نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

کیهان نوشت: دانشگاه و فراموشی «انحطاط غرب»!

منبع
کيهان
بروزرسانی
کیهان نوشت: دانشگاه و فراموشی «انحطاط غرب»!
کيهان/ متن پيش رو در کيهان منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست بدون شک يکي از مهم ترين کانون‌هاي اقتدار و منزلت کشورها در جهان امروز، دانشگاه است و درست از اين روست که مسؤولين آموزش عالي کشور با وقوف به اهميت و نقش سرنوشت ساز دانشگاه در عرصه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي، وجهه همت خويش را بر اين امر قرار داده اند تا به واسطه جذب و به کارگيري نيروهاي متعهد و متخصص در بدنه علمي و فرهنگي کشور، زمينه ها و بسترهاي لازم جهت شکوفايي و جهش علمي کشور را فراهم سازند. البته ذکر اين نکته ضروري است که زحمات وتلاش‌هاي خستگي ناپذير جهادگران علمي و فرهنگي کشور تنها زماني مي تواند مفيد فايده باشد که اهداف و آرمان هاي الهي انقلاب اسلامي در مرکز توجهات متوليان علمي و فرهنگي کشور قرار گيرد. مادامي که تفاوت هاي فاحش ميان دانشگاه سکولار و دانشگاه اسلامي مورد واکاوي قرار نگيرد، دانشگاه با مختصاتي اسلامي و ارزشي مجال بروز و ظهور پيدا نخواهد کرد. بنابراين اولين قدم جهت حرکت در مسير تحقق دانشگاه اسلامي، شناخت صحيح تمدن غرب و راهکارهاي مقابله با آن است. وقتي ازغرب سخن رانده مي شود مي بايد بر اين نکته تمرکز کنيم که نظام هستي شناسانه غرب بر پايه هاي اومانيستي استوار شده است و انقطاع از تفکر حضوري و شهودي، مقوم اين تمدن است. بجز مقطع کوتاهي از تاريخ مغرب زمين که فيلسوفان پيشاسقراطي درپي صورت‌بندي نوعي تفکر ذوقي بودند؛ در تمامي برش هاي تاريخي تفکر غرب، اومانيسم و سابجکتيويسم (عينيت‌گرايي) گرانيگاه انديشه غرب بوده است؛ بنابراين تمامي نهادها و مراکز تحقيقاتي و پژوهشي غرب، خواسته يا ناخواسته تحت تأثير مباني ماترياليستي تمدن غرب بوده و هستند و عموم متفکران دانشگاهي غرب بر پايه مشهورات سکولاريستي راهکارهايي را جهت حل مشکلات جامعه خويش عرضه مي کنند. با وجود برپايي و راه اندازي مراکز عريض و طويل تحقيقاتي و پژوهشي در کشورهاي غربي و تربيت انبوهي از نيروهاي متخصص، اين کشورها با مشکلات و بحران هاي درمان ناپذيري دست و پنجه نرم مي کنند و روز به روز بر دامنه گرفتاري ها و آسيب هاي جوامع غربي افزوده مي شود. در جهان تکنيک زده امروز که محصول تفکر فلک زده غربي است بنابر شهادت و گواه بسياري از متفکران نامدار غربي، ميليون ها انسان غربي در فقر و فلاکت به سر مي‌برند و نيهيليسم و لذت گرايي گريبان عموم جوامع غربزده را گرفته است. در دنياي امروز و در سايه حاکميت سرمايه داري نوليبرال و سايه گستراندن فرهنگ پسامدرن، اصيل ترين و ناب ترين ارزش هاي ديني و اخلاقي به دست فراموشي سپرده شده است و ابر رسانه هاي استکباري به و اسطه تسلط بي چون و چرايشان بر فضاي ذهني و گفتماني مغرب زمين، انسان ها را به ماشين هايي مکانيکي بدل نموده اند که رسالتي جز بردگي و سرسپردگي جهت نگهداشت نظام سلطه ندارند. در سايه سلطه مخوف و اختاپوسي کارتل هاي مالي، مردم غرب قدرت تفکر و انديشه حضوري را از کف داده اند و مسير پرنشاط و تحول آفرين زندگي به چرخه اي معيوب و باطل بدل گشته است.