یک کتاب خوب/ «قیدار» حکایت مردی که درخت مردانگی را خود به ثمر رسانده است
آخرين خبر/ کتاب قيدار ، حکايت مردي که درخت مردانگي را خود به تنهايي آبياري کرده و پرورش داده است. مردي که امثال او در ميان ما کم نبوده و نيستند اما براي خودشان مرام و مسلکي دارند. قيدار مردي است گاراژدار که بيش از صد اتول و راننده دارد و هر کدام را به نحوي اسير مردانگي خودش کرده و زير بالوپر گرفته است. کتاب 9 فصل دارد که هر فصل زندگي مردي به نام قيدار را حکايت مي کند. از فصل اول که به نام “مرسدس کوپه کروک آلبالويي متاليک” است و به ماجراي آشنا شدن قيدار و شهلاجان و ماجراي ماه عسل رفتن اين دو مي پردازد بگيريد تا آخرين فصل که خواندني ترين فصل کتاب است. اما براي لذت بردن از فصل آخر بايد فصل هاي قبلي را قبل را خوانده باشيد. کتاب قيدار ، رماني است نوشته رضا اميرخاني که در سال 1391 منتشر شد. اين رمان برنده جايزه ي بخش داستان بيستويکمين دوره ي جايزه کتاب فصل گرديد. فضاي کتاب قيدار مربوط به دهه پنجاه است. در روايت داستان کتاب از اصطلاحات همان دوره استفاده شده است ، اصلاحاتي که شايد براي نسل جديد مانوس نباشد. به همين دليل خواننده با خواندن فصل اول ، با اصطلاحات، لقبها ، اسمها و در کل زبان خاص کتاب دست و پنجه نرم مي کند. بعد از فصل اول ، تک تک شخصيتهاي داستان جان مي گيرند و زنده مي شوند. قسمت هايي از کتاب قيدار را باهم ميخوانيم : من هميشه به تصميم اول، احترام ميگذارم. تصميم اولي که به ذهنت ميزند، با همهٔ جان گرفته ميشود. تصميم دوم، با عقل، و تصميم سوم با ترس… از تصميم اول که رد شدي، باقي ش مزهاي ندارد… بگذار وعظ کنم براي تکهٔ تنم…. من به اين وعظ ، مثل کلام خود خدا اعتقاد دارم. فقط به يک چيز در عالم موعظهات ميکنم ، تصميم اول را که گرفتي ، بايد بلند شوي و بروي زير يک خمش را بگيري… تنها يا با ديگران توفير نميکند. بايد بلند شوي و فن بزني…. بيچون و چرا…. بعد از فن زدن، مينشيني و به ش فکر ميکني و دور و برش را صاف ميکني…. آدمي که يک بار خطا کرده باشد و پاش لغزيده باشد و بعد هم پشيمان شده باشد مطمئن تر است از آدمي که تا به حال پاش نلغزيده با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد