یک کتاب خوب/ ژان کریستف فریاد عشق است، عشق به انسان و انسانیت
کافه بوک/ رومن رولان نويسنده ژان کريستف در مقدمه کتاب مي گويد: بيش از بيست سال با فکر ژان کريستف زيستم. اين فکر در بهار ۱۸۹۰ در رم، براي نخستين بار، سراغ من آمد، و آخرين کلمات اين کتاب را در ژوئن ۱۹۱۲ روي کاغذ آوردم. رومن رولان در ۱۹۱۵ به عنوان احترام به آرمانگرايي آثار ادبي او و همدردي و عشق به حقيقت در توصيف اشکال مختلف انسانها، مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبي شد. ( در مقدمه کتاب آمده است که رومن رولان در سال ۱۹۱۶ جايزه نوبل گرفته است اما بر اساس سايت رسمي نوبل او در ۱۹۱۵ جايزه را دريافت کرده است.) رمان ژان کريستف بزرگترين جايزه ادبي آکادمي فرانسه را براي رومن رولان به ارمغان آورد. شهرت اين رمان از مرزهاي فرانسه گذشت و به همه زبان هاي زنده دنيا ترجمه شده است. رومن رولان در قسمت ديگري از مقدمه کتاب خود را به مرگ هديه مي دهد: من کتابم را و خويشتن را، به آنچه فنا مي پذيرد، به مرگ، که همه را برابر مي کند و آرامش مي بخشد، به درياي ناشناخته اي که همه جويبار را در خود فرو مي برد و محو مي سازد، هديه مي کنم. اين کتاب در چهار جلد از سوي نشر دنياي نو منتشر شده است. اين رمان در مورد ژان کريستف است! پسري که در خانواده اي اهل موسيقي به دنيا آمده است. پدر و پدربزرگ او از بزرگان دوران خود هستند و در هنر موسيقي شناخته شده هستند. اما هيچ کدام از آن ها به آنچه که مي خواستند به طور کامل نرسيده اند. پدربزرگ ژان کريستف، ژان ميشل تمام تلاش خود را کرد تا پسرش، مِلکُيور نقص ها و کاستي هاي او را نداشته باشد. اما در اين راه موفق نبود. حال، پدربزرگ و پدر ژان کريستف هر کدام به نحوي سعي مي کنند تا کريستف به هرآنچه که آن ها آرزو داشته اند دست پيدا کند. جلد اول اين رمان از تولد ژان کريستف شروع مي شود و تا ۱۶ سالگي او ادامه پيدا مي کند. ژان کريستف در طول اين ۱۶ سال کودکي مي کند، به اجبار پدر موسيقي ياد مي گيرد، با دنياي بيرون آشنا مي شود، با سختي از دست دادن عزيزانش دست و پنجه نرم مي کند، عاشق مي شود و… پايه و اساس رمان ژان کريستف موسيقي است، اما در جلد اول تقريبا نصف کتاب به ماجراهاي عاشقانه کريستف مي پردازد. در واقع نويسنده در جلد اول فقط سعي مي کند به طور کامل و مفصل شخصيت کريستف را بسازد. دکتر محمد مجلسي، مترجم کتاب در مقدمه اشاره مي کند که: ژان کريستف فرياد عشق است و نداي عشق. عشق به انسان و انسانيت. تا به حال رماني بلندتز از ۱۰۰۰ صفحه نخوانده بودم اما با تعريف هايي که از ژان کريستف شنيدم، تصميم گرفتم سراغ آن بروم. اين رمان ۱۹۲۳ صفحه دارد، يعني شما بايد به اندازه کافي به نويسند زمان بديد تا داستان را شکل بدهد و با هنر خودش شما را درگير کتاب کند. (به نظر من يک چهارم کتاب مي باشد.) ترجمه کتاب ترجمه اين کتاب کار دکتر محمد مجلسي است. ترجمه اي روان و بي نقص. دو نکته در مورد اين ترجمه: محمد مجلسي قبلا اثر ديگري از رومن رولان را ترجمه کرده بود و به قول خودش با فضاي فکري او آشنا بود. ترجمه ژان کريستف در مدت دو سال انجام شده است.