به امور مردم. در شرايط کنوني کشور با بحران کرونا مواجه شده است. اين در حالي است که يک سيستم تصميمگير که بتواند با تصميمات جدي از عميقتر شدن بحران جلوگيري کند وجود ندارد و تنها کادر پزشکي در خط مقدم مقابله با کرونا قرار گرفته و همه بار اين کار بر دوش آنها قرار دارد. گلايههاي وزير بهداشت به خوبي نشان ميدهد که همکاريهاي لازم با کادر پزشکي براي مقابله با کرونا وجود ندارد و کادر پزشکي به تنهايي در حال مبارزه با کرونا است.در سالهاي گذشته قوانيني در مجلس شوراي اسلامي تصويب شده که تا به حال يک دهم آن نيز اجرا نشده است. اين وضعيت درباره بسياري از قوانين وجود دارد.
آيا بايد همه مشکلات کشور را به نام دولت نوشت يا مشکل به نهادهاي تصميمگير جامعه بازميگردد؟
همه مقصر هستند و نميتوان تنها دولت حسن روحاني را مقصر وضعيت فعلي معرفي کرد.دولت بخشي از سيستم اجرائي کشور است و يکي از قواي تصميمگير جامعه است.مجلس و قوه قضائيه نيز به سهم خود در اين زمينه مقصرند. در شرايط کنوني هر کدام از قواي سهگانه به هر شکلي که تمايل داشته باشند رفتار ميکنند. کار به جايي ميرسد که برخي قوا به جاي اينکه وظايف اصلي خود را انجام بدهند در وظايف ديگر قوا نيز دخالت ميکنند.بنده معتقدم اگر قواي سهگانه نيز به صورت همسو و همراه حرکت ميکردند بسياري از مشکلات مردم حل ميشد.رهبر معظم انقلاب در سخنان خود به صراحت حرمتشکني مسئولان نظام و رئيسجمهور را محکوم ميکند و آن را حرام ميداند. با اين وجود فرداي سخنان رهبري در مجلس رفتارهايي سر ميزند که برخلاف منويات مقام معظم رهبري است.حرمتشکنان که خود را پيرو ولايت فقيه ميدانند پس از سخنان رهبري حتي حاضر نشدند از رئيسجمهور و مردم عذرخواهي کنند.آيا در چنين شرايطي ميتوان به آينده اميدوار بود؟در نتيجه مشخص ميشود که مشکل در جاي ديگري است و عدهاي به نام منافع ملي و مردم به دنبال نفع شخصي خود هستند. اين همه فساد که افشا شده نتيجه همين رويکرد است. چطور ممکن است معاون سابق اجرايي قوه قضائيه که وظيفه مبارزه با فساد دارد، فاسد است و سالها در قوه قضائيه به فساد پرداخته است؟ امروز فساد اقتصادي يکي از مهمترين چالشهاي جامعه ماست. اين فساد نيز تنها در دولت آقاي روحاني رخ نداده و اکثر دولتهاي پس از انقلاب با اين چالش مواجه بودهاند. به همين دليل نيز اگر قرار است ساختارهاي اقتصادي جامعه بهبود پيدا کند بايد زمينههاي مبارزه با فساد در کشور فراهم شود.متأسفانه فساد اقتصادي در جامعه ما حالتي چندلايه پيدا کرده که هر لايهاي را برميداريم لايه جديدي پيدا ميشود. نکته مهم ديگر اينکه در شرايط کنوني قضاوت درباره عملکرد دولت تحتتأثير دو رويکرد متفاوت است. رويکرد نخست بخشهايي از جامعه مانند کادر درماني هستند که به صورت شبانهروزي تلاش ميکنند آسيب کمتري به مردم برسد و در اين زمينه ايثار و فداکاري زيادي از خود نشان ميدهند. از سوي ديگر برخي از موقعيت کنوني سوءاستفاده ميکنند و با فرصتطلبي منافع شخصي و باندي خود را جستوجو ميکنند.اين فرصتطلبان همواره وجود داشته و در آينده نيز وجود خواهند داشت.
بدبيني افکار عمومي که عمدتا نيز ريشه اقتصادي دارد چه پيامدهايي در آينده براي جــريان اصلاحات خواهد داشت که سرمايه سياسي خود را در حمايت از دولت حسن روحاني هزينه کرده است؟
جريان اصلاحات نهايت ازخودگذشتگي را براي دولت حسن روحاني انجام داده است و افکار عمومي جامعه نيز اين مسأله را مشاهده کردهاند.هدف اصلي اصلاحطلبان حمايت از يک چهره معتدل و عقلايي براي حفظ و اعتلاي نظام بوده است.اصلاحات داراي اصول و قواعد خاص خود است. بدونترديد اگر اين اصول را رعايت نکنيم موفق نخواهد شد.کاري که اصلاحطلبان انجام دادند اين بود که با دادن خون به يک بيمار بدحال وي را نجات دادند.جريان اصلاحات بيش از اين توانايي ندارد. اين در حالي است که در سالهاي اخير جريان اصلاحات با موانع و فشارهاي گسترده بيروني نيز مواجه بوده است.تاريخ درباره همه قضاوت خواهد کرد. اين وضعيت درباره جريان اصلاحات و کساني که به اين جريان فشار وارد ميکنند نيز وجود دارد و همه بايد در پيشگاه تاريخ پاسخگو باشند.کساني که در جريان اصلاحات حضور داشتند و به هر دليل و شکلي از موقعيت خود سوءاستفاده کردهاند بايد نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشند. اين در حالي است که پيکره جريان اصلاحات در اختيار مردم قرار دارد و به همين دليل تاونهاي زيادي داده است.اگر در گذشته امثال رئيسعلي دلواري براي حفظ عزت و تماميت ارضي ايران با استعمار انگليس مبارزه کرد در شرايط کنوني تک تک مردم زير شديدترين فشارهاي اقتصادي براي حفظ تماميت ارضي و وحدت کشور تاوان ميدهند.به همين دليل نيز اگر کسي در اين شرايط خطير تنها به منافع خود فکر کند مديون همه مردم خواهد بود.
بــا تــوجه به شرايط موجود، اصلاحطلبان با چه رويکردي در انتخابات رياستجمهوري حضور پيدا خواهند کرد؟
واقعيت اين است که اصلاحطلبان از اينکه همه توانايي و ظرفيتهاي خود را به ميدان آوردهاند اما نتيجه مطلوب به دست نياوردهاند، خسته شدهاند.در طول سالهاي گذشته اصلاحطلبان نه موفق شدهاند احزاب خود را تقويت کنند و نه موفق شدهاند در کشور توسعه سياسي ايجاد کنند. اغلب اين مسائل نيز به دليل فشارهاي بيروني و فراهم نبودن زمينهها بوده است.در چنين شرايطي هر احتمالي وجود دارد. يکي از اين احتمالات اين است که يک راست راديکال در آينده به رياستجمهوري برسد که ممکن است براي برخي خوشايند باشد. با اين وجود چنين فردي بايد خود را آماده کند که به همه مردم ايران پاسخگو باشد. اگر فرض بگيريم يک راديکال راست نيز در ايران به قدرت برسد کاري از دستش برنخواهد آمد و نميتواند شرايط را در دنياي امروز بهتر کند.امروز اقتصاد ايران در وضعيتي قرار گرفته که همه پلهاي پشت سر خود را خراب شده ميبيند. در گذشته کساني مانند احمدينژاد برنامههاي اقتصادياي در کشور اجرا کردهاند که همچنان پيامدهاي ناخوشايند آن مشاهده ميشود. تجريه تاريخي نشان داده هر زمان مشارکت مردم در انتخابات زياد بوده گزينههاي اصلاحطلب در انتخابات پيروز شدهاند و در مقابل هر زمان که مشارکت مردم پايين بوده اصولگرايان موفق شدهاند در انتخابات به پيروزي دست پيدا کنند.