قند پارسی/ سبیلش آویزان شد
آخرين خبر/ اين اصطلاح را براي کسي به کار مي برند که سرحورده و ورشکسته شده و حالت پکري و افسردگي به او دست داده است. پادشاهان صفوي اغلب داراي سبيل هاي کلفت و چخماقي بودند و همه ي حاکمان و قزلباش ها و افراد وابسته به دستگاه سلطنت نيز براي جلب نظر و حمايت سلطان و حاکمان و رسيدن به مقاصد خود از آنان پي روي مي کردند و صاحب سبيل هاي از بناگوش در رفته بودند. تا اوايل سلطنت صفويه ريش بلند و انبوه خريدار داشت، ولي شاه عباس ريش بلند را خوش نداشت و آن را "جاروي خانه" مي ناميد. (سياحت نامه ي شاردن، ج ٤، برگ ٢١٦) در زمان شاه عباس بازار ريش تا آن اندازه بي رونق شد که هر کس ريش خود را مي تراشيد و حتا برخي از روحانيون نيز از اين دستور معاف نبودند (مجله ي زن روز، شماره ي ۳٨٩، برگ ٢٨). اما گذاشتن سبيل بزرگ و چخماقي و از بناگوش در رفته آزاد بود و شاه عباس سبيل را "آرايش صورت" مي دانست و بر حسب بلندي و کوتاهي آن به صاحب آن بيش تر يا کم تر حقوق مي پرداخت. (سياحت نامه ي شاردن، ج ٤، برگ ٢١٦) پيداست که هر کس از درباريان هر روز سبيل خود را با روغن مخصوصي جلا و مالش مي داد تا هم شفاف شود و هم به علت چسبندگي روغن رو به بالا حالت بگيرد. شکل و حالت سبيل آنان در واقع حکم "ميزان سنج" را داشت و ديگران از شکل و اندازه و تعداد حلقه ها و طراوت آن، به ميزان لطف و مرحمت و علاقه ي سلطان و مافوق نسبت به صاحب سبيل پي مي بردند و وارونه ي آن، اگر از تعداد حلقه ها و شفافيت و جلاي سبيل کاسته مي شد معلوم مي شد که ميزان لطف و عنايت سلطان يا حاکم نسبت به صاحب سبيل کاهش يافته است. در اين گونه موارد، سبيل از رونق و جلا مي افتاد و به علت نداشتن روغن و چسبندگي لازم به سمت پايين متمايل و به اصطلاح "آويزان" مي شد. اين آويزان شدن سبيل که نشانه ي بي مهري مافوق و کم پولي و بدهکار شدن صاحب سبيل بود، رفته رفته بر اثر تکرار به صورت ضرب المثل در آمد و امروز وقتي درباره ي کسي بگويند که فلاني سبيلش آويزان شده است، در معني مجازي ورشکسته شدن و از قدرت افتادن وي را بيان کرده اند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد