برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

روایت برنده جایزه نوبل از مبارزه «سفیدپوستان» برای رهایی «سیاه‌پوستان»

منبع
خبرگزاري کتاب ايران
بروزرسانی
روایت برنده جایزه نوبل از مبارزه «سفیدپوستان» برای رهایی «سیاه‌پوستان»
خبرگزاري کتاب ايران/ علي صنعوي (مترجم اهل مشهد) درباره کتاب «جهان بورژوازي متاخر» نوشته نادين گرديمر و چرايي انتخاب اين کتاب و معرفي اين نويسنده به مخاطبان ايراني؛ گفت: اين نويسنده در سال ۱۹۹۱ نوبل ادبيات را دريافت کرده و در جهان نويسنده شناخته‌شده‌اي است. منتها من جز چند داستان کوتاه رماني از اون نخوانده بودم و آقاي کريمي مدير انتشارات نيلوفر به من کتاب را پيشنهاد کرد و وقتي آن را خواندم واقعا شگف‌زده شدم. اين نويسنده از برخي جهات واقعا منحصر به فرد است؛ اول نگاه فمينيستي که در روايت وجود دارد و اينکه کاملا با يک ديد باز مسائل را مطرح کرده که براي سال‌هاي ۱۹۵۰ که داستان به آن زمان مربوط مي‌شود خيلي خيلي پيش‌رو محسوب مي‌شود. ديگر اينکه رمان به شدت رمان سياسي‌‌ست که برخي پاراگراف‌هايش يک حس هم‌ذات‌پنداري براي کساني که در خاورميانه زندکي مي‌کنند به وجود مي‌آورد. او ادامه داد: اين رمان در عين اينکه درباره آپارتايد صحبت مي‌کند و از ضديت آپارتايد و آزادي سياهان مي‌گويد اما به نظرم خيلي از خوانندگاني که اين کتاب را مي‌خوانند و در اين منطقه زندگي مي‌کنند به نوعي اين تبعيضي که در داستان موج مي‌زند را در مورد خودشان و در همين حال حاضر احساس مي‌کنند. همين باعث مي‌شود فضاي رمان براي خيلي‌ها جذاب و گيرا باشد. اين مترجم تاکيد کرد: ضمن اينکه اين رمان از زبان يک سفيدپوست روايت مي‌شود که براي آزادي سياهان مبارزه مي‌کند. اساسا خود نويسنده هم در روند مبارزات آزادي سياهان واقعا همراه بوده و نقش داشته است. در جريان ترجمه کتاب زندگي‌نامه اين خانم نويسنده را مي‌خواندم و متوجه شدم متن آن سخنراني معروفي را که نلسون ماندلا در سال ۱۹۶۴ و پس از دادگاه و براي دفاعيه قرائت کرده متنش با عنوان «ما همگي آماده مرگ هستيم» ويرايش شده توسط نادين گرديمر بوده و درواقع بخش زيادي از متن را او تنظيم کرده بود. زماني هم که ماندلا از زندان بيرون مي‌آيد از ميان تمام آن مبارزان سياه‌پوستي که در اين مسير با او همراه بوده‌اند اولين کسي که درخواست ملاقاتش را دارد همين زن نويسنده است. صنعوي همچنين با اشاره به اينکه با وجود اشارات کتاب به وقايع سياسي و اجتماعي و داشتن زيربناي فمينيستي، به مانيفست هيچ تفکر و گفتماني تبديل نشده و صرفا يک روايت داستاني‌ست؛ متذکر شد: شيوه روايت رمان هم منحصر به فرد است خود خانم گرديمر در مصاحبه‌هايي که از او خواندم مي‌گويد تمام اين داستان‌ها را زندگي کرده‌ام و اين روايت‌ها حکايت تمام کساني‌ است که در زندگي آن‌ها را ديده‌ام. يعني خودش ابراز مي‌کند که من داستان روايت نمي‌کنم بلکه واقعيت‌هاي زندگي خودم را به زبان ديگري و در قالب کتاب بيان مي‌کنم و شرح مي‌دهم. گرديمر رمان‌هاي خودش را داستان‌هاي زندگي مي‌داند و به همين دليل چون بناي افسانه‌سازي و قهرمان‌سازي ندارد و شخصيت‌هاي داستاني‌اش دقيقا انسان‌هاي عادي هستند که زندگي کرده‌اند رنگ و بوي حقيقي و