شاعرانه/ باید ببندم کولهبار رفتنم را
آخرين خبر/ دنبال من ميگردي و حاصل ندارد موجي که عاشق ميشود ساحل ندارد بايد ببندم کولهبار رفتنم را مرغ مهاجر هيچجا منزل ندارد من خام بودم، داغ دوري پختهام کرد عمري که پايت سوختم، قابل ندارد من عاشقي کردم تو اما سرد گفتي: از برف اگر آدم بسازي دل ندارد باشد ولم کن با خودم تنها بمانم ديوانه با ديوانهها مشکل ندارد وقتي که حقِ دل نداري، ميهماني مهمان که جايي حق آب و گل ندارد شايد به سرگردانيام دنيا بخندد موجي که عاشق ميشود ساحل ندارد مهدي فرجي