داستانک/ خوبی که از حد بگذرد
آخرين خبر/ پدري براي پسرش تعريف مي کرد: «گدايي بود که هر روز صبح وقتي از کافه نزديک دفترم مي اومدم بيرون جلويم را مي گرفت و منم هر روز يک 25 سنتي مي دادم بهش. هر روز. منظورم اينه که اون قدر روزمره شده بود که اون گدا حتي به خودش زحمت نمي داد پول رو طلب کنه. فقط براش يه 25 سنتي مي انداختم. تا اين که چند روزي مريض شدم و سر کار نرفتم. بعدش که زدم بيرون و دوباره به اون جا برگشتم، مي دوني بهم چي گفت؟» پسر: «چي گفت پدر؟» پدر: «گفت سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاري...!» بعضي از خوبي ها و محبت ها، باعث بدعادتي و سوء استفاده ميشه! برگرفته از «داستانک» همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar