اخبار صدا و سیما؛ دریای دوغ و خبرهای کلیشهای
الف/متن پيش رو در الف منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
کيومرث طهماسبي/ اگر کسي خبرهاي راديو و تلويزيون را دنبال کند؛ بي شک از خودش مي پرسد، چرا اين همه ما نگران احوالات و زندگي آمريکاييان و اروپاييان هستيم؟ ولي ذره اي از اين نگراني در مورد خودمان و همسايگانمان در اخبار روزانه ديده نمي شود.
مثلا پوشش خبري همين بيماري کرونا را ملاحظه بفرماييد. ما به جزييات تمام و بطور موسع خبرهاي اروپا و آمريکا را پوشش مي دهيم و نداشتن تخت خالي در تک تک بيمارستان ها، دستگاه وِنتيلاتور، نبود کپسول هاي اکسيژن، نداشتن آمبولانس ، هزينه هاي سرسام آور براي مردم، عدم پوشش بيمه هاي سلامت، عدم رسيدگي به احوال بيکاران و کارتن خواب ها، سقوط روزانه بورس، شرايط نابسامان اقتصادي ، فرو پاشي اجتماعي ، فرهنگي و سياسي، بي کفايتي مديران و مسئولان، موج بيکاري و ده ها مورد ديگر را روزانه در چند بخش خبري مفصلاً، ادا مي کنيم. ولي از اوضاعِ مردم خودمان کمتر حرف به ميان مي آيد و فقط از باب خالي نبودن عريضه به يک خبر يک دقيقه ايِ از طرف خانم سخنگو مي پردازيم و در آغاز خبر هم با گزارش هاي تکراري و طلبکارانه هرچه کاسه کوزه است بر سر مردم بيچاره مي شکنيم؛ و دولت محترم را از هر قصوري مبرا مي کنيم.
من مانده ام چرا ما اين همه نگران اوضاع اروپا و آمريکا هستيم؟ اين نگراني از سر انسانيت و نوع دوستي است يا قصد تحقير و کوچک کردن آن جماعت را داريم يا اينکه مي خواهيم توانايي هاي خودمان را با کل اروپا و آمريکا مقايسه کنيم؟
باور کنيد نيت هرچه باشد مخاطب اين نوع اطلاع رساني را دوست ندارد و صدها راه ديگر پيدا مي کند تا به اطلاعات واقعي ودرست تري دست يابد. او از خود مي پرسد چرا هيچ نام و نشاني از پاکستان و ترکيه که همسايه هاي خيلي مشابه ما هستند، نيست؟
چرا ما از احوالِ مثلاً نابسامان اين دو کشور در اوضاع کرونا وساير موارد کاملا بي اطلاع هستيم. مگر نگفته اند «الجار ثم الدار» پس چرا ما همسايه هايمان را در هيچ موردي تحويل نمي گيريم؟ مگر اينکه کارد به استخوان رسيده باشد و مجبور باشيم.
اين رفتار به هر دليلي که باشد، هيچ منطقي ندارد؛ که روزانه در چندين بخش خبري بطور مفصل اينگونه به شرايطِ از هم پاشيده کل اروپا و آمريکا بپردازيم، ولي وقتي نوبت به خبر موفقيت يک واکسن مي شود، به ناشيانه ترين شکل ممکن، آن را کاملاً ناديده بگيريم و حتي حذف کنيم.
اين شيوه جواب نمي دهد، چون مردم يادشان هست در اوقات ديگر از خبرنگارانمان در همان کشور ها چطور مي خواهيم که در مورد گربه هاي گرسنه رها شده در فلان کشور گزارش تهيه کنند. ولي در مورد واکسن ادعا شده، که فقط در يک روز ۱۰۰ دلار از قيمت طلاي جهاني کم کرد و با استقبال بازارهاي جهاني روبرو و قيمت نفت را در معاملات بازارهاي جهاني افزايش داد،کاملا ساکت و خنثي بوديم. به شکلي که گويي اصلاً هيچ اتفاقي نيافتاده است.
بايد باور کرد، چه بخواهيم و چه نخواهيم، اين روز در تاريخ قرن ۲۱ نوشته شد و نمي شود کتمانش کرد. مگر اينکه بعداً معلوم شود، دروغ بوده، که باز هم در حافظه تاريخ ثبت خواهد بود. و روسياهي اش براي دروغ گويان خواهد ماند.
يا همين پوشش انتخابات اخير آمريکا را ملاحظه بفرماييد؛ تازه بر اساس سياست اعلامي اصلاً براي ما فرق نمي کرد که کدام نامزد راي بيآورد. ولي به شکلي عمل کرديم که گويا جزيي ترين مسايل اين انتخابات به ما و مردم ما خيلي مربوط است، البته شايد هم باشد! ولي پرداختن به آن، با روش هاي کهنه و منسوخ در خبر رساني، هيچ باوري در مخاطب ايجاد نمي کند.
اين روش اطلاع رساني امتحان خودش را سال هاست که پس داده است و فرو پاشي شوروي کاملاً دستش را رو کرد. ولي دوستان خبر ما متاسفانه در همان دوران جنگ سرد مانده اند و اصلا باور ندارند که عصر خبر رساني يک سويه به آخر رسيده است و بايد، طرحي نو در انداخت و مخاطب خود را صاحب عقل و شعور و دسترسي هاي ديگر دانست.
سخن آخر :
اگر ما متوجه مشکلات خودمان و حل آن ها به صورت کارشناسي و عاقلانه باشيم يقين کنيد، مخاطب باورمان خواهد کرد و ديگر نگران دسترسي هاي بعدي او هم نخواهيم بود.
البته نه از نوع گزارش هايي که اخيراً مرسوم شده و هر خبرنگاري با اندک مطالعه اي ، مي گويد اگر چنين کنيم و چنان، دريايي از دوغ خواهيم داشت که ما را بي نياز از نفت مي کند.
اگر واقعاً به همين سادگي بود، چرا با گذشت چهل سال هنوز هم محتاج فروش نفت ايم و خبرنگار محترم هم براي اندک حقوق حق الزحمه اي، خود را معطل کرده، تا کي دلي به رحم آيد و به خيل عظيم کارمندي بپيوندد؟
استادي مي فرمود؛ من از رويا، به خصوص روياهاي جمعي و ملي مي ترسم. کودکي خواب زياد مي ديدم و يک روز مادرم گفت؛ خوابگردي نشانۀ کم عقلي است. فکر مي کنم اين سخن دربارۀ روياهاي ملي نيز صادق است. روياي ملي در تحليل نهايي چيزي جز شبه آگاهي يا در معناي راديکال آن «آگاهي کاذب» نيست.
بين رويا و تعقل رابطه اي معکوس وجود دارد؛ هرچه رويا بيشتر ، تعقل و تدبيرکمتر است. جامعه ما نه به روياهاي کلان، که محتاج دوکار مهم است.
يکي زندگي امروز را ترميم نمايد و دوم اينکه حوزۀ عمومي را به خطرِ روياهاي امروز و فردا هشدار دهد.
و لذا ،
من آنچه شرط بلاغست با تو ميگويم
تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال