کتابهایی که برای ما قهرمان میسازند
فرهيختگان/ راسته خيابان انقلاب معروف است به کتابفروشهايش. خواه مغازههاي رنگارنگي که از ميدان تا آن طرف دانشگاه تهران رديف شدهاند، خواه دستفروشهايي که بساط کردهاند و کتابهاي افست ميفروشند همه در اين معروفيت خيابان انقلاب نقش دارند. ولي بياييد کمي با خود فکر کنيم اين کتاب که نامش با يکي از معروفترين خيابانهاي تهران عجين است، چه نقشي در زندگيمان و در مرتبه بالاتر چه نقشي در فرهنگ جامعهمان دارد. در دنياي غرب يا هر اسم ديگري که برايش ميگذاريم، کتاب يکي از ابزارهاي اساسي و بنيانهاي جاافتاده فرهنگ است. به خاطر بازاري که دارد، براي بخشي از افرادي که دست به قلم هستند، نويسندگي يک شغل محسوب ميشود. بخش زيادي از دنياي سرگرمي مربوط به کتاب و محصولاتي است که از داستانها متولد ميشوند. روزنامهنگاران بزرگ را با کتابهايشان ميشناسند. سياستمداران با شروع دوران بازنشستگي براي فرار از فراموش شدن در جامعه و کسب درآمد، خاطرات دوران فعاليتشان را مکتوب و عرضه ميکنند. کتاب و فرهنگ مردم جداي از طبقه نخبگان سياسي، علمي و ديگر عرصهها، کتاب نقش مهمي در فرهنگ عام مردم دارد. بهطوري که بخشي از دنياي سرگرمي در قالبهاي مختلف بر کتاب استوار است. براي روشنتر شدن اين موضوع، مثالي ميزنم. ابرقهرمانها بخشي از فرهنگ مردم آمريکا هستند. سالهاست که فيلمهاي ابرقهرماني ساخته ميشود، بازيهاي ويدئويي براساس اين فيلمها براي پلتفرمهاي مختلف عرضه ميشود، لباسهايي با نشانههاي آنها فروخته ميشود و بچهها با اسباب بازيهاي مرد آهني و رفقايش خودشان را سرگرم ميکنند. حتي هر سال رويداد بزرگي تحت عنوان کاميککان برگزار ميشود که به اين فيلمها و شخصيتها اختصاص دارد. خاستگاه تمام اين ابرقهرمانها، کتابهاي مصور يا کميکاستريپهايي است که ريشهشان به سالهاي جنگ جهاني دوم و پيش از آن بر ميگردد. يک دنياي موازي جهان حقيقي از دل اين کتابها بيرون آمده است. يا در انگلستان، در واپسين سالهاي قرن گذشته ميلادي، جي.کي.رولينگ که امروز تمام دنيا او و دنيايش را ميشناسند دست به قلم برد و شخصيت پسر يتيم جادوگر را خلق کرد. شخصيتي که هوادارانش ابتدا او را از بين خطوط کتاب چاپ شده توسط انتشارات گمنام بلومزبري پيدا کردند اما راهش را به پرده نقرهاي سينما پيدا کرد. کتاب، پرده نقرهاي و قاب تلويزيون به نظرم کتاب ايستگاه اول توليد مفاهيم فرهنگي است. براي اثبات اين ادعا نيز ميشود ادله را پشت سر هم رديف کرد. بسياري از توليدات فرهنگي براساس کتابها ساخته شدند. درواقع کتاب ايستگاه اول و نخستين حلقه زنجير است. آگاتا کريستي، نويسنده شهير انگليسي هرکول پوآرو، کارآگاه محبوب بلژيکي و خانم مارپل، زن کنجکاو اهل روستاي سنتماريميد را بين سالهاي ابتدايي تا ميانه قرن بيستم خلق کرد و لقب ملکه جنايت را به خود اختصاص داد. همانطور که «سر آرتور کانن دويل» يکي ديگر از کارآگاههاي محبوب دنياي ادبيات جنايي را در آخرين سالهاي قرن ۱۹ بهوجود آورد. شايد سر آرتور زماني که حق نشر اولين داستان شرلوک هلمز را به قيمت ۲۵ پوند استرلينگ در سال ۱۸۸۷ واگذار کرد، تصوري نداشت که روزي تمام دنيا اين کارآگاه مشاور را بشناسند و بارها کتابهايش را بخوانند و فيلمها و سريالهايي که از آنها اقتباس شده بود را ببينند. همين اتفاق براي داستانهاي آگاتا کريستي نيز افتاد و آخرين فيلم اقتباس شده از داستان قتل در قطار سريعالسير شرق در سال ۲۰۱۷ اکران شد. حقيقت امر اين است که بسياري از فيلمهاي بزرگ يا سريالهاي محبوب مردم دنيا که در چهارگوشه جهان طرفدار دارند، از دل کتابها يا بهطور مشخص رمانها متولد شدند. گاهي يک نفر سرگذشت خود را در قالب کتاب