گسترش روزافزون خود کشي، اعتياد، قتل و تجاوز از ديگر پيامدهاي ناگواري هستند که جهان غرب را در بحراني عميق فروبرده است و امروز کمتر کسي را مي توان سراغ گرفت که به فروپاشي زيرساخت هاي فکري دانشگاه هاي غربي اذعان نکند. بحران و انحطاط تمدن غربي به قدري گسترده و فراگير شده است که حتي سرسخت ترين مدافعان تمدن غربي نيز لب به اعتراض مي گشايند و از تداوم بحران جامعه غربي ابراز نگراني و وحشت مي کنند. فرانسيس فوکوياما از جمله متفکراني است که در جديدترين نظرات خويش از فقدان سرمايه اجتماعي درجامعه آمريکا سخن مي گويد و به سياستمداران آمريکايي نهيب ميزند که تا دير نشده چاره اي بينديشند و جلوي بحران فزاينده اي را که گريبانگير جامعه آمريکايي شده است بگيرند. برژينسکي يکي ديگر از استراتژيست هاي مشهور آمريکايي است که از تنزل جايگاه و اعتبارآمريکا در عرصه جهاني سخن به ميان مي آورد و اين نکته را متذکر مي شود که آمريکا ديگر نمي تواند همچون گذشته به سياست ‌هاي سلطه‌گرانه خويش ادامه دهد و اين کشور ناچار است به حقوق ديگر قدرت هاي نوظهور جهاني احترام گذارد. در ساحت انديشه غربي، فيسلسوفان پسامدرن از مرگ انسان سخن به ميان مي آورند و اين نکته را يادآور مي شوند که انسان غربي، انسان کوتوله اي است که ديگر آرمان هاي بزرگ در سرنمي پروراند و بشر غربي درگرداب پوچ گرايي و آرمان ستيزي گرفتار شده است . دانشگاه هاي غربي نيز متأثر از موج يأس آلود و ارزش ستيزانه حاکم بر سپهر سياست و فرهنگ مغرب زمين، قادر به تربيت هيچ انديشمند خلاق و اصيلي نيستند و اين دانشگاه ها بيش از آنکه مرکزي جهت توليد علم باشند به بازار مکاره اي تبديل شده اند که هدفي جز کاسبکاري وعلم فروشي ندارند. امروز در سايه عقلانيت تکنولوژيک حاکم بر سپهر سياست مغرب زمين، شيوع بيماري هاي مشکوک، تخريب محيط زيست، نابودي حيات وحش، آلودگي هوا و... در جهان بيداد مي کند و تأسف بارتر اينکه عموم متفکران و اساتيد فعال در آکادمي هاي غربي نيز جيره خوار و مجيز‌گوي نظام سرمايه داري جهاني هستند و از جنگ هاي استعماري و خانمان‌سوز دولت هاي غربي عليه ملت هاي تحت ستم حمايت مي کنند و اگر در اين فضاي اختناق و سانسور حاکم بر رسانه ها و دانشگا ه هاي غربي، استادي يافت شود که صداي اعتراض خويش را به نشانه اعتراض به سياست هاي دولت هاي خونريز غربي بلند کند، صدايش را در نطفه خفه مي کنند. فراموش نکنيم که در دوران مک کارتيسم به بهانه هاي واهي بسياري از هنرمندان و روشنفکران مستقل و منتقد نظام سلطه را به پاي ميز محاکمه کشاندند و شنيع ترين اقدامات ضد آزادي بيان را مرتکب شدند. امروز نيز در جهان غرب که به دروغ جهان آزاد نام گرفته است نظام سراسربيني سايه گسترانده است که کوچکترين حرکات مردم را تحت نظر و کنترل دارد و آزادي بيان به شديدترين و خشن ترين شکل ممکن سرکوب مي شود. با وجود قرائن مستند در باب فروپاشي و زوال تمدن غرب هنوز جريانات منحرف و منحطي در داخل کشور هستند که سعي دارند با حقنه نمودن تئوري هاي پوسيده و نخ نماي غربي ذهن دانشجويان معصوم و پاک اين مرز و بوم را مسموم کنند تا از اين طريق راه را جهت تربيت عناصر غربزده در عرصه هاي علمي و فرهنگي کشور هموار سازند. امروز عليرغم اسناد و شواهد متقن در خصوص شکست تئوري هاي اقتصادي مکتب شيکاگو، عناصر مشکوکي درصددند تئوري هاي نوليبرالي کساني چون ميلتون فريدمن و فون هايک را در بدنه علمي و فرهنگي کشور ترويج کنند و در اين ميان متأسفانه هيچ اراده جدي و عزم جزم شده‌اي براي مقابله با اين نظرات ضدانساني در ميان متوليان علمي کشور ديده نمي شود و البته اگر انديشمندي نيز به خود جرأت داده و با ادله علمي و منطقي، پوچي تئوري هاي غربي را اثبات کند بي‌درنگ از جانب مدعيان