واقعي دارند. همين قضيه هم باعث مي‌شود که همذات پنداري که از آن صحبت کرديم ناخودآگاه شکل بگيرد. او اضافه کرد: خواننده در کتاب‌هاي اين نويسنده به دنبال قهرمان نمي‌گردد و حتي مي‌گويد قهرمان‌ها همين آدم‌هاي عادي‌اي هستند که شايد آن‌ها را مسخره هم مي‌کنيم. شخصيت‌هاي داستاني کارهاي گرديمر همه خاکستري هستند و کاراکتر اول قصه‌اش بخشي از وجود خود اوست چراکه او هم تجربه مشابهي با همسرش داشته است و اين باعث شده که همه چيز را طبيعي بنويسد. متاسفانه در ادبيات ايران هنوز چنين لحن و روايتي را نمي‌بينيم. البته شرقي‌‌ها چون روح آرمان‌گرايانه‌اي دارند و مدام به دنبال قهرمان مي‌گردند ادبيات‌مان هم پر از قهرمان‌سازي‌ست. اين مترجم سپس به تعريف خاص نويسنده از خيانت و عشق به مردم در رمان گريزي زد و گفت: گرديمر ظرفيت‌هاي انساني را به زيبايي در اين رمان به تصوير مي‌کشد و بيان مي‌کند اين انسان تا جايي که توانش را داشته مبارزه کرده است. او در يکي از قسمت‌هاي کتاب درباره يکي از قهرمان‌هاي داستان مي‌نويسند: «مکس هرچيزي را که داشت براي به دست آوردن عشق مردم از دست داد ولي همين مردم هم ديگر او را پذيرا نشدند و همه چيزش را سر اين قضيه باخت و خائن شناخته شد.» اين مسئله خيلي مهم است که بفهميم انسان‌ها در حد ظرفيت و توانشان مبارزه مي‌کنند و اگر روزي به اصطلاح بريدند دليل بر خيانت و حتي کوچک بودن شخصيت‌شان نيست و هر انساني گنجايش مختص به خودش را در برابر مسائل مختلف دارد. حتي در جمله‌اي اشاره مي‌شود که مشخص نيست چه چيزي از دورن مکس بيرون کشيده شده و در برابر چشمانش گذاشته شده که او راضي به همکاري به قدرت شده و خودش را باخته است. شايد هر انساني بخش‌هاي ظلماني در درون خودش دارد که اگر احيانا با آن روبه‌رو شود بشکند حالا هرچقدر مبارز. صنعوي درباره نگاه خاص کتاب به مسئله ايجاد تغييرات تدريجي در يک سيستم تبعيض‌آميز نيز تاکيد کرد: بايد توجه داشته باشيم که اين رمان در سال ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ نوشته شده يعني در اوج مبارزات چريکي و مسلحانه در سطح جهان و عصر چگوآراها و قهرماني فيدل کاستروها. خب شيوه معمول مبارزه در آن زمان اينچنين بوده و با توجه به اينکه نادين گرديمر هم يکي از اعضاي کنگره ملي آفريقا بوده و براي اين انجمن فعاليت مي‌کرده نوع نگاهش در زماني که اين رمان را نوشته به همان گروه گرايش داشته و بعضا سمت و سوي مسلحانه هم دارد. به همين دليل هم هست که به کساني که خودشان آزادي و حق راي دارند اعتراض مي‌کند و به آن‌هايي که اين حقوق را ندارند راهکار مبارزه مسالمت‌آميز و در چارچوب قانون را نشان مي‌دهد. اين رمان زاده همان زمان و شرايط است. البته خود گرديمر بعدها که پا به سن مي‌گذارد تغيير مي‌کند و رويکردش تعديل مي‌شود و از اين نگاه فاصله مي‌گيرد و به منش نلسون ماندلا نزديک مي‌شود. بعد از شکست خوردن آپارتايد هم به بيشتر کشورهاي دنيا سفر مي‌کند و از انديشه‌هاي مبارزاتي ماندلا مي‌گويد. کتاب «جهان بورژوازي متاخر» نوشته نادين گرديمر با ترجمه علي صنعوي در ۱۷۴ صفحه و به قيمت ۲۲۰۰۰ تومان به تازگي از سوي نشر ناهيد منتشر شده است. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد