نماد آخرین خبر

نقد کتاب/ بررسی کتاب «سفرنامه جیمز موریه »

منبع
کتابستان
بروزرسانی
نقد کتاب/  بررسی کتاب «سفرنامه جیمز موریه »
کتابستان/ کتاب، سرگذشت شخصي به نام حاجي‌باباست که پسر يک دلاک اصفهاني است. کتاب در هشتاد گفتار تنظيم شده و پس از اشاره مختصري به تولد حاجي‌بابا، وارد جواني او شده و او را در دکان دلاکي پدرش، سرگرم تراشيدن ريش مشتري نشان مي‌دهد. مقدمه در اوايل قرن نوزدهم ايران صحنه سياست بين‌المللي بود و دول انگليس، فرانسه و روسيه هر يک به نحوي سعي داشتند از اين خوان يغما بي‌نصيب نمانند. حکومت ايران در قفقاز با روس‌ها درگيري داشت. ناپلئون با هدف لشکرکشي به هند، به منظور جلب دوستي فتحعلي‌شاه، هيأتي به رياست ژنرال گاردان به ايران فرستاد. دولت انگليس که منافع خود را در خطر مي‌ديد به چاره‌جويي برخاسته و به هر طريقي، با تطميع يا تهديد، سعي در عقيم گذاشتن نقشه ناپلئون داشت. فتحعلي‌شاه و درباريانش که تقريباً از سياست دنيا بي‌خبر بودند گرفتار اين بازي قدرت شده بودند. در اين زمان بود که سر هارفورد جونز به عنوان سفير انگليس در سال 1808 وارد ايران شد و در نهايت توانست با وعده وعيد بي‌شمار و صرف پول بسيار نظر مساعد حکومت ايران را جلب و قرارداد 1809 را ميان ايران و انگليس منعقد نمايد و ژنرال گاردان فرانسوي را از ميدان بدر کند. در سال 1810 سر گور اوزلي از طرف دولت انگليس جايگزين سر هارفورد جونز گرديد و به عنوان سفير وارد ايران شد و اهداف استعماري انگليس را در ايران پي‌گيري کرد. جيمز موريه نويسنده کتاب سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني در سال 1808 به همراه سر هارفورد جونز وارد ايران شد و سال‌ها به عنوان منشي و کاردار سفارت انگلستان در ايران باقي ماند و در جهت منافع لندن تلاش کرد. جيمز موريه در عالم سياست جيمز موريه (1849-1780م) منشي سفارت انگلستان در ايران و نويسنده کتاب سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني، اصلاً فرانسوي و از پروتستان‌هاي اين کشور بود که اجدادش به دليل تعصب مذهبي هموطنان‌شان مجبور به ترک وطن شده بودند. پدر وي کنسول انگليس در ترکيه بود و جيمز موريه در شهر ازمير ترکيه به دنيا آمد. در جواني و بر اثر آشنايي پدرش با سر هارفورد جونز، همراه او و به عنوان منشي وارد ايران شد و در تلاش براي قطع نفوذ فرانسه در ايران و انعقاد قرارداد 1809 سفير را همراهي کرد. سپس همراه با ميرزاابوالحسن‌خان شيرازي، سفير ايران در انگليس، به لندن رفت و در سال 1810 همراه با سر گور اوزلي، جانشين سر هارفورد جونز، دوباره به ايران برگشت و تا سال 1815 (در مجموع حدود شش سال) در ايران ماند. موريه در جهت منافع انگلستان در ايران نقش مهمي را ايفا کرد. سر گور اوزلي در نامه‌اي به وي نقش سياسي و اخلاقي او را در ايران مشخص ساخته است. وي از موريه مي‌خواهد از هرگونه رابطه احتمالي ميان ايران و کشورهاي اروپايي به ويژه فرانسه و روسيه که به منافع دولت انگليس لطمه بزند جلوگيري کند و تا آنجايي که ميسر است از آداب و رسوم و سنن ايراني پيروي کند تا مهر و محبت و اعتماد رجال ايراني را به خود برانگيزد و نظر آنان را نسبت به منافع دولت انگليس جلب نمايد. جيمز موريه در انعقاد معاهده‌هايي که به زيان ايران و به سود انگليس به امضا رسيد، دخالت داشت. از جمله بايد به عهدنامه‌ شوم گلستان اشاره کرد. اين عهدنامه پس از توافق روس و انگليس بر ضد ناپلئون تحقق يافت و مقاصد روسيه تزاري را بر ايران تحميل کرد. لرد کرزن در جلد اول کتاب خود راجع به اوضاع آن زمان ايران مي‌نويسد: «در اين موقع نظريات سه نفر از مأمورين سياسي انگلستان،‌ دخالت تامي در سياست انگليس نسبت به ايران داشته، يکي سر گور اوزلي، ديگري موريه و سومي فريزر». اتفاقاً اين سه نفر، نسبت به ايران بدبين بودند و بسياري از مصائب ملت ايران مربوط به آنان مي‌شد. به هر روي در عالم سياست، موريه از هيچ کوششي در جهت منافع دولت انگلستان دريغ نکرد. اين امري طبيعي است؛ زيرا او مأمور سياسي دولت انگليس بود و اهداف کشور خويش را پيش چشم داشت؛ اما مسئله اين است که آيا در سياست نبايد به کشورهاي ديگر با ديدة انصاف نگريست!؟ جيمز موريه در عالم فرهنگ در عالم فرهنگ نيز، جيمز موريه با نوشتن کتاب سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني و سفرنامه‌اي دو جلدي با عنوان مسافرت در ايران، ارمنستان و آسياي صغير تا استانبول، تأثير چشمگيري داشته است. در اين آثار – به ويژه سرگذشت حاجي‌بابا و جلد دوم سفرنامه – وي تنها به بزرگ‌نمايي معايب ايرانيان پرداخته و زشتي‌هاي آنان را ديده و چشم خود را به روي فضايل و محاسن قوم ايراني بسته است. «اگر کسي جلد دوم کتاب سفرنامه موريه را که خود يکي از بازيگران رل‌هاي مهم سياست انگليس در ايران بوده مطالعه کند، خواهد ديد چه اندازه نظرهاي بد و عقايد سوء نسبت به ايران داشته». موريه در عالم فرهنگ، اعمال ديگري نيز عليه ايرانيان انجام داد. از جمله بايد به کارشکني‌هاي او در کار محصلين ايراني به فرنگ رفته اشاره کرد. واهداف موريه از نوشتن کتاب سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني کتاب، سرگذشت شخصي به نام حاجي‌باباست که پسر يک دلاک اصفهاني است. کتاب در هشتاد گفتار تنظيم شده و پس از اشاره مختصري به تولد حاجي‌بابا، وارد جواني او شده و او را در دکان دلاکي پدرش، سرگرم تراشيدن ريش مشتري نشان مي‌دهد. اين بخش به سرعت پيش مي‌رود و نويسنده که قصد دارد حاجي‌بابا را از آن دکان کوچک بيرون بياورد و به عرصة اجتماع بکشد، هواي مسافرت در سر حاجي‌بابا مي‌اندازد. سپس قهرمان داستان را مي‌بينيم که با عثمان آغا تاجر سني تبعة عثماني و به عنوان دستيار او همراه شده و با کارواني عازم مشهد است. تمام اين اتفاقات در همان سه صفحه اول رخ مي‌دهد. در ادامه ماجراهاي مختلفي براي حاجي‌بابا پيش مي‌آيد؛ از اسارت در چنگال ترکمن‌ها گرفته تا سقايي، قليان‌فروشي، عشق‌ورزي، دزدي، سپاهي‌گري، مرگ پدر، خروج از ايران براي تجارت، آشنايي با ميرزافيروز ايلچي، تاريخ‌نويسي، بازگشت به ايران و اعزام به انگليس به عنوان منشي اول سفارت ايران. به عقيدة برخي صاحب‌نظران «بعد از ترجمه رباعيات خيام شايد هيچ کتاب انگليسي به اندازه سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني، ايران و ايراني را بر سر زبان اروپائيان نينداخته باشد.» مؤيد اين سخن چاپ‌هاي متعدد و ترجمه کتاب به زبان‌هاي مختلف است. در غرب، برخي اين کتاب را به عنوان کتاب راهنما جهت استفاده نمايندگان سياسي و استعمارگران