دروغين آزادي بيان به افراطي گري و بيسوادي متهم مي شود. شماري از روشنفکران و اساتيد کشور درحالي کباده غربگرايي را مي کشند که ديرگاهي است تشت رسوايي مکاتب و نحله هاي غربي از بام افتاده است و تمدن غرب ديگر قادر به اطفاء و اقناع فکري جويندگان حقيقي علم و دانش نيست. در شرايطي که علم به تکنيک، سياست به مديريت و اصيل ترين ارزش هاي اخلاقي و معنوي به سودگرايي و لذت‌گرايي تقليل پيدا کرده است ديگر نمي توان در چنين جهان افسون زده اي از عدالت و معنويت صحبت کرد. در عرصه سياسي نيز غرب با بن بست استراتژيکي مواجه شده است و درست همزمان با روند رو به افول و سقوط غرب، ايران اسلامي با اقتدار و عظمتي بيش از گذشته بر تارک سياست و فرهنگ جهاني مي درخشد و تمامي مظلومان و محرومان جهان چشم اميد به ام القراي جهان اسلام دوخته اند. درجهان امروز، اين ايران اسلامي است که به اسوه و الگوي مقاومت و ايستادگي در برابر زورگويان و چپاولگران عالم بدل گشته است و تمامي مردم به جان آمده از جور و ستم مستکبران به نيکي متوجه اين امر شده اند که تنها با تمسک جستن به انديشه عاشورايي است که مي توان کمر استعمار، استبداد و استحمار را شکست. امروز حتي کشورهايي چون روسيه و چين نيز متوجه اين امر شده اند که تنها راه حفظ صلح جهاني و مقابله با دسيسه ها بلوک غرب، همکاري مستمر و پايدار با ايران اسلامي است. يکي از نمودهاي عيني و انضمامي فروپاشي هژموني آمريکا در جهان، تلاش کشورهاي گروه موسوم به بريکس جهت درهم شکستن هژموني دلار در عرصه مبادلات و معاملات اقتصاد جهاني است که در صورت تحقق تام و تمام چنين رخداد عظيمي، جهان شاهد برکشيدن نظم جديدي خواهد بود که اساس آن دين گرايي و عدالتخواهي است. در چنين شرايط حساسي که جهان شاهد و ناظر تغييرات جدي در معادلات قدرت جهاني است، اساتيد و دانشجويان دانشگاه هاي کشور نيز مي بايد همگام با موج جهاني ضد صهيونيسم و سرمايه داري و با اتکا به آموزه هاي اصيل و ناب اسلامي، نهضت نرم افزاري مبارزه با نظام سلطه را با شدت وحدت هرچه تمام تر ادامه دهند. يکي از دغدغه هاي جدي مقام معظم رهبري که بارها و به دفعات بر آن تأکيد ورزيده اند بحث بومي سازي علوم انساني است. عليرغم تلاش هاي چشمگير و قابل ملاحظه‌اي که در اين باب صورت گرفته است، هنوز نواقص و معايب بسياري در خصوص کاربست تئوري بومي سازي علوم انساني و به طريق اولي، تحقق دانشگاه اسلامي ديده مي شود. يکي از موانع جدي بر سر راه اسلامي شدن دانشگاه هاي کشور، اساتيد و دانشجويان سکولار و شبه سکولاري هستند که متأسفانه در سايه بي تدبيري و فقدان نظارت هاي جدي برخي از مسؤولين و بعضاً با حمايت هاي پيدا و پنهان برخي از مديران، در بدنه گروه هاي آموزشي کشور رخنه کرده اند و با ايجاد جوي ديکتاتورمآبانه و مرعوب ساختن اساتيد و دانشجويان انقلابي درصدد بسط و اشاعه تئوري هاي ماسوني و سکولاريستي هستند. واقع امر اين است که بحث انحطاط غرب، مسأله اي به غايت جدي و حقيقي در جهان امروز است و اساتيد و دانشجويان نبايستي تحت فشارها و هجمه هاي نيروهاي سابقه دار، از تلاش خويش مبني بر فرآيند اسلامي سازي دانشگاه دست بکشند و عرصه را به رقباي سکولار و هوچي‌گر خويش واگذارند.ستيز با غرب و غربزدگان رسالتي خطير است که بار اصلي تحقق آن بر دوش جريان هاي مؤمن و انقلابي دانشگاهي است؛ بنابراين نبايد ذره اي در مسير پرسنگلاخ رويارويي با تمدن غرب و حاملان و عاملان آن سستي به خرج داد. *حسين روحاني؛ استاد علوم سياسي دانشگاه اصفهان