ثبت کرده و بعد از آن سوژه يک فيلم شده است. نگاهي به فروش و ميزان محبوبيت فيلمها و سريالهايي مثل اربابحلقهها، بازي تاج و تخت، نارنيا، هريپاتر، راز داوينچي و ديگر آثار ساخته شده از کتابهاي دن براون، بينوايان، دور دنيا در 80 روز يا وقايعنگاري يک مرگ از پيش اعلام شده (ساخت سال ۱۹۸۷ ميلادي در فرانسه براساس داستاني به همين نام از گابريل گارسيا مارکز) و دهها عنوان ديگر نشان ميدهد که کتاب، نقطه خوبي براي شروع توليد يک فيلم و پس از آن ديگر توليدات فرهنگي است. رمانهايي که متعلق به گونههاي مختلف داستاني اعم از فانتزي تا جنايي و علمي - تخيلي هستند. نسبت کتابها با ديگر عرصههاي هنر در بيرون از مرزهاي ما مشخص است اما در ايران معلوم نيست چرا سينماگرهايمان که متعلق به قشر روشنفکر هستند، نيمنگاهي به کتابهاي نويسندگان ايراني ندارند. مرد آهني و جنابخان يک روز در پيادهرو پسربچه سه، چهار سالهاي را ديدم که دست در دست پدرش راه ميرفت. اسباببازياي که دستش بود نظرم را جلب کرد. يک آدمک کوچک از شخصيت مرد آهني متعلق به دنياي کميکاستريپهاي کمپاني مارول آمريکا بود. چند روز بعد در حياط حرم حضرت عبدالعظيم(ع) در شهرري پسري همسن و سال او را ديدم که عروسک شخصيت محبوب تلويزيوني، جنابخان را به دست گرفته بود. فاصله اين دو عروسک يا اسباببازي با هم، اندازه فاصله فرهنگ ما با غرب و شرق است. مرد آهني را استنلي و همکارانش براي کتابهاي مصور بچههاي آمريکايي در سال ۱۹۶۳ خلق کردند و قهرماني شد براي قد علم کردن جلوي ابرمردهاي شرکت رقيب يعني سوپرمن و بتمن. مفهوم اين داستانها خيلي فراتر از چند صفحه نقاشي است. لابهلاي تمام اين صفحات خوشرنگ و لعاب و داستانهاي پر زرق و برق، فرهنگ آمريکايي وجود دارد که براي آنان سازنده و براي ما که صاحب فرهنگ هستيم، تهديد کننده است. در مقابل، در اين دنياي بدون قهرمان بچههاي ايراني يک تجربه موفق مثل جنابخان که آنچه ميخواند و ميگويد متعلق به اين فرهنگ است، نشان ميدهد که نياز به قهرمان و کاراکتري داريم که ايراني باشد. در تمام اين سالها نهفقط بعد از انقلاب حتي در دوران پهلوي وارد کننده کالاي فرهنگي بوديم و بيشتر توليدات فرهنگيمان هم در محتوا يا تحت تاثير دنياي بيرون يا راضي کننده هيات داوران جشنوارههاي آنان است. نگاه هنرمندان سينما و تلويزيون و بهطور مشخص نويسندگان و تهيهکنندگان بايد به سمت بازار نشر و کتابهاي ايراني حرکت کند که درنهايت هر دو طرف سود اين نگاه را خواهند برد. سينماگر از خلاقيت نويسنده خاطرات يک شخص حقيقي يا رماننويسي که از تخيلش بهره ميبرد، استفاده ميکند و در مقابل نويسنده ايراني ترغيب ميشود کتاب بهتري بنويسد. در اين صورت هم بازار نشر در ايران ميتواند تحول را به چشم خود ببيند و قدمي مثبت در ترويج فرهنگ ايراني برداشته شود. زيرا کتاب خوب از دل فرهنگ خودمان نوشته ميشود و زماني که فيلم يا انيميشن براساس آن کتاب ساخته شود، ميتواند زمينهساز رونق گرفتن کالاهاي فرهنگي ديگري مثل لوازم التحرير، پوشاک، بازيهاي رايانهاي و چيزهاي ديگري شود که شايد در ظاهر به يکديگر مرتبط نباشند اما در باطن حلقههاي يک زنجير هستند؛ زنجير فرهنگ ايراني که حلقه اول آن کتاب خوب است. براي اين مهم نياز به آزمون و خطا يا نوشتن برنامههاي کلان چند صد صفحهاي نداريم. اين مورد حتي ارتباطي به نظام و دولت هم ندارد. روندي که ساليان درازي است در کشورهاي ديگر پيگيري ميشود و موفق بوده است. در داخل کشور نيز چندبار تجربه شده اما براي گسترش آن، تنها عواملي که نياز داريم احساس تعصب روي فرهنگ بومي ايران است و اين باور که ميتوانيم خودمان خالق آثار خوب و درخشان باشيم. محسن صالحيخواه