داستانک/ این عدل نیست
آخرين خبر/ پشتش سنگين بود و جاده هاي دنيا طولاني. مي دانست که هميشه جز اندکي از بسيار رانخواهد رفت. آهسته آهسته مي خزيد، دشوار وکند؛ ودورها هميشه دور بود. سنگ پشت تقديرش را دوست نمي داشت وآن را چون اجباري بر دوش مي کشيد. پرنده اي در آسمان پر زد،سبک؛ وسنگ پشت رو به خدا کرد و گفت اين عدل نيست کاش پشتم را اين همه سنگين نمي کردي.من هيچگاه نمي رسم،هيچگاه و درلاک سنگي خود خزيد به نيت نا اميدي خدا سنگ پشت را ازروي زمين بلند کرد.زمين را نشانش داد.کره اي کوچک بود. وگفت نگاه کن ابتدا وانتها ندارد.هيچ کس نمي رسد. چون رسيدني در کار نيست.فقط رفتن است حتي اگر اندکي وهر بار که مي روي،رسيده اي وباور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکي سنگي نيست،توپاره اي از هستي رابردوش مي کشي،پاره اي از مرا خدا سنگ پشت را بر زمين گذاشت وديگر نه بارش چنان سنگين بود ونه راهها چندان دور. سنگ پشت به راه افنادو گفت: رفتن،حتي اگر اندکي وپاره اي از او را باعشق بر دوش کشيد. عرفان نظرآهاري همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar