صوت/ غزل ۳۰۳ حافظ، شممت روح وداد و شمت برق وصال
آخرين خبر/شممت روح وداد و شمت برق وصال بيا که بوي تو را ميرم اي نسيم شمال احاديا بجمال الحبيب قف و انزل که نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال حکايت شب هجران فروگذاشته به به شکر آن که برافکند پرده روز وصال بيا که پرده گلريز هفت خانه چشم کشيدهايم به تحرير کارگاه خيال چو يار بر سر صلح است و عذر ميطلبد توان گذشت ز جور رقيب در همه حال بجز خيال دهان تو نيست در دل تنگ که کس مباد چو من در پي خيال محال قتيل عشق تو شد حافظ غريب ولي به خاک ما گذري کن که خون مات حلال شَمَمتُ : (فعل ماضي متکلم وحده)، استشمام کردم، بوئيدم. رَوح : 1) راحت، آسايش. 2) بوي خوش. وِداد : دوستي. شمتُ : (فعل ماضي متکلم وحده از شَيمَ ـ يَشيمُ) يعني ديدم، از دور ديدم. برق : آذرخش. بوي تو را ميرم : براي بوي تو مي ميرم. اَ : حرف ندا . حادي : (اسم فاعل از فعل حَدا ـ يَحدو) به معني حُدا خوان، آواز حُدا خوان، شُتُربان، شترباني که شترها را با خواندن آواز مي چراند و راه مي برد. بِ : حرف صله. جِمال : (جمع جَمَل)، شترها. جِمال الحبيب : شترهاي محبوب. قِف : (فعل امر) توقف کن، بايست. اَنزِل : پياده شو، فرود آي، پايين بيا. صَبر جَميل : صبر نيکو، صبر تمام، صبرکافي. اشتياق : آرزومندي. جَمال : زيبايي(زيبايي محبوب مقصود است) . حکايت : داستان، سرگذشت. فرو گذاشته : کنار گذاشته، صرف نظر کرده، فراموش کرده. پَرده : 1. پارچه يي که به صورت عمودي جلو پنجره و در آويخته مي شود. 2. هرگونه لايه يي که حفاظ محيط ديگري شده آن را بپوشاند مانند پرده گوش، پرده روي کاسه آش و غيره. 3. از اصطلاح موسيقي . پرده گُلريز : پرده يي که تصوير گلهاي قرمز رنگين در متن پارچه آن نقش يا بافته شده و از بالا به پايين پرده مانند شاخه هاي آويزان گل نمايان است . هفت خانه چشم : هفت طبقه کاسه چشم که عبارتند از : 1. ملتحمه، 2. قرنيه، 3. عنبيّه، 4. عنکبوتيّه، 5. شبکيه، 6. مشيميّه، 7. صُلبيّه. پرده گلريز هفت خانه چشم : کنايه از پرده يي از خونابه قرمز اشک که روي چشم را که هفت طبقه تشکيل شده است مي پوشاند. کشيده ايم : پوشانيده ايم، پرده کشيده ايم، تعطيل کرده ايم. تحرير : هاشور زدن، خط کشي کردن چهار طرف صفحه کاغذ سفيدي که مي خواهند در داخل آن چهار ضلعي تحرير کنند، کادر کاغذ. کارگاه خيال : کارخانه خيال، کارخانه مجسّم کردن خيال. کارگاه : کارخانه. تحرير کارگاه خيال : چهارضلع درگاه و مدخل کارخانه و کارگاه خيال. عذر مي طلبد: عذرخواهي مي کند. رقيب : نگهبان. خيال دهان تو : 1. دهان تنگ و غنچه مانند تو را درعالم خيال مجسم کردن، 2. فکر و خيال درباره دهان تو کردن. ملال مصلحتي : وانمود کردن ملول بودن بنا به مصلحتي، نشان دادن دلتنگي و آزردگي، بنا به مصلحت و به خاطر پنهان نگاهداشتن حال واقعي از ديگران. مي نَمايم : نشان مي دهم، وانمود مي کنم. جِدّ : از روي قصد. قتيل : کشته شده، مقتول. خونِ مات حلال : خون ما حلالت باشد. معاني ابيات غزل (303) 1) بوي دوستي به مشامم رسيد و آذرخش وصال به چشمم خورد. اي باد شمال بيا که براي رايحه تو جان مي دهم. 2) اي ساربان خوشخوان اُشترانِ محبوب، درنگ کن و فرود آي که من از شوق ديدار جمال طاقت کافي ندارم. 3) به شکرانه اين که روز وصال پرده از چهره خود برگرفت، همان بهتر که داستان شب فراق را از ياد ببريم. 4) اينک که محبوب سرِ آشتي و پوزش خواهي دارد، مي توان از کارشکني هاي مخالفين درگذشت. 5) بيا که پرده اشک خونين، اين پرده گُلدار خانه هفت طبقه چشم را بر درگاه اين کارگاه خيال بافي فرو افکنده ايم. 6) در دل من که از غم تو به تنگ آمده خيال ديگري جز فکر دهان تو جاي ندارد که اميدوارم هيچکس مانند من گرفتار اين خيال محال نباشد. 7) بنابر مصلحتي است که خودم را از دست جانان دلتنگ نشان مي دهم وگرنه واقاعً هيچ کس از دست محبوب خود اظهار دلتنگي و ملالت نمي کند. 8) در اين شهر غُربت حافظ در راه عشق تو از پاي درآمد اگر مي خواهي خون ما بر تو حلال باشد، يکبار سرخاک ما گذر کن. شرح ابيات غزل(303) وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات بحر غزل : مجتّث مثمّن مخبون مقصور * جمال الدّين عبد الرزاق : به خوب طالع و فرخنده روز و فرّح فال بــتافت از افــق شـرع آفـــتاب کـمال * سـعــــدي : جــــزاي آنکه نگفتيم شُکر روز وصال شــب فــراق نخـــفتيم لاجــرم ز خـيال * دو سال پس از سپري شدن تبعيد حافظ از شيراز و اقامت او در يزد، بالاخره شاه شجاع و تورانشاه هرکدام جداگانه با ارسال نامه و پيغام او را دعوت به بازگشت نمودند. با وصول اين نامه ها، شاعر غزل هايي مي سرايد که پيش از اين، ذکر يکي از آن ها رفت و اين غزل يکي ديگر از آن هاست. در اين غزل ويژگي هايي به چشم مي خورد که جاي آن دارد درباره آن سخن گفته شود : مصراع اول بيت مطلع غزل که به زبان عربي است حاوي نکته يي دقيق است و اين نکته دقيق را حافظ با زبان فصيح عربي در يک مصراع گنجانيده است. در واقع انتخاب زبان عربي و بازگو کردن مطلبي در آن توسط حافظ بدين سبب است که در آن زبان کلماتي بار معناي مفصّلي را مي کشند که در زبان فارسي بايستي در چند جمله آن را ادا کرد. به عنوان مثال به هنگام رعد و برق، چشم انسان آذرخش را از راه بسيار دور در هوا مي بيند و در زبان عربي (شِمتُ) از فعل شَيم به معناي (از دور ديدم) است. حافظ در يک مصراع عربي اين موضوع را به ما مي فهماند که بوي دوستي، از نسيم شمالي که از راه دور سررسيده بود به مشامم خورد و آذرخش وصال را از دوردست ديدم . در واقع مي خواهد غيرمستقيم خواننده را به اين نکته آشنا سازد که پيغام دوستي و برق وصال را به وسيله نامه يي که از راه دور به او رسيده دريافت کرده است و چون خواننده به اين نکته پي بُرد، خواهي نخواهي خواهد فهميد که عاقبت، اين شاه شجاع و تورانشاه بودند که حرف خود را پس گرفتند و شاعر آزاده را بازخواندند و برنده بازي حافظ است نه آن ها. مضمون بيت دوم، ازآنجا سرچشمه گرفته که در همان هنگام که حافظ در يزد به سر مي بُرد، شاه شجاع سفري به کرمان نموده و چنين شايع شده بود که احتمال بازگشت او از راه يزد و سپس رفتن به شيراز زياد است. بدين سبب حافظ به اين اميد نشسته بود که شايد در رکاب او به شيراز برگردد، لذا در اين غزل و در اين بيت به ساربان کاروان شاه شجاع مي گويد: اي ساربان خوشخوان اشتران شاه شجاع، در اينجا توقف و منزل کن که از دوري محبوب طاقتم طاق شده است و چون شاعر رفتن از يزد و آزادي خود را مسلّم مي داند، همه گله هاي گذشته را فراموش کرده و در بيت سوم به شکرانه اينکه روز وصال نزديک شده است از بازگو کردن آن خودداري مي کند. شاعر در بيت چهارم با هنرآفريني در يک بيت مشهور سخناني را از سر اشتياق ديدار شاه شجاع بر زبان مي آورد که در شرح آن مقالات زياد نوشته شده و اساتيد فنّ اظهارنظر کرده اند و در اينجا براي روشن شدن برداشت حافظ از معناي کلمه (تحرير) توضيحات زير به نظر لازم مي آيد : 1- هم اکنون در يزد پرده هايي که در زمينه سفيد تور نازک آن شاخه هاي پيچک مانند گل (چهره يي) به صورت مارپيچ و از بالا به پايين پرده نقش بسته و نماياننده آويزان بودن گل هاي پيچک از رأس پرده به ناحيه پايين است را پرده گلريز مي نامند. 2- چشم يک خانه است نه هفت خانه بلکه اين خانه چشم داراي هفت طبقه است که نام آنها برده شد و مقصود حافظ از هفت خانه چشم در واقع هفت طبقه و فرجه و فضاي کاسه چشم است. 3- فعل کشيدن براي پرده از قديم تا به امروز رايج است هم اکنون به هنگام ظهر دکّاندارها براي رفتن به مسجد، به جاي اينکه دَرِ مغازه خود را ببندند يک پرده جلو دکان به پهناي در مغازه مي کشند و دو طرف آن را به چهارچوب طرفين دَرِ مغازه مي بندند و اين به معناي آن است که پرده کشيده شده يعني مغازه تعطيل شده است. 4- سابق براين تنها يک نوع کاغذ سفيد موجود بوده و نسّاخ و نويسندگان براي اينکه بر روي آن چيز بنويسند، آن را به محرّر مي دادند و کار محرّر اين بوده که صفحات کاغذ را به اندازه قطع کتاب در مي آورده و بر روي هر صفحه دو جور خط کشي مي کرده يکي به صورت کادر مستطيل که نويسنده مطالب کتاب را در داخل آن کادر مي نوشته است. اجمالاً به کسي که اين شغل را داشته محرّر و به خط کادر صفحه کاغذ که متن را از حاشيه جدا مي کرده تحرير مي گفته اند و از آنجايي که نوشتن کتاب و نامه با خط ريز و در داخل کاغذ تحرير دارم مرسوم بوده چنيني مشهور شده که خط درست نوشتن را مشق کردن و خط ريز نوشتن را تحيرر کردند ناميده اند . حافظ کادرِ درگاهِ کارگاه و کارخانه يي که در آن به کار خيال بافي مشغول بوده است را تحرير مينامد و اين يادآور همان مستطيلي است که عرض آن پهناي صفحه کاغذ و طول آن، قدّ کاغذ را در بر مي گيرد و به وسيله محرّر تحرير شده است و به شکل دَرِ مغازه و کارگاه مي ماند. بنابراين حافظ خطاب به شاه شجاع مي گويد : بيا (يعني از راه يزد بيا) چرا که پرده اشک رنگين که به مانند پرده گلريز و گلدار مي ماند بر درگاه خيالبافي يعني خانه هفت طبقه چشم خود فرو افکنده ام، يعني کارخانه فکر و خيال را تعطيل کرده ومنتظرم که تو بيايي و مرا به شيراز برگرداني. شاعر در بيت پنجم از سر تقصيرات مخالفان بدانديش به شکرانه اينکه شاه از او معذرت خواسته و با او از درِ صلح درآمده مي گذرد و در بيت ششم خطاب به شاه مي گويد فعلاً به جز خيال شنيدن سخن از دهان تو که شايد از محالات باشد در دل خود آرزويي ندارم و بالاخره در مقطع کلام يکبار ديگر تقاضا و آرزوي رسيدن شاه را از راه کرمان به يزد به صورت ملتمسانه و چنين بازگو مي کند که حافظ کُشته و از پا افتاده تو در اين شهر غربت است. اگر مي خواهي خونم را حلالت کنم باري يکبار هم شده قدمي بر سر خاک من رنجه کن. در پايان، حافظ اين غزل را به استقبال غزل سعدي سروده که وزن و قافيه آن را براي بيان مطالب خود مشابه و مناسب يافته است با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد