قصههای ماوراءالنهر چه شباهتهایی با «هزارویک شب» دارند؟
خبرگزاري کتاب ايران/ «جادوي قصهها در هزار و يک شب» عنوان کتابي از مسعود ميري است که از سوي نشر ورا منتشر شده و در آن به تحقيق و بازخواني برخي قصهها و افسانههايي که زمينه مشابه با قصههاي هزار و يک شب دارند پرداخته شده است. درواقع اين کتاب حاوي دو مجلد است که در قالب يک جلد چاپ شدهاند. جلد اول حاوي قصههاي مردم ماوراءالنهر است که زمينههاي هزارويکشبي دارند. اين قصهها از نسخههاي خطي انيستيتوي نسخ خطي آکادميتاجيکستان انتخاب شدهاند و در واقع بيارزشترين نسخي بودند که براي بچهها مينوشتند تا آنها به دانش مردمي واقف شوند. نويسنده اين قصهها را پيدا و تصحيح کرده است. افزون بر پيداکردن و تصحيح قصهها، کار ديگري که انجام شده، اين است که مجموعه مطالعاتي را پيرامون مباحث روانکاوي، فرهنگشناسي و جامعهشناسي اين داستانها انجام داده است. جلد دوم هم مربوط به مقوله محتوايي هزار و يک شب است که به مسائل فرهنگي و اجتماعي اين اثر کلاسيک به عنوان يک اثر بازمانده از روح جمعي مردم ايران ميپردازد. در دفتر دوم جلد اول به ژانر از پيوستگيهاي دروني و بيروني، به طور همکنش و همسطح نگريسته شده است؛ هرچند در نهايت کوشيده شده در کل آثار دستگاه فکري مردم دري ـ تاجيکي فارسيزبان در معرض تماشاي خواننده قرار گيرد. مسعود ميري، روزنامهنگار، پژوهشگر، شاعر و نويسنده کتاب «جادوي قصهها در هزارويکشب» در گفتوگو با ايبنا درباره اين کتاب گفت: جادوي قصهها درواقع ورود من به هزار ويکشب و بهگونهاي مردمشناسي است که بتواند علاوه بر اينکه به متون کهن ميپردازد، به نيازها و حوائج امروز هم توجه داشته باشد. هزارويکشب سه بخش دارد. دو بخش آن در يک جلد منتشر شده و اسم آن «جادوي قصهها در هزارويکشب» است؛ البته جلد سوم هم جادوي قصهها خواهد بود -با عنوان مستقل خودش- که هنوز منتشر نشده است. جلد اول که در کتاب اول قرار گرفته، چند قصه عاميانه مردم ماوراءالنهر را بررسي ميکند که تم هزارويکشبي دارد؛ قصههايي که مردم ماوراءالنهر در شبهاي مجلسخواني خود براي يکديگر ميخواندند يا نقالي و قوالي ميکردند و از آن بهره ميبردند. قطعا موسيقي، وعظ و خطابه و اين قبيل مسائل هم در کنار آن بوده، اما خود اين قصهها بعدا به صورت مستقل با همان تصحيفها و اغلاطي که معمولا در زبان عاميانه رايج است، توسط مردم به نگارش درآمدهاند. من اين قصهها را برگزيدهام و در جلد اول، در عين حال که آنها را براي سهلخواني آماده کردهام، کوشش کرده و تفسير مختصري بر اين متنها و قصهها افزودهام. ويژگي تمهاي هزارويکشبي قصه در قصه بودن است مولف کتاب «نويسنده و ماه» در توضيح تمهاي هزارويک شبي که در کتاب به آن اشاره کرده، اظهار کرد: درواقع آنچه که در کتاب هزارويک شبي خوانده شده، تمهايي است که در عين حال که موضوعي بيپايان و ناتمام دارد، مضمونهايي است که به جدال و تلاش براي زندگي و زنده ماندن اشاره دارد و قصههايي است که از حضور و نحوه زيست مردم به ما خبر ميدهد. تمهاي هزارويکشبي، تمهايي است که در واقع قصه در قصه است. ويژگي قصههاي هزار ويکشبي اين است که هرگز يک قصه در خودش به پايان نميرسد. يک قصه در خودش به آغاز ميرسد، خودش را ادامه ميدهد و باز قصهاي ديگر خلق ميکند. يا ميبينيد که يک قصه هنوز در چرخه بيان و طرح ماجراست که نطفه يک قصه ديگر را ميريزد و شما را براي شنيدن قصه ديگر آماده ميکند. بنابراين تمهاي هزارويکشبي، تمهاي بيپايان، مسلسلوار، متصل به هم و ناتمامي است که در عين حال به نحوه زيست انسان به بقا توجه دارد، يعني بيشترين توجه را به اين دارد که انسان عادي و در سطح براي ماندگاري خود در زمين و بقاي خود کوشش خواهد کرد و از هر قصه، قصه تازهاي بيافريند. ميري با بيان اينکه جلد دوم هم تفسير مستقل مفاهيم هزارويک شبي در دو بخش است، اضافه کرد: در يک بخش يادداشتهايي پيرامون وجوه روانکاوانه اين قصهخوانيها را داريم و در بخش دوم تفسير مفاهيم ويژهاي که مرتبط با هزارويک شب است. البته حقيقتا هزارويکشب براي من بهانه رجوع به متون کهن، احضار متون کهن به عصر حاضر و ايجاد يک فرصت مناسب براي خوانشپذير کردن اين متون است. متاسفانه آنچه که خيلي کم مورد توجه قرار ميگيرد، ميراثي است که از گذشتگان به ما رسيده است و چون به هر حال زبان بدون اين ميراث، نه امکان زندگي کردن و نه امکان همهپرسي در روان و جان ايراني دارد؛ به همين دليل تلاش من هرچند ممکن است تلاش بسيار کوچک و کممقداري باشد – در مجاورت کارهاي بزرگي که استادان در گذشته انجام داده يا کساني که امروز مشغول اين امورات هستند و توليد انديشه ميکنند، قطعا کار من، کار کوچک و خردي است- اما تلاشم بر اين بوده که اين فرصت را براي نسل حاضر فراهم کنم تا چنين متنهايي که محل ديدار انديشههاي تازه و ملاقات فکرهاي عميق و ژرف است را بخوانند و در امروز زندگي خودمان هم مشاهده کرد و ديد. تاثير عميقي نظريههاي روانکاوانه بر روي کار من شاعر مجموعه شعر «شاخه گلي در دهان تفنگها» در پاسخ به اين سوال که از کدام نظريهها و مکاتب ادبي براي بررسي اين قصهها بهره جسته، بيان کرد: من خيلي اهل اينکه تابع نظريههاي ديگران باشم، نبودهام. سعي کردم از همه نظريههاي ادبي بهره ببرم، اما در عين حال ديگاه مد نظرم، بيشتر منظر اسطورهشناسي است؛ يعني شناخت افسانهها و اسطورهها بيشترين وجه توجه من براي شناخت هزارويکشب بود. در واقع هزارويکشب را قصههايي ديدم که قابليت اين را داشت تا من را با فضاي زيستي امروزم آشناتر کند و نسبت بيشتري با نيازهاي من پديد آورد. شايد بتوان گفت که من از يک نظريه خاص به يک معنا تبعيت نکردم، اما قطعا نظريههاي روانکاوانه تاثير عميقي روي کار من داشته و کوشش کردم از نظريههاي قصهشناساني بهره ببرم که نظريههاي آنها مد نظر بوده است. بيشتر به محتواهاي هزارويکشب توجه داشتهام ميري درباره اينکه آيا از نظر فرم به بررسي قصهها پرداخته يا محتوا مد نظر او بوده؟ عنوان کرد: اينکه فرم را از محتوا جدا کنيد يک قاعده همگاني نيست؛ گاهي مواقع خود فرم محل اعتناست. فرمهايي که در هزارويکشب براي قصهگويي و نقالي به کار رفته است، خود همين فرمها محل بحث، گفتوگو و مجادله جدي است. به زبان ديگر بايد گفت که فرمهاي بياني در هزارويکشب، به گونهاي محل انديشهورزي و يافتن شيوههاي تازه است. کوشش من بر اين بوده که هم در فرم و هم در محتوا کاوش کنم، هرچند که از متن چنين برميآيد که بيشتر در محتوا خيره شدهام. البته بايد گفت که خود فرم در هزارويکشب بسيار محل درنگ و جستوجوي ويژه است که اين موضوع را هم بايد مد نظر قرار داد. اما وقتي که خواننده به متن هزارويکشب من رجوع ميکند، اينطور برداشت ميکند که شايد من بيشتر به محتواهاي هزارويکشب توجه داشتهام. او ادامه داد: از همه انديشههاي مشترک استفاده کردهام. هرجا که نسبتي زنانه، عليالخصوص درباره شهرزاد قصهگو در متون در دسترس ديدهام، آن را کاويدهام. مثلا در موضوع ماکياول نگاه شهريار و شهرزاد را جستوجو و بررسي کردهام. البته خيلي نکات ديگر وجود دارد؛ مثلا اشتراکاتي که ميان اسطورههاي سومري و چهره شهرزاد وجود دارد، نگاه مشترکي که ميان استرن و شهرزاد –يعني ادبيات يهودي و شهرزاد- وجود دارد، نگاه مشترکي که ميان ادبيات ايراني و هندي و شهرزاد وجود دارد. در مجموع هرجا که نسبتي زنانه پيدا کردم که بشود شهرزاد را با ابتناي به آن ادبيات و آن سنت و اسطوره فرهنگي- اجتماعي خوانش کرد، هزارويک شب و عليالخصوص شهرزاد را در آنجا جستوجو کردم. من در هزارويک شب هميشه گفتهام که هزار و «يک» شب؛ اين يک شب به تنهايي و اين قرائت آغازين کتاب هزار و يک شب و تمام هزار ويک شب را بايد مستقلا بازسنجي کرد و ديد. جلد سوم «جادوي قصهها در هزارويکشب» در کارگاه قصهشناسي است نويسنده کتاب «جادوي قصهها در هزارويکشب» درباره جلد سوم اين کتاب که در دست تاليف است، بيان کرد: جلد سوم کتاب، کوشش من براي کار کارگاهي و بردن چند قصه در کارگاه قصهشناسي است. يعني همانند جلد يک و دو باز هم تفسير کنم، اما در يک کارگاه که چند قصه را به صورت مستقل بررسي و سپس نقد، تفسير و مرجعگزيني ميکنم. ريشههاي قصهها را ميکاوم و نمادهاي اسطورهاي آنها را بررسي ميکنم. اينکه اين قصهها چه قابليتهايي داشته، براي چه هدفي توليد شده و از چه سرزمينهايي عبور کرده؛ چون قصههاي هزارويکشب گاه از چند سرزمين عبور کرده است. مثلا مهمترين قصهاي که در جلد سوم بررسي ميکنم، قصه «حاسب کريمالدين و ملکه مارها» است که در آن ميبينيم قصه از مصر به بغداد، از بغداد به کابل و از کابل و سرزمينهاي ماوراءالنهر و مجددا به عراق عرب برگشته و در بغداد دوباره بازخواني شده است. درواقع قصه در چندين سرزمين حرکت کرده و در هر سرزمين تکههايي به آن افزوده شده و قطعههايي از آن کاسته شده تا به اين شکلي که امروز در هزارويک شب موجود است، در اختيار ما قرار گرفته است. وي افزود: نگارش جلد سه تقريبا تمام شده اما به دليل اينکه کار ديگري را در دست دارم، کار ناتمام مانده و احتمالا سال آينده آن را منتشر خواهم کرد. چون جلد سوم ادامه جلد اول و دوم جادوي قصهها در هزارويک شب است و چون دو جلد اول را انتشارات ورا منتشر کرده، جلد سه را هم نشر ورا منتشر خواهد کرد. انتشار «اين هزار و يک شب لعنتي» تا دو ماه ديگر ميري در پايان گفت: کتاب ديگري هم در رابطه با موضوع هزارويک شب با عنوان «اين هزار ويک شب لعنتي» کار کردهام که توسط انتشارات نگاه در شرف انتشار است و به احتمال زياد تا دو ماه آينده منتشر خواهد شد. آنجا از منظر متنکاوي، متنشناسي و نحوه رجوع به متن، به هزارويک شب پرداختهام و در عين حال از مفاهيم امروزي هم کمال استفاده را بردهام. آن کتاب هم در واقع ادامهاي است بر همين روند هزارويکشبشناسي من که در جادوي قصهها ميبينيد.