به همين دليل نيز در ماه هاي منتهي به انتخابات رياستجمهوري آنچه داراي اهميت است بازگشت اعتماد اجتماعي به جريانهاي سياسي و بهخصوص جريان اصولگرايي است. در سالهاي اخير تندروهاي اصولگرا به شکلي رفتار کردهاند که کليت جريان اصولگرايي تحتتأثير اين طيف بوده است. اين وضعيت تاحدود زيادي در شرايط کنوني نيز وجود دارد. اصولگرايان بايد اين نکته را در نظر داشته باشند که هر چه بيشتر به سمت رويکردها و گزينههاي راديکال حرکت کنند به همان اندازه احتمال ريزش اعتماد اجتماعي بيشتر خواهد شد. در مقابل هرچه عقلاي اصولگرايي در محوريت تصميمگيريها قرار بگيرند اميدواري مردم نسبت به آينده بيشتر خواهد شد. اين وضعيت براي اصلاحطلبان نيز وجود دارد. اصلاحطلبان نيز هر چه با برنامهتر و عقلاييتر در مناسبات انتخاباتي عمل کنند احتمال موفقيت بيشتري خواهند داشت.مشکلات کنوني مردم به اندازهاي زيادشده که مردم به دنبال فردي هستند که فارغ از گرايش سياسياي که دارد بتواند مشکلات آنها را حل کند. به همين دليل نيز جريانهاي سياسي بايد براي مشکلات مردم برنامه ارائه کنند و با برنامه وارد کارزار انتخابات رياستجمهوري شوند. براي مردم مهم نيست که چه کسي و با چه گرايش سياسي به رياستجمهوري خواهد رسيد. آنچه براي مردم داراي اهميت است اين است که رئيسجمهور آينده کشور دغدغه حل مشکلات مردم را داشته باشد و در اين زمينه همه تلاش خود را انجام بدهد.
در چه شرايطي زمينه رياستجمهوري يک زن در ايران مهيا خواهد شد؟
تجربه دنيا نشان داده که کيفيت مسئوليتهاي مديريتي زنان کمتر از مردان نبوده است. در کشورهايي که زنان مسئوليت قبول ميکنند شاهد پيشرفتها و موفقيتهاي زيادي هستيم. امروز بسياري به اين اعتقاد دارد که حضور زنان در سياست و مسائل اساسي کشورها که فرمايش حضرت امام (ره) بوده، باعث تلطيف احساسات حکومتها ميشود و مهرباني، خدمت صادقانه و خالصانه در اين مسئوليتها جاي خود را باز ميکند. نمونههاي موفق آن مانند آلمان، سنگاپور و... است. ما مدعي هستيم تواناييهاي شخصي يک زن مسلمان از تواناييهاي الهي منشأ ميگيرد.به همين دليل نيز توانايي رياستجمهوري در زنان جامعه وجود دارد. بنده معتقدم اگر يک زن رئيسجمهور بود يکي از مهمترين مسائل او تعليم و تربيت، آموزش و پرورش و سلامت کودکان در دوره کرونا ميشد. يا تامين معاش خانواده و رفاه عمومي جامعه را مدنظر و اولويت قرار ميدهد. چون يک زن اولين کسي است که چراغ خانه را روشن ميکند و آخرين کسي است که چراغها را خاموش ميکند و تمام امور خانواده او مربوط به تلاش و همت اوست. زنان طي چهار دهه گذشته مطالبهاي فراتر از قانون اساسي نداشتهاند و هنوز هم حقوق آنها در قانون اجرا نشده است.با اين وجود قبل از انتخابات رياستجمهوري برخي سعي دارند از احساسات پرشور زنان سوءاستفاده کنند.واقعيت اين است که هر زمان شرايطي فراهم شد که قلب پراسترس مادران جامعه آرام شد و وضعيت معيشتي خانوادهها بهتر شد زنان جامعه به رياستجمهوري هم فکر خواهند کرد.امروز زنان جامعه با چالشهاي جدي در مسائل خانوادگي مواجه هستند که به آنها اجازه نميدهد به مسائلي مانند رياستجمهوري فکر کنند.اگر به رويکرد صداوسيما در بحران کرونا توجه کنيم به اين نتيجه ميرسيم که صداوسيما به جاي اينکه جامعه را آرام کند و به مردم قوت قلب بدهد جنگ رواني عليه مردم ايجاد کرده است. به عنوان مثال به صورت مرتب در اخبار خود عنوان ميکند هر سه دقيقه يک ايراني براثر کرونا جان خود را از دست ميدهد.به همين دليل بايد در مرحله نخست رويکردهاي رواني دستگاههاي تصميمگير نسبت به مردم ترميم شود.