مریم حیدرزاده: تنها گناه ترانههای من سادگی بود
خبرگزاري کتاب ايران/ در اواخر دهه هشتاد نوار کاستي به نام «مثل هيچ کس» با صداي خشايار اعتمادي و دکلمه مريم حيدرزاده راهي بازار موسيقي ايران شد و همين اتفاق شروع انفجاري بود که باعث شد نام مريم حيدرزاده مثل بمب در اين بازاري که تازه داشت جان ميگرفت بترکد و نامش سر زبانها بيفتد. البته او پيش از اين آلبوم هم فعاليتهايي را در صداوسيما انجام داده بود؛ اما اين آلبوم کاتاليزور شهرت مريم حيدرزاده بود. حيدرزاده به سرعت برقوباد مطرح شد و همين موضوع باعث شد تا همکاري او با خوانندگان داخلي و خارجي شروع شود. با بررسي موسيقي دهه 70 و 80 متوجه ميشويم که در آن سالها کمتر خوانندهاي را ميتوان پيدا کرد که شرايط همکاري مالي با حيدرزاده را داشته اما با او همکاري نکرده باشد و شايد همين شهرت فراگير و فعاليتهاي گسترده او باعث شد تا هشت سال ممنوعالکار شود و بهترين روزهايش را در خانه بگذراند؛ آن هم در شرايطي که بسياري از ترانهسرايان داخلي بدون هيچ مشکلي با خوانندگان اين طرف آب و آن طرف آب فعاليت ميکردند. به هر حال دوران ممنوعالکاري او چند سالي است که تمام شده و او اين روزها در تلاش است تا دوباره بتواند فعاليتهاي خود را با قدرت ادامه دهد. حيدرزاده در روزهاي گذشته جلسهاي را نيز با سيدعباس صالحي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار کرد و همين موضوع باعث شد تا به سراغ او برويم و گفتوگويي را با اين شاعر و ترانهسرا داشته باشيم و از حال و روز کارهايش باخبر شويم. شما طي روزهاي گذشته به ديدار وزير فرهنگ و ارشاد رفتيد. در آن جلسه چه صحبتهايي مطرح شد و آيا مجددا مشکلي براي فعاليتهاي مريم حيدرزاده به وجود آمده است؟ نه. خدا را شکر چند سال پيش ممنوعالکاري من برطرف شد و مشکلي از اين بابت وجود ندارد. در همين راستا سال پيش (سال 96) نيز آلبوم موسيقي و سال 93 کتابم منتشر شد و از اين بابت ديگر مشکلي وجود ندارد. من در اين جلسه با وزير فرهنگ درباره مشکلات هنرمندان و وضعيت فعلي خودم صحبت کردم؛ چراکه بسياري فکر ميکنند که من ممنوعالکار هستم و در خارج از ايران زندگي ميکنم. در اين نشست همچنين درباره برگزاري يک سري همايشهاي انگيزشي و برگزاري نمايشگاه نقاشيام با وزير فرهنگ صحبت کردم. در همين راستا با دکتر حسيني معاون هنري وزير هم صحبتي داشتم تا شرايط براي حضورم در کنسرتهاي خوانندههايي که با آنها همکاري دارم فراهم شود تا بتوانم همکاري مشترکي را در سالنهاي کنسرت با اين عزيزان داشته باشم و بخشي از شعرها را دکلمه کنم. پس براي کسب برخي مجوزها نزد جناب وزير رفتيد؟ نه اين طور نبود؛ درواقع من مشکلي براي اجرا چه در حوزه موسيقي و چه در حوزه نقاشي ندارم و اين جلسه تنها به اين دليل انجام شد تا بتوانم مشورتي با وزير داشته باشم؛ چراکه ميخواهم فعاليتهايم را در سال جديد جديتر دنبال کنم. خوشبختانه اين ديدار خيلي زود هم انجام شد و از اين بابت خيلي خوشحال هستم که چنين برخوردي با هنرمندان ميشود. مريم حيدرزاده در سالهاي اخير کم کار شده است. فکر کنم خود شما هم اين موضوع را قبول داشته باشيد. من کم کار نشدم اما متاسفانه بسياري از رسانهها فکر ميکنند که من خط قرمزي هستم و در خارج از ايران زندگي ميکنم، به همين دليل آن طور که بايد و شايد کارهاي من اطلاعرساني نميشود و شايد همين موضوع باعث شده تا برخي تصور کنند که من کم کار شدهام. براي مثال من در شهريورماه سال گذشته آلبوم «آبرنگ» را منتشر کردم که متاسفانه اطلاعرساني خوبي انجام نشد. همچنين من ترانههايي را به خوانندگان خوب و مطرحي مانند عليرضا عصار، فريدون آسرايي و سينا سرلک واگذار کردهام که هنوز منتشر نشدهاند؛ اما به زودي در بازار موسيقي منتشر خواهند شد. روزگاري که جشن امضاء چندان در ايران رايج نبود، مريم حيدرزاده با انتشار کتابهايش صفهاي طولاني جلوي کتابفروشيها ايجاد ميکرد. آيا هنوز هم به کتاب فکر ميکنيد و کتابي در دست انتشار داريد؟ بله. من اين روزها در حال ويرايش يک مجموعه شعر کلاسيک به نام «سهشنبه به سهشنبه نقاشي» هستم که بيشتر کارهايش غزل است؛ اما چند قصيده، مثنوي، چهارپاره و دوبيتي نيز در آن وجود دارد که در حال ويرايش آن هستم و به زودي نسخه نهايي را به نشر معين تحويل خواهم داد. همچنين در حال راهاندازي نمايشگاه نقاشيام هستم که به زودي برگزار خواهد شد اما هنوز مکان برگزاري آن مشخص نشده است. بدون شک شايد شناختهترين شاعر و ترانهسراي حال حاضر مريم حيدرزاده باشد به شکلي که اگر امروز به خيابان انقلاب که خيابان فرهنگي ماست برويم و جلوي 100 نفر را بگيريم؛ به احتمال زياد 90 نفر از آن 100 نفر، پنج شعر هم از شاملوي بزرگ حفظ نيستند و حتي اين امکان وجود دارد که برخي شاملو را از روي عکس نشناسند اما بدون شک همه آن 100 نفر نام مريم حيدرزاده را شنيدهاند و قطع به يقين بخش قابل توجهي از آنها برخي ترانههاي او را حفظ هستند. با اين حال هميشه معروفيت دليلي بر کيفيت نيست و با توجه به همين موضوع در همه اين سالها دوستان شاعر از هر فرصتي براي تخريب مريم حيدرزاده استفاده کردند و هر جا بحث شعر ضعيف مطرح شد، دست به تخريب مريم حيدرزاده زدند. دليل اين برخوردهاي نامناسب چيست؟ حق با شماست. متاسفانه دوستاني که خودشان تحمل شنيدن کوچکترين انتقادي را ندارند در همه اين سالها از هر فرصتي استفاده کردند تا من را تخريب کنند و شايد اين به آن دليل بود که من هميشه در برابر اين رفتارها سکوت کرده و به آن اهميت ندادهام؛ اما سوال من از همان دوستاني که در همه اين سالها به من انتقاد داشتند اين است که به همين ترانههايي که اين روزها مجوز ميگيرند و در سالنهاي کنسرت مردم آنها را زمزمه ميکنند، کمي گوش دهند و به من پاسخ دهند که بين ترانههاي من که همه اصولي بودند و هيچ ايرادي نداشتند با اين ترانهها اختلاف چقدر فاحش است؟ تنها گناه ترانههاي من سادگي بود و دوستان اصلا توجه نکردند که مريم حيدرزاده غزل و مثنوي هم مينويسد و حواسش هست که وقتي به سراغ موسيقي پاپ ميآيد خودش ميخواهد ساده بنويسد تا مردم با آن ارتباط برقرار کنند. من ساده نوشتم و مردم با ترانههايم ارتباط برقرار کردند و اين براي برخي دوستان جرمي نابخشودني بود؛ چراکه آنها معتقد بودند که نبايد ساده حرف زد و دوستان همين اعتقادها را داشتند که کار ترانه به اينجا رسيده است و امروز گوش ما از ترانهها مبتذل پر شده است. کاش در شرايط فعلي به جاي تمرکز روي چند کلمه و اسم ما در شوراي شعر و ترانه دفتر موسيقي به دانش شاعر و ترانهسرا نگاه ميکرديم و به هر کار مبتذلي مجوز نميداديم. وقتي اساتيد و دوستان به سادگي شعرهاي من ايراد ميگرفتند فراموش کردند که ممکن است تاکيد بيش از حدشان کار را به سمتي ببرد که ما امروز شاهد آن هستيم. شرايطي که من نام آن را ابتذال ميگذارم. چرا منتقدان فقط ترانههاي مريم حيدرزاده را ديدند و به سراغ غزلها و مثنويهايش نرفتند؟ جالب است بدانيد که من شعر را با غزل آغاز کردم و قطعا با ديد علمي و با مطالعه به سمت شعر آمدم؛ اما همانطور که شما گفتيد، دوستان توجه جدي به اين موضوع نداشتند. امروز از تريبون شما به دوستان منتقد ميگويم که دغدغه اصلي من شعر کلاسيک، بوده، هست و خواهد بود؛ اما پاپ نوشتن متفاوت از آن چيزي است که بهعنوان شعر کلاسيک در دل کتاب ميآيد. براي من چندان اهميتي ندارد و در حال حاضر هم به دليل سوال شما اين پاسخ را ميدهم؛ اگر نه براي من هيچ اهميتي ندارد و بگذاريد اصلا من را نبينند و ناديده بگيرند. دغدغه من اين است که دوستان اتفاقي را که براي ادبيات در حال رخ دادن است، مشاهده کنند و ببينند که با صحبتهاي غيرکارشناسي و از روي حسادت چه به روز ادبيات، ترانه و موسيقي ما آوردند. حرف شما درست است و هميشه حسادت در ادبيات وجود داشته، دارد و خواهد داشت. اين حسادتها چطور سد راه شما نشد و به آن توجهي نکرديد؟ حسادت نه تنها در ادبيات بلکه در زندگي جامعه ما هم ديده ميشود؛ عنصري که تخريبکننده است و باعث شده تا ما را از هم دور کند. بنابراين ما بايد سعي کنيم که از اين عنصر فاصله بگيريم. من هيچ وقت سعي نکردم مقابله کنم و به جنگ اين افراد بروم. هميشه سعي کردم آرامش خودم را حفظ کنم و اين اجازه را به دوستان دادم که اگر با تخريب من و شعرهايم به آرامش ميرسند، اين کار را انجام دهند؛ چراکه تخريب و تشويق اين افراد روي من تاثير نميگذارد. من هميشه آرامش و خلوتم را با هيچ چيز عوض نکردهام. هر کسي حق نظر و راي دارد و من مانعي نميبينم و دوست ندارم جواب کسي را بدهم. علاقه شخصي من اين است که از کنار حاشيهها عبور کنم و کار خودم را انجام دهم. پس شما هم از منتقدان فضاي امروز ترانه و موسيقي هستيد و معتقديد که موسيقي از مسير مناسب خود خارج شده است؟ متاسفانه شرايط مناسب نيست و در وضعيت فعلي بخش قابل توجهي از دوستان خواننده به ترانه توجه کافي ندارند و شايد تنها 20 تا 30 درصد خوانندهها روي شعر يا ترانههايي که ميخوانند دقت داشته باشند و به سراغ ادبيات فاخر يا ترانههاي صحيح و سالم بروند. من نميگويم که خوانندهها بايد شعرهاي خاقاني، رودکي و سنايي را بخوانند اما حداقل چيزي را بخوانند که صحيح باشد و سادهترين اصول ترانه را رعايت کرده باشد. به جرات ميگويم که 80 درصد ترانههايي که امروز منتشر ميشوند شرايط اوليه و ساده ترانه را هم ندارند. در وضعيت امروز ترانه خوانندهها چقدر مقصر هستند؟ خواننده تقصيري ندارد و مقصر اصلي ترانهسراست؛ چراکه نبايد زير بار نوشتن ترانهاي برود که وزن و قافيه ندارد و از هيچ اصولي پيروي نميکند. من تا به امروز زير بار چنين چيزي نرفتهام، با اين تفکر مبارزه کردهام و از اين به بعد هم نخواهم رفت. اين موضوع شايد باعث شود که متقاضي کمتري داشته باشم اما بايد توجه داشته باشيم که اعتبار از متقاضي مهمتر است. زبان بيشتر کارهاي شما محاوره است اما در صحبتهاي خود مطرح کرديد که دغدغه شعر کلاسيک داريد. مريم حيدرزاده چه نگاهي به زبان محوره دارد؟ من سعي کردم آنچه را که آموختهام با زبان مردم در ترانههايم بياورم. به نظر من زبان محاوره خيلي هم زيبا و قابل احترام است اما اين زيبايي و قابل احترام بودن تا زماني است که از اصول و چهارچوبها خارج نشود. همانطور که در بالا مطرح کردم، مريم حيدرزاده شاعر و ترانهسراي شناخته شدهاي در ميان مردم است. او با دکلمه چند شعر و انتشار يک آلبوم خيلي سريع توانست جايگاهي ويژهاي ميان مردم ايجاد کند و به سرعت مطرح شود. عوامل جانبي و غير شعري مانند تابوشکني در آن سالها براي انتشار يک آلبوم با صداي يک زن يا صداي زيبا چقدر در مطرح شدن مريم حيدرزاده تاثيرگذار بوده است؟ من نميتوانم درباره خودم نظر بدهم و صاحبنظر باشم اما بدون شک در آن سالها من نخستين خانمي بودم که بعد از انقلاب يک آلبوم موسيقي مجوزدار منتشر ميکرد و از طرفي شايد نخستين بار بود که يک خانم شعرهايش را دکلمه و در قابل يک پکيج ارائه ميداد. همه اينها ميتواند عواملي باشند که در معرفي من به جامعه تاثيرگذار بوده است. از طرفي شايد مدتها بود که ترانه به اين شکل شنيده نشده بود و معمولا ترانه با استفاده از کلمههاي سنگينتري منتشر ميشد. من در آن سالها خودم را رعايت کردم و شخصيت حقيقيام را روي کاغذ آوردم و بخشي از زندگي کردنم را بدون تصوير به تصوير کشيدم. مردم در همه اين سالها وقتي من را ميبينند، ميگويند که از تو بابت به تصوير کشيدن زندگيمان سپاسگزاريم. من توانستم احساسات بخش قابل توجهي از مردم را بيان کنم و اين موضوع باعث شد تا مخاطب با من ارتباط برقرار کند. در همين روزها دايرکتهاي بسيار زيادي در اينستاگرام دريافت ميکنم که خيليها در آن ميگويند با ترانهها و دکلمههاي من عاشق شدهاند، گريه کردهاند، خنديدند و حتي ازدواج کردهاند. مريم حيدرزاده با شرکت در کلاس و به شکل آکادميک به سراغ شعر آمد يا ذوقي بود؟ هر دو با هم. من ذوق داشتم اما شعر را با مطالعه آموختم. من دوم دبستان بودم که يک انشاء نوشتم و بعد از آن انشاء معلم به من گفت که به مادرم بگويم که فردا به مدرسه بيايد. من خيلي نگران شدم و دليلش را پرسيدم که معلم گفت تو بجاي انشاء يک غزل نوشتهاي و از آن زمان مطالعاتم را زياد و سعي کردم با خواندن کتابهاي آموزشي و شعر شاعران ديگر بياموزم. من هيچ وقت اهل کلاسهاي آموزشي نبودم و هيچ وقت هم به سراغ کلاسهاي آموزشي شعر نرفتم؛ اما تمام کتابهايي را که نياز بود، خواندم. چقدر در روز مطالعه داريد و بيشتر شعر کدام شاعران را ميخوانيد. به عبارت بهتر شاعر مورد علاقه شما کيست؟ من معمولا هر روز مطالعه دارم. از طرفي هم مثل همه ايرانيان از ميان شاعران کلاسيک علاقه بسيار زيادي به حافظ دارم و از ميان شاعران معاصر نيز به هوشنگ ابتهاج علاقهمند هستم اما شعرهاي نيما و سهراب را هم ميخوانم. من فکر ميکنم که از نظر فکري نيز شباهتهاي زيادي به سهراب داريد؛ او را به دليل سادگي زبان دوست داريد؟ بله دوست دارم اما دغدغهام نيست که شبيه کسي باشم و همانطور که گفتم من از تمام لحظههاي تلخ و شيرين عبور ميکنم و وابسته چيزي نميشوم. شما در کنار شعر نقاشي هم ميکنيد. چه شد که به سمت نقاشي رفتيد؟ من سه سال و نيم داشتم که آخرين عمل جراحي را انجام دادم و بيناييام را به شکل صددرصد از دست دادم؛ اما باتوجه به آن سالها تعريفي از رنگها دارم و بر اساس آن تصويري که در ذهن است نقاشي ميکشم. من در نقاشيهايم سعي کردهام تا همه اصول را رعايت کنم و نقاشيهايم تفاوتي با ديگران نداشته باشد. شايد جالب باشد که بدانيد خيلي از دوستاني که به نمايشگاه من آمدهاند از نقاشيهايم بسيار استقبال کردند و معتقد بودند که نقاشيهاي من شبيه به سهراب است. اگر اين موضوع درصدي هم درست باشد، باعث افتخار من است. چرا شاعرها به سمت نقاشي ميروند؟ من فکر ميکنم که رابطه تنگاتنگي وجود دارد و اين دو هنر خيلي به هم نزديک هستند. به نظر من کلمات را ميتوان نقاشي کرد و نقاشي را نيز ميتوان نوشت. به همين دليل قطعا يک اتصال دروني بين اين دو وجود دارد. اين موضوع بدون شک خيلي دلنشين و لذتبخش است. رابطه مريم حيدرزاده با فضاي مجازي به چه شکلي است؟ همه از من اين سوال را ميکنند که اينستاگرام را چطور اداره ميکنم و آيا اين اينستاگرام متعلق به خودم است يا خير. بله من در فضاي مجازي و اينستاگرام فعال هستم و آن پيج متعلق به خودم است و توسط خواهرم اداره ميشود. من در اين فضا فعال هستم؛ چراکه فکر ميکنم اين امکانات به شاعر و هنرمند کمک ميکند تا جهانش به جهان مخاطبانش نزديکتر باشد. من سعي ميکنم که هر شب پاسخگوي سوالات دوستان باشم به همين دليل ارتباط خوبي با اين فضا گرفتهام و معمولا بخشي از نوشتههاي تازهام را در اين فضا منتشر ميکنم. به عنوان سوال آخر؛ شما در سالهاي دهه 70 بدون اينستاگرام و فضاي مجازي و اينترنت، کاست به کاست در ميان مردم منتشر شديد و نام خود را سر زبانها انداختيد. اگر اين فضاي مجازي در دهه 70 وجود داشت به نفع مريم حيدرزاده بود يا به ضرر او؟ به نظر من قطعا فضازي مجازي کمک ميکرد و تعاملات بيشتر ميشد اما بايد قبول کنيم که هر دورهاي ويژگيهاي خاص خودش را دارد و نميتوان گفت که اگر فلان بود چه ميشد. ما بايد توجه داشته باشيم که اگر در آن سالها امکاني مانند فضاي مجازي وجود نداشته براي همه بوده و اگر امروز وجود دارد باز هم براي همه است. آن دوره، عصر نامه و ذوق رسيدن نامه بود. در همان دوره هم هر روز نامههاي زيادي براي من ميآمد که همه آنها را پيش خودم نگهداري کردم.