معرفی کتاب/ استبداد آب؛ آنچه نظام توزیع قدرت سیاسی جوامع شرقی را متاثر کرد
اقتصاد نيوز
بروزرسانی
اقتصاد نيوز/ کتاب ويتفوگل، در 10 فصل در پي روشن کردن سويههاي گوناگون جامعههاي آب سالار بوده که ويژگي دستگاه سياسي و ساختار اجتماعي آنها توتاليتاريسم است.
ويتفوگل در «استبداد شرقي» نظريهاي را تدوين کرده که بعدها پايه و اساس تحقيقات فراواني درباره جوامع شرقي قرار گرفته است. او معتقد است که در حکومتهاي شماري از کشورهاي کشاورزي دوران باستان، ويژگي هاي ديوانسالاري مشاهده ميشود که معلول مديريت نظام آبرساني در مقياس گسترده است. او مطالعات خود را با بررسي طبقات اجتماعي شروع ميکند که استبداد مديريتي کشاورزي بخشي از چنين نظامي است. او از اين جوامع با عناوين متعدد و مترادف نظير، استبداد شرقي، جوامع آب - پايه، جوامع آسيايي، کشت - مديريتي، ديوانسالاري و غيره نام ميبرد. اما علت اينکه در نهايت « استبداد شرقي» را برميگزيند، نخست به خاطر تاکيد بر عمق تاريخي «مفهوم محوري» بوده که مراد کرده و دوم اينکه، بيشتر تمدنهاي بزرگ آب – پايهاي از نظر جغرافيائي در منطقهاي قرار داشتند که بهرسم مرسوم، شرق ناميده ميشوند.
ويتفوگل در کتاب استبداد شرقي خود اينگونه مينويسد: «از آنجا که ميان اقتصاد کشاورزي که مستلزم آبياري تنگ دامنه يا همان کشت آبي است و اقتصادي که به فعاليتهاي آبياري پهندامنه و مهار سيلاب از طريق مديريت دولتي نياز دارد(کشاورزي آبسالارانه) تمايز قائل بودم، به اين باور رسيدم که اصلاح جامعه آبسالار و تمدن آبسالار بهتر از اصطلاحهاي مرسوم، ويژگيهاي سامان تحت بررسي را بيان ميکند. اين اصطلاح تازه که بيشتر بر کنش انساني تاکيد دارد، مقتيسه جامعه صنعتي و جامعه فئودالي را آسان ميسازد. اصطلاح آبسالار به معنايي که من در نظر دارم، بر نقش برجسته حکومت تاکيد دارد و توجه مارا به خصلت مديريت کشاورزي و ديوانسالاري کشاورزي اين تمدنها جلب ميکند.»
بر اساس فصول کتاب فوگل، مارکس تنها پس از بررسي دوباره اقتصاددانان کلاسيک در لندن، هوادار سرسخت مفهوم «آسيايي» شده بود و افزون بر اصطلاح «استبداد شرقي»، «جامعه شرقي» (استوارت ميل) و «جامعه آسيايي» (ريچارد جونز) را به کار برده بود و به جنبه اقتصادي جامعه آسيايي پرداخته بود. او هند را بازنماي جامعه آسيايي دانسته و به دخالت حکومت مرکزي در مهار آب و وضعيت پراکنده مردم آن اشاره کرده بود. بعد از آن در دهه 1850 چين را نيز در اين دسته گذاشت و در 1853 از روسيه به عنوان کشوري نيمه آسيايي نام برد که اين اصطلاح، نه به موقعيت جغرافيايي که به سنتها و نهادها و خصلتها بازگشت داشت. مارکس پيوسته از بردگي عمومي در شرق سخن ميگفت و اين بردگي را يک بردگي دولتي عمومي ميدانست.
ويتفوگل در ادامه به بررسي روسيه بلشويکي، شوروي کمونيستي و چين مائوئيستي ميپردازد و اين الگوها را الگوهاي قهقرايي استبداد شرقي ميداند که خطر رسيدن به آنها از پي متحول شدن براي کشورهاي شرقي وجود دارد. او مينويسد که پهنه آزادي به سرعت در حال کاهش است و نظام بردگي ديوان سالارانه دولتي دو سوم نوع بشر را در بر گرفته است و ميپرسد که «آيا غرب ميتواند از اين تحول جلوگيري کند؟.» در پاسخ، امکان تغيير دادن نتيجه اين نبرد نظامي و عقيدتي ـ سياسي به سود خود و از شکست، پيروزي ساختن را در گرو ارزيابي درست دو قضيه بردگي و آزادي ميداند و کتاب را با اين داستان تاريخي به قلم هرودوت پايان ميدهد: هيدارنس، کارگزار بلندپايه پارسي، به دو فرستاده اسپارتي پيشنهاد کرد که اگر به شاه بزرگ و سرور مستبد پارس بپيوندند، در سرزمين مادريشان قدرتمند خواهند شد. آنها به اين کارگزار گفتند که تو تنها نيمي از قضيه را ميداني؛ نيم ديگرش در فراسوي آگاهي تو جاي دارد. تو تنها زندگي بردهوار را درک ميکني و هرگز طعم آزادي را نچشيدهاي. اگر ميدانستي که آزادي چيست، ما را براي جنگيدن به خاطر آن، فرا ميخواندي.»
به هر حال نظريه استبداد شرقي که با نقدهاي فراواني از جهت ترجمه و حتي متن سنگين و پيچيده مواجه شد، در پي بيان نوعي گفتمان است که بر اساس قول ويتفوگل در جوامع شرقي شايع شده و نظام توزيع قدرت سياسي را تحت تأثير قرار داده است. کتاب ويتفوگل، در 10 فصل در پي روشن کردن سويههاي گوناگون جامعههاي آب سالار بوده که ويژگي دستگاه سياسي و ساختار اجتماعي آنها توتاليتاريسم است. در فصل نخست، با رويکردي بيشتر انسان شناختي به انسان، تاريخ و اقليم جامعه هاي آبسالار پرداخته شده؛ در فصل دوم، تمرکز بر اقتصاد چنين جامعههايي بوده و در فصل سوم به ساخت قدرت و دستگاه سياسي پرداخته شده است.
در فصل چهارم با برخي ويژگيهاي قدرت توتاليتر، دموکراسي گدامنشانه آن و نسبت چنين ديوان سالاري اي با کارآمدي و خيرخواهي توجه شده و در فصل پنجم جنبههاي منفي چنين نظامي، ارعاب تام، اطاعت تام و تنهايي تام بيشتر کاويده شده است. فصل ششم به ساختار جغرافياي ـ اجتماعي جامعههاي آب سالار و ساخت مرکز ـ پيراموني آن که ساختار نهادي را نميپذيرد، اختصاص دارد. در فصل هفتم دوباره به وضعيت مالکيت و متفاوت بودن آن از مالکيت در غرب پرداخته شده و در فصل هشتم طبقات جامعه آب سالار بررسي شدهاند. فصل نهم بيشتر بحثي است نظري دربارهي خود نظريه «شيوه توليد آسياسي» و استبداد شرقي، که به نوشتههاي مارکس، انگلس و لنين توجه دارد و در فصل دهم و پاياني هم به گذار جامعههاي آب سالار در درازاي تاريخ و چشم انداز پيش روي آنها پرداخته شده است.
عنوان: استبداد شرقي
نويسنده: کارل ويتفوگل
ترجمه: محسن ثلاثي
انتشارات: ثالث