بخشی از کتاب/ عقل و احساس نوشته جین آستین
آخرين خبر/ ماريان اگر اولين شب جدايي از ويلوبي خوابش مي برد نمي توانست خودش را ببخشد. اگرصبح خسته تر از شب قبل از بستر بر نمي خاست نمي توانست بدون خجالت به چشم بقيه نگاه کند. اما چنين احساس هايي مجال بروز پيدا نکردن،چون ماريان تمام شب بيدار ماند و بيشتر شب را با گريه سپري کرد. وقتي از بستر برخاست سرش درد مي کرد. نمي توانست حرف بزندو اشتها هم نداشت.تک تک لحظه ها براي مادرو خواهرانش درد ناک بود، و آن ها هم جرئت نداشتندبراي تسکين دادنش کاري کنند.لبريز از احساسات بود! عقل و احساس جين_آستين با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد