کدام چاپ از «حافظ» را بخوانیم؟
هفته نامه کرگدن/ چاپ هاي مختلفي از ديوان حافظ در بازار کتاب وجود دارد؛ واقعا اين همه اختلاف در ثبت و ضبط ابيات از کجا آمده اند و ما بايد به کدام تصحيح اعتماد کنيم. در بازار چاپ هاي مختلفي از ديوان حافظ وجود دارد که هر کدامشان در تعداد غزل ها و ابيات غزل ها و عبارات هر بيت با هم تفاوت دارند و هميشه اين سوال پيش مي آيد که کدام چاپ را بخريم؟ اين سوالي است که قدمت و سابقه اي حسابي دارد. چهار قرن پيش از اين همه يک شاهزاده تيموري به نام فريدون ميرزا به همين سوال برخورد کرد و وقتي ديد همه ديوان هاي حافظ با هم فرق دارند، دستور داد گروهي جمع بشوند و تمام اشعار و غزل هاي منسوب به حافظ را يکجا جمع کنند و برايش يک ديوان جامع درست کنند. خب، آن بابا نوه تيمور جهانگشا بود که مي توانست چنين خاصه خرجي هايي بکند. تکليف ما چيست؟ ما چه کار بايد بکنيم؟ پاي خواجه در ميان است اولين نکته اين است که بدانيم اين اختلافات از کجا آمده؟ يک دليل اين وضعيت، خود آقاي حافظ عزيز است. ديوان حافظ حدود 500 غزل دارد. آن وقت عمر شاعري ايشان چقدر بوده؟ اگر تاريخ وفات خواجه را از تاريخ عزل قديمي ترين اميري که حفاظ شعري خطاب به ا و دارد (يعني شعر شکايت از ضبط اسبش به دست ماموران حکومتي، با شروع: «خسروا، دادگرا، شيردلا، بحرکفا...») کم کنيم؛ مي شود 49 سال. آن تعداد غزل براي اين تعداد سال خيلي کم است. (براي مقايسه بايد بدانيم که سعدي علاوه بر بوستان و گلستان 700 غزل دارد و مولانا در کار «مثنوي معنوي» 2800 غزل.) خب حافظ هم که شاعر درجه يکي است. پس منطقي اش اين مي شود که حافظ به جاي سرعت، دقت داشته و روي غزل هايش حسابي کار کرده و حداقل براي هر کدام يک ماه وقت گذاشته. حافظ چون از همان زمان خودش حسابي طرفدار داشته، نسخه هاي شعرش از همان زمان خودش در دست هست که در آن ها شکل هاي متفاوتي از اشعارش پيدا مي شود. مثلا در بياض علاء مرندي که همزان با قوت حافظ نوشته شده، شعر معروف «با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي/ تا بي خبر بميرد در درد خودپرستي» به شکل برعکسش ضبط شده؟ با مدعي بگوييد احوال عشق و مستي تا بي خبر نميرد در درد خودپرستي کاتب هاي باسواد، کاتب هاي بي سواد بعد از خود استاد حافظ، مي رسيم به کاتب هاي نسخه هاي خطي. کساني که در دنياي قديم حکم دستگاه فتوکپي را داشتند و به سفارش اين و آن، کتاب ها را رونويسي مي کردند. بعضي از اين کاتب ها، کم سواد يا تندنويس يا بي حوصله بودند يا اصلا در مصرف روغن چراغ صرفه جويي مي کردند و نصف شب ها در نور کم مي نوشتند و در نتيجه، چيزي را جا مي انداختند يا غلط و غلوط مي نوشتند و بعدا بقيه هم از روي همان ها نوشته اند و همين شد سند. يک گروه ديگر از کاتبان نسخه هاي خطي، برعکس زيادي باسواد بودند و روغن چراغ و باقي سور و ساتشان هم مهيا بوده و به شعر حافظ اضافه و آن را دستکاري هم کرده اند؛ مثلا در غزل معروف «ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمده ايم» مصرف «آبرو مي رود اي ابر خطاپوش ببار» را تمام نسخه هاي کهن «ابر خطاشوي» ضبط کرده اند که طبيعي هم هست، باران همه چيز را مي شود؛ اما از يک حايي به بعد، در نسخه هاي خطي اين عبارت شده «ابر خطاپوش». معلوم است که اين وسط يک کاتب، حرکتي زده است. کدام نسخه؟ کدام تصحيح؟ همه اين ها دست به دست هم داده تا تعداد بسيار زيادي نسخه خطي از ديوان حافظ داشته باشيم که هرکدام اتلاف هايي با هم دارند. براي حل مشکل و رسيدن به اصل شعرهاي حافظ، استادهاي فن چند تا راه حل دارند: يکي اين که بگرديم يک نسخه قديمي تر و کم غلط تر پيدا کنيم، آن را بگذاريم جلوي رويمان و با کمک چند تا نسخه کمکي ديگر، گيرهايش را بگيريم. اين کار را اول علامه قزويني و دکتر قاسم غني در سال 1320 انجام دادند و 18 نسخه را گذاشتند جلوي رويشان و تصحيح معروفشان را منتشر کردند. تصحيح دکتر ناتل خانلري (با 14 نسخه) و دکتر نيساري (با 51 نسخه) هم از معروف ترين نمونه هاي اين دسته اند. اما يک گروه ديگر از اساتيد هم هستند که مي گويند کار ادبي مثل سياست نيست که بخواهيم راي بگيريم؛ به فرض اگر صد تا نسخه يک عبارت غلط را از روي دست هم نوشته باشند، تکليف چيست؟ يعني جز اين نسخه ها، بايد به ذوق و سليقه و سواد خودمان هم اتکا کنيم. از کساني که ايده تصحيح ذوقي را انجام دادند، مرحوم انجوي شيرازي بود که مي گفت حافظ شيرازي بوده و يک شيرازي شعرش را بهتر مي فهمد و مثلا در بيت «سايه اي بر دل ريشم فکن اي گنج روان/ که من اين خانه به سوداي تو ويران کردم» آن نسخه هايي که نوشته اند «گنج مراد» اشتباه کرده اند، چون هنوز هم در شيراز افسانه اي هست که گنج هاي خسرو پرويز پس از مرگش مثل اموال قارون در خاک فرورفت و به اين راحتي هم نمي شود پيدايشان کرد و مدام زير زمين در حرکتند، اما ممکن است موقع حرکت گنج از برخورد سکه هاي طلا به يکديگر سر و صدايي شنيده شود و اين جور قوت ها بايد سريع يک ميخ بزرگ به محل صدا زد تا گنج را متوقف کند. براي همين، بعضي از ملت آن قدر به هوس گنج روان به خانه ميخ مي کوبيدند که خانه خراب مي شده و حفاظ با همين تصوير شعر گفته. هوشنگ ابتهاج، يا سايه شاعر هم در تصحيحش گفته ضمن توجه به نسخه هاي خطي، بايد ضبطي را انتخاب کرد که شاعرانه تر باشد و مثلا مصرف معروف «از آن گناه که نفعي رسد به غير چه باک» را اين طور آورده: «از آن گناه که خيري رسد به غير چه باک» که خير و غير با هم جناسي دارند. اين جزييات را گفتم تا بدانيد که کار انتخاب آن قدرها هم ساده نيست. با اين حال پيشنهاد نگارنده، يکي از تصحيح هاي نيساري، سياه يا انجوي شيرازي است. دليلش هم اعتبار آن ها و در عين حال سادگي استفاده از آن هاست که پايين صفحاتشان از علايم عجيب و غريبي که فقط به درد استادها مي خورد، خبري نيست. به جز اين ها، يک پيشنهاد ويژه سرآشپز هم داريم، مرحوم سيد محمد قدسي، سال 1276 شمسي در بمبئي چاپي از ديوان حافظ به دست داد که ترکيبي از کار علمي نسخه شناسي و ذوق يک شاعر شيرازي بود. از اين ديوان هم غافل نشويد. به خصوص که توضيحات خوبي هم در پاي صفحاتش دارد که به فهم شعر حافظ کمک مي کند. ديوان حافظ قدسي را يک بار حسين پژمان بختياري، شاعر معاصر رويش کار کرد و با توضيحات مفيد بيشتري منتشر کرد که به تصحيح پژمان معروف است. يک بار هم دکتر ذوالفقاري آن را با حروفچيني جديد و کشف الابيات و به خصوص با جداول ساده و مقايسه اي با چاپ هاي قزويني، خانلري، سايه و نيساري در پاي هر غزل منتشر کرده است. اين يکي را بگيريد که ديگر هرچه خوبان همه دارند است.