غربي دانسته‌اند و برخي ديگر آن را براي شناخت خصوصيات شرقي‌ها توصيه کرده‌اند. اما در اين ميان نبايد از قصد و غرض موريه در نوشتن کتاب غافل شد که آن را «به قصد انتقاد از ايرانيان و نمودن جهات زشت آداب و رسوم ايراني به رشتة تحرير کشيده است.» بنابراين مي‌توان تصور نمود تصويري که از جامعه ايران در کتاب نشان داده شده است آميخته با بزرگ‌نمايي و دروغ است. و همچنين مي‌توان دريافت يک نفر غربي ناآشنا با ايران و ايراني با خواندن کتاب سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني – که تنها زشتي‌هاي ايرانيان را نشان داده است – چه تصوري از ايرانيان پيدا خواهد کرد. ايران و زندگي و آداب و رسوم ايرانيان، نگاه موريه را مانند هر خارجي ديگري که به ايران آمده به خود جلب کرده است. در واقع دنياي شرق براي اروپائيان در پرده‌اي از راز و پيچيدگي بود و اينان که سعي داشتند علاوه بر مقاصد اقتصادي خويش، مسيحيت را نيز رواج دهند، وقتي به کشورهايي مانند ايران مي‌آمدند، در همه چيز دقت کرده و تلاش مي‌کردند از آداب و رسوم و فرهنگ مردم اين کشورها اطلاع حاصل کنند تا با شناخت بيشتري که از اين کشورها به دست مي‌آورند به اهداف خود نيز برسند. موريه در مقدمة خود بر حاجي‌بابا اشاره کرده است که براي آشنايي با مردم مشرق‌زمين بايد در ميانشان زيست و از آداب و رسوم و عادات اينان يادداشت‌برداري کرد و آنگاه کتابي تأليف کرد تا ديگران نيز بتوانند با خواندن اين کتاب به شناختي از مشرق‌زمين و اهالي آن دست يابند. اما اين شناخت چه هدفي را دنبال مي‌کند؟ آيا صرف ارضاي حس کنجکاوي و مطالعه بيشتر است يا اينکه در جنب اين مسئله هدف مهمتري در نظر است؟ اين نکته‌اي است که پژوهشگران ايراني به آن پرداخته و سعي کرده‌اند هدف موريه را از نوشتن کتاب دريابند. عباس اقبال آشتياني پيشينه جيمز موريه و کارشکني‌هاي او را در کار محصلين ايراني به فرنگ رفته ذکر کرده و گفته است چون موريه دل خوشي از ميرزا حاجي‌باباي افشار، يکي از محصلين ايراني نداشت، اسم او را من‌باب تمسخر براي کتاب خود برگزيد؛ کتابي که در آن موريه با خبث طينت و غرض خاص هر جا مجال يافته آداب و رسوم و عادات مردم ايران را با آب و تاب تمام مسخره کرده است. در واقع در نظر اين پژوهشگر، جيمز موريه در کتابش ايرانيان را به طور عموم به باد تمسخر گرفته و بالاخص با انتخاب نام حاجي‌بابا، خواسته است حاجي‌باباي افشار را ريشخند کند. وي در ابتداي مقاله خود، هدف خويش را روشن کردن سوابق و غرض موريه از نوشتن چنين کتابي مي‌داند و به اين مسئله نيز مي‌پردازد؛ اما به نقش انگلستان و اغراض استعماري آن کمتر اشاره کرده و قضيه را بيشتر شخصي مي‌کند. اين مطلبي است که عده‌اي ديگر از محققان نيز به آن پرداخته‌اند. از جمله سعيد نفيسي در مقاله‌اي اشاره مي‌کند نفوذ ايران و زبان فارسي در هند و افغانستان و رقابت سختي که ممکن بود با نيروي استعماري بکند، استعمار را بر آن داشت تا به مقابله برخيزد و در برابر نفوذ ايران بايستد. بخشي از برنامه استعمار براي مقابله با ايران و حفظ هند، فرهنگي بود. به اين صورت که يک عيب ايرانيان را صد کردند و شروع به بدگويي از ايران و فرهنگ ايراني نمودند. از جمله اقداماتي که در اين زمينه صورت گرفت، نوشتن کتاب‌هايي مانند حاج‌بابا بود. هما ناطق به نقش استعمار در اين زمينه به طور خاص پرداخته و عنوان مقاله خود را نيز «حاجي موريه و قصه استعمار» گذارده است. وي اين قصه را قصه‌اي استعماري مي‌داند و غرض جيمز موريه را از نوشتن آن «نشان دادن سستي و ضعف دستگاه‌هاي حکومتي ايران، لزوم حمايت غرب از ايران، تحميل سياست استعماري انگلستان به ايران و توجيه نفوذ سياسي و نظامي انگلستان در ايران از لابه‌لاي صلح‌نامه‌ها و عهدنامه‌هايي که به دستياري موريه به امضا رسيده است» دانسته است. همچنين به اعتقاد ناطق همه سعي و اهتمام موريه بر اين است که به عنوان پيچ و مهره دستگاه ظلم و ستم و استبداد از هر رويدادي استفاده کند تا حق حاکميت غرب و محکوميت شرق را به اثبات برساند. اين نويسنده همچنين کتاب سرگذشت حاجي‌بابا را محصول آشنايي موريه با طبقه حاکمه در ايران و دنياي آنان مي‌داند و با اشاره به موقعيت موريه به عنوان منشي سفارت انگليس، از عدم امکان آشنايي او با لايه‌هاي مختلف جامعه ايراني سخن مي‌گويد و نتيجه مي‌گيرد «حاجي‌بابا برخلاف نظر برخي از نويسندگان، از جمله استاد مينوي، تصويري از طبقات گوناگون ايران در عهد فتحعلي‌شاه نيست. بلکه بيشتر تصويري است از طرز زندگاني و آداب و رسوم طبقه‌اي خاص» و نظر اين محقق پذيرفتني است؛ زيرا برداشت موريه از جامعه ايران برداشتي است خاص. دنياي قهرمان او در دنياي حکام خلاصه مي‌شود و با کلمة ملت بيگانه است. به عنوان مثال در تمام طول سرگذشت حاجي‌بابا از کشاورزان حتي يک بار نيز ياد نشده است. نکته ديگر آن که موريه مسيحي بود و در ترکيه بزرگ شده بود و از دين اسلام تنفر داشت. در همين کتاب حاجي‌بابا کم از اسلام بد نگفته است. در همين ارتباط بايد به اعزام ميسيونرهاي مذهبي از سوي کشورهايي مانند انگليس به کشورهاي کوچک و عقب‌مانده براي تبليغ مسيحيت توجه داشت. جيمز موريه نيز مسيحيت را دين برتر مي‌دانست و سعي مي‌کرد آن را گسترش دهد. راهي که او برگزيده بود تمسخر دين اسلام بود. نبايد فراموش کرد وضع نابسامان کشورهاي مسلمان در آن زمان گستاخي افرادي مانند وي را بيشتر مي‌کرد. او حتي اگر پاره‌اي از عادات و رسوم اهالي مشرق زمين را محترم مي‌شمرد، مانند رسم با دست غذا خوردن، به دليل آن است که نظير اين عادات و رسوم را در انجيل نيز مي‌بيند و آن‌ها را بقاياي عادات و رسوم فرنگي مي‌داند. روشن است جامعه آن زمان ايران نقائصي داشته است و از نظر فکري، اخلاقي و اجتماعي نمي‌توان آن را کاملاً تأييد کرد. اما بايد توجه داشت حکومت آن روز ايران، حکومتي استبدادي بود و يکي از نتايج زندگي در ظل استبداد، فراوان شدن رذائل اخلاقي و کم‌رنگ شدن فضايل است. در اين کتاب نيز از دروغ‌گويي، دزدي، رياکاري و پرده‌دري و پاره‌اي رذايل ديگر ايرانيان سخن گفته شده و البته چنان که گفته شد هيچ سخني از فضايل قوم ايراني رانده نشده است. اما فارغ از تمام مشکلات اخلاقي ايرانيان زمان قاجار، نکته‌اي که در خواندن سفرنامه‌ها بايد توجه داشت، مسئله نگاه سفرنامه‌نويس است. اينکه او با مسائلي که مي‌ديده چگونه برخورد مي‌کرده است. آيا پيش از اقدام به سفر ذهنيتي از مقصد خويش و مردمانش داشته است و آيا اين ذهنيت بد بوده يا خوب؟ اينها همه سئوالاتي است که پاسخ آنها کمک مي‌کند منتقد، ميزان درستي تحليل‌هاي سفرنامه‌نويس را بهتر دريابد. اکثر محققان عقيده دارند «موريه در کتاب خود با بزرگ جلوه دادن معايب ايرانيان و اغراق و مبالغه در اين کار، غرض‌ورزي کرده و سوءنيت خود را نشان داده است». اين مطلب دقيقاً به نوع نگاه وي برمي‌گردد و با هدف او از نوشتن کتاب در ارتباط است. انتقادهاي موريه از سه نهاد دين، دولت و خانواده ايراني درخور دقت است. با توجه به اهميت اين نهادها در جامعه ايراني، توجه ويژه موريه به آنها نمي‌تواند تصادفي و بدون هيچ‌ هدف خاصي باشد؛ بلکه به نظر مي‌رسد او سعي دارد اين سه نهاد بنيادين را نقد کند تا به اين ترتيب همه جامعه ايران و همه چيز ايرانيان را زير سئوال ببرد. به همين جهت او لااقل يک هشتم از مطالب کتاب خود را به انتقاد از مذهب ايرانيان اختصاص داده است. در ماجراي همراه شدن حاجي‌بابا با عثمان‌آغا سعي در تفرقه انداختن ميان شيعيان و اهل سنت دارد (گفتار اول کتاب). در ادامه مطالب نيز هر جا فرصتي دست داده دين اسلام را ريشخند کرده است. از جمله در گفتار يازدهم و گفتارهاي پنجاه و دوم تا شصتم. موريه از اسلام و مسلمانان متنفر بود. در هر دو سفرنامه‌اش و در داستان حاجي‌بابا «بدبختي مسلمانان را از اسلام مي‌بيند و هر جا که فرصتي مي‌يابد تورات و انجيل را به رخ مسلمانان مي‌کشد و در سرگذشت حاجي‌بابا در لندن از زبان معشوقه و دلدار انگليسي، حاجي‌بابا را به دين مسيح تبليغ مي‌کند و او را به کليسا مي‌کشاند.» موريه از حکومت قاجار و دولتمردان آن نيز انتقاد مي‌کند. از ناآگاهي و بي‌خبري آنان از دنياي جديد، دروغ‌گويي و رشوه‌گيري عمال حکومتي و ظلم‌ و ستم آنان. البته اين بخش از جامعه ايران در آن دوره واقعاً در اوج فساد و عقب‌ماندگي است. حکام و مأمورين دولتي از قواعد سياست و حکومت اطلاع نداشتند و دائماً در برابر روس و انگليس متحمل شکست‌هاي نظامي و سياسي مي‌شدند. شايد مهمترين علتي که کسي مانند ميرزاحبيب را به فکر ترجمه اثر انتقادي مي‌انداخت، همين فساد و استبداد حکومت بود؛ حکومتي که مردم را در جهل و ناداني نگه داشته بود و تاب تحمل نظرات مخالف را به هيچ‌وجه نداشت و سران آن ترجيح مي‌دادند کارگزاران چاپلوسي‌شان را بکنند تا اينکه واقعيت‌ها را بيان کنند. حتي منتقدين موريه و کساني که انتقادات او را از جامعه ايراني، بي‌انصافي تلقي کرده‌اند نيز، در باب فساد و عقب‌ماندگي حکومت ايران با او همداستان هستند. «تنها نظريه قابل قبول و درستي که موريه از لابه‌لاي سرگذشت حاجي‌بابا و جامعه زمان فتحعلي‌شاه ارائه مي‌دهد، نظر او در باب آداب و رسوم حکام آن دوره است.» اين محقق اضافه مي‌کند «نظر موريه از اين رو قابل قبول است که در اين دوره رابطه حاکم و ملت فقط از راه ماليات‌هاي جبري بود که به ضرب شلاق نسق‌چي‌باشي‌ها و کلانترها، ميرغضب‌ها، و غيره گرفته مي‌شد و جور و ظلم دوران فتحعلي‌شاهي نيز در همين رابطه اقتصادي خلاصه مي‌گشت». اما برخي سفرنامه‌نويسان هنگام توجه به وضعيت اجتماعي يک کشور، به وضعيت خانواده، ازدواج، فرزندآوري و اختلافات قبيله‌اي و مراسم خانوادگي اشاره کرده‌اند. در سرگذشت حاجي‌بابا، جامعه‌اي تصوير مي‌شود که در آن دروغ خوش‌آيندتر از راستي است و خيانت و ستمگري قاعده کلي است. در چنين محيطي انسان انتظار دارد لااقل رفاه و آسايش در محيط خانوادگي وجود داشته باشد. ولي تصويري که موريه از خانواده ايراني نشان مي‌دهد، نمونه کوچکي است از همان جامعه. در باب تصوير خانواده ايراني در کتاب موريه، مي‌توان به چند نمونه اشاره کرد. وقتي حاجي‌بابا در ميان ترکمنان اسير است، مي‌بينيم خانوادة ترکمن، چندان استوار نيست (گفتار سوم و چهارم). سستي تنها در خانواده‌هاي ترکمن ديده نمي‌شود بلکه خانواده حکيم‌باشي، ملاباشي، درويشان و... نيز استواري ندارند. حتي پس از مرگ پدر حاجي‌بابا، مادر او با معلم پير حاجي‌بابا توطئه مي‌نمايد تا وي را از ارث پدري محروم سازد (گفتار چهل و هشتم تا پنجاه). هنگامي که حاجي‌بابا خبر زنده بودن شاعر درباري را براي خانواده او مي‌برد، آنها خيلي ناراحت مي‌شوند (گفتار پانزدهم). اين نکته را بايد اشاره کرد که در کتاب حاجي‌‌بابا، تصويري که از زن به عنوان عضو مهمي از خانواده ارائه مي‌شود عموماً مطلوب نيست. اغلب زن‌ها به دنبال پنهان‌کاري و رابطه با مردان هستند. از زن ترکمن گرفته تا مادر حاجي‌بابا، از زينب کُرد گرفته تا شکرلب ترک. زن حکيم‌باشي را مي‌بينيم که پس از مرگ شوهرش، علي‌رغم سن بالا به متعه‌خانه ملانادان آمده و ناز مي‌فروشد (گفتار پنجاه و چهارم). رذايلي که در جامعه ايراني ترسيم شده در اين کتاب هست و تلاش براي رسيدن به پول و قدرت – از هر راهي و با هر هزينه‌اي که شد- در ميان خانواده‌هاي ايراني نيز ديده مي‌شود. افراد خانواده گويا چشم ندارند همديگر را ببينند. به هم دروغ مي‌گويند. پول يکديگر را بالا مي‌کشند و در سختي‌ها و مشکلات نشانه‌اي از مهرباني و لطف خانوادگي، بروز نمي‌دهند. اين تصويري که موريه از خانواده‌هاي ايراني نشان مي‌دهد چندان نمي‌تواند دقيق و روشن باشد؛ زيرا پاي‌بندي به خانواده و توجه به اعضاي آن و حل مشکلاتشان در ميان ما ايرانيان يکي از ارزش‌هاي مهم است؛ مطلبي که دين اسلام نيز بر آن بسيار تأکيد کرده است. نتيجه‌گيري جيمز موريه، منشي سفارت انگليس در ايران، در راستاي اهداف استعماري انگليس فعاليت‌هاي مختلفي انجام داد. وي در عالم سياست، نقش عمده‌اي در قراردادهاي استعماري عليه ايران، مانند عهدنامه گلستان، ايفا کرد. از ديگر اقدامات او عليه ايران و ايراني، نوشتن کتاب سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني و دو جلد سفرنامه بود. در اين آثار موريه به قصد انتقاد از آداب و رسوم و فرهنگ ايراني، تصاوير زشتي از ايرانيان ترسيم کرده است. در اين ميان، سرگذشت حاجي‌باباي اصفهاني، قصه‌اي استعماري است که جيمز موريه با نوشتن آن سعي در نشان دادن ضعف حکومت ايران، تحميل سياست استعماري انگلستان به ايران و توجيه نفوذ انگلستان در ايران دارد. در واقع او تلاش دارد حق حاکميت غرب و محکوميت شرق را به اثبات برساند. در مجموع مي‌توان گفت موريه در بسياري موارد با سوءنيت مطالبي نوشته است. در واقع اهداف او و دولت انگليس ايجاب مي‌کرد ايران، همين ايراني باشد که موريه تصوير کرده است. اين غرض‌ورزي البته چنان که مي‌دانيم با روح ادبي سازگار نيست و يک سفرنامه‌نويس بايد مشاهدات خود را بدون ذره‌اي داوري و ذهنيت از پيش ساخته، بنويسد ولي از يک مأمور سياسي انتظاري بيش از اين نبايد داشت. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد