کتاب را به زندگیات گره بزن!
خراسان/ تصوير ذهني ما از کتابخوانها چيست؟ آدمهايي با عينکهاي ته استکاني، زيادهگو و عموما خود شيفته که فکر ميکنند با خواندن چهارجلد کتاب، علامه دهر شدهاند و زمين و زمان را تحويل نميگيرند؟ آدمهايي عيبجو که بقيه را به بيسوادي و ناداني متهم ميکنند تا خردهداناييشان را به رخ بکشند؟ با اين تصوير، آدمهاي کتابخوان، موجودات عجيبي هستند، در تعداد کم و با ادعاي زياد که ميتوان از دور آنها را با انگشت نشان داد؛ آدمهايي که ترجيح ميدهند کتاب خواني، برتري شخصيشان باشد و چماقي براي کوبيدن بر فرق ديگراني که کتاب نميخوانند. شايد اين تصوير، کليشهاي و بدبينانه به نظر برسد اما در جوامعي که مردم کمتر کتاب ميخوانند، خيلي وقتهادور از واقعيت هم نيست. در حالي که در جوامع کتابخوان، کتابخواندن نه يک امتياز ويژه براي پز دادن که يک رفتار عادي و تلاشي براي بالا بردن درک و شعور شخصي و اجتماعي و عمق دادن به کيفيت زندگي است. روي همينحساب، کتابخوانهاي واقعي و حرفهاي، آدمهايي هستند که نه فقط از آن تصوير منفي فاصله دارند، بلکه با رفتار و فعاليتهاي شان بقيه را به کتاب خواني علاقهمند ميکنند. آنها براي اين که تجربه شيرينِ دوستي با کتاب را به آدمهاي ديگر بچشانند، دست به فعاليتهاي خلاقانه ميزنند. امروز براي اين آدمها روز مهمي است، «روز کتاب و کتاب خواني» و آغاز هفته کتاب. روزي که به بهانه آن به سراغ تعدادي از همين آدمهاي عشقکتاب رفتهايم که در فضاي حقيقي و مجازي، وقت و انرژي ميگذارند تا کتاب و کتابخواني را تبليغ کنند. در کنارش، نگاهي داريم به تعدادي طرح خلاقانه درباره کتابو کتاب خواني که در کشورمان فعال است. اگر کنجکاويد از اين طرح و فعاليتها بيشتر بدانيد، با ما همراه باشيد. پيج اينستاگرامي «با هم بخوانيم» دورهميِ جذاب کتابخوانها اگر شما هم جزو آدمهاي کتاب خواني هستيد که بهشکل هدفمند، هشتگهاي مورد علاقهشان را دنبال ميکنند تا به صفحات دوستداشتنيشان برسند و دوستان تازه با علايق مشترک پيدا کنند، بعيد نيست به صفحه «با هم بخوانيم» برخورد کرده باشيد. جايي که يک دانشآموخته علوم ارتباطات و عاشق ادبيات، زندگي روزمره شما را با کتاب پيوند ميزند. آن قدر که اگر صفحه را دنبال کنيد، خواهيد ديد، کتاب خواني به بخشي از سبک زندگيتان تبديل ميشود. مخاطبان اين پيج، قرار نيست در اين صفحه معرفي کتاب بخوانند، آن هم به شيوه حوصله سربرِ هميشگي که يک نفر بهعنوان متکلموحده از يک کتاب بگويد و بقيه لايک بزنند. در «با هم بخوانيم»، دنبالکنندهها از طريق نوشتن کامنت و ارسال پيام به دايرکت ادمينِ پيج، کتابخوانيهاي روزانهشان را با هم به اشتراک ميگذارند، درباره محتواي کتابها و مجلات خوب نظر ميدهند، از لحظات کتابخواني روزانهشان عکس ميگيرند و لذت و شيريني مطالعه را با ديگراني که در اين صفحه هستند به اشتراک ميگذارند و همه اينها هر روز در قالب استوريهاي صفحه به نمايش در ميآيد. «محسن خسروجردي»، مبدع و مدير خلاق اين صفحه، بستري فراهم کرده تا عشقکتابها دور هم جمع شوند، همديگر را بشناسند و با هم دوست شوند. آدمهايي که به نظر محسن، بيشترشان از خودِ او کتابخوانتر و باسوادترند و اين صفحه براي او فرصتي شده تا ازآنها ياد بگيرد. محسن در گفتوگو با زندگيسلام ميگويد اين صفحه را راه انداخته چون به نظرش کتاب و نويسنده خوب نياز به تبليغ دارد و وقتي نويسنده خوب به هر دليل از تبليغات فراري است، خواننده خوب، بايد کتاب او را تبليغ کند. از طرف ديگر براي همه اهالي دنياي کتاب و کتابخواني، معاشرت با آدمهايي از جنس خودشان، جذابترين و انرژيبخشترين قسمت راهاندازي چنين صفحهاي است. امتياز اصلي صفحه «با هم بخوانيم» اين است که توليد محتوا عموما بر عهده کساني است که آن را دنبال ميکنند. پيج اينستاگرامي «امروز ليلي چي ميخونه؟» پيشنهادهاي کتابيِ اشتهاآور اگر از بيشتر افراد فعال در فضاي مجازي بپرسيد صفحه «امروز ليلي چي ميخونه» را ميشناسي؟ با هيجان و ذوقزدگي جواب ميدهند: «بله!» و اضافه ميکنند از موقعي او را ميشناسند که هنوز اينستاگرام باب نشده بود و وبلاگ حرف اول را ميزد. اين يعني قدمت فعاليت خلاقانه ليلي، زيادتر از اين حرفهاست. ليلي که نام خلاصهشده «ليــلا کرد» است، کسي است که از سالها پيش شروع کرد به عکاسيهاي جذاب از کتابهايي که ميخواند. در واقع وجه شاخص فعاليت ليلي در وبلاگ و اين روزها در صفحه اينستاگرامياش، همين عکسهاي خوشرنگ و لعاب و زيبا بود که مخاطب را به خواندن کتابِ معرفي شده، تشويق و ترغيب ميکرد. عکسهايي که نشان مي داد براي هماهنگي عناصرِ موجود در قاب با محتواي کتابِ معرفي شده، فکر زيادي شده است و به نظر ميرسيد يک آدم عشقکتاب، همه انرژي و امکاناتش را جمع کرده است تا با تصاوير اشتهابرانگيز، ولع خواندن را در مخاطبش برانگيزد. هر کدام از اين عکسها، به روايت خودِ ليلا و در گفت و گو با زندگيسلام، قصهاي دارند و گاهي براي پيداکردن آن چه که با فضاي عکس و حال و هواي کتاب جور در بيايد، وقت بسياري گذاشته شده است. زندگي ليلي با کتاب پيوند خورده است، مخاطبانش خبر دارند که شغل او کتابداري است و البته يک کتابخوان تمام وقت و حرفهاي. فالوئرهاي پرشمار او، ميدانند که اين روزها به صورت حرفهاي مشغول ترجمه رمانهايي است که تاکنون به فارسي برگردانده نشدهاند و تا امروز سه اثر ترجمه کرده است. ليلي در وبلاگش و حالا در اينستاگرام، کنار عکسهاي چشمنواز، پاراگرافي جذاب از کتاب را مينويسد، مشخصات کتاب را به شما ميدهد و نقد شخصياش را هم به آن ضميمه ميکند. اين مسير به شما اين امکان را ميدهد تا بتوانيد کتابهاي باب ميلتان را کشف کنيد، مزمزه کنيد و اگر خواستيد به سراغشان برويد و آنها را از کتاب فروشي بخريد. ليلي به عکاسي براي کتاب، به چشم يک کار حرفهاي و تخصصي نگاه کرده است و بعد از اينهمه سال لذت بردن از فعاليتهايش به عنوان مخاطب، سخت است تاثير عميق اين تصاوير رنگارنگ و خلاقانه و قاببنديهاي حرفهاي را روي ميزان کتابخوانيمان انکار کنيم. پيج اينستاگراميِ «کتابهاي خوششانس» کتابها را دستبهدست کن بسياري از آدمهاي دور و برمان، در خانههاي خود تعدادي کتاب خوب اما مهجور دارند. کتابهايي که سالهاست توي کشوها، تهِ کمدها يا در کارتنهاي داخل انباري منتظرند روزي دوباره در مقابل چشماني مشتاق و کنجکاو، گشوده شوند. حالا بگذريم از اين که برخي آدمهاي اهل مطالعه هم در قفسههاي عريض و طويل خود کتابهايي دارند که سالهاست کسي آنها را نخوانده است. فارغ از اين که صاحبِ اين جور کتابها ديگر به آن ها نيازي ندارند، جايي که اشغال کردهاند هم باعث ميشود فضاي کمتري براي کتابهاي جديد وجود داشته باشد اما ممکن است همه اين کتابها در جاي ديگري علاقهمنداني داشته باشند که منتظرند کتاب به دستشان برسد و آن را بخوانند. کار خلاقانه صفحه کتابهاي خوششانس، دقيقا همين است؛ رساندن کتابهاي فراموششده از شهري به شهر ديگر، از خانهاي به خانه ديگر، از دستي به دستِ ديگر. اين پيج مثل يک پل، کتابهاي خاکگرفته را تحويل ميگيرد و با فروش آنلاين، به دست خريداران و علاقهمندان ميرساند. شعارش هم اين است: «کتابها خوششانساند، اگر بيشتر خوانده شوند.» عده بسياري از طريق اين صفحه، کتابهاي نازنينشان را با قيمتي بسيار کمتر از قيمت فعلي کتاب، براي ديگر دوستان کتابخوان در نقاط مختلف کشور فرستادهاند. اين طوري کتابها به سفر ميروند و به دست کساني ميرسند که خواهانشان هستند. آن وقت هم توي قفسهها جا براي خريد کتابهاي تازه باز ميشود، هم صاحب کتابها با پولي که از فروششان به دست آورده اند ميتوانند کتابهاي تازه بخرند. از طرف ديگر آدمها با خيال راحتتري کتاب ميخرند، چون حتي اگر دوستش نداشته باشند، ميتوانند کتاب را از طريق صفحه کتابهاي خوششانس به دوستان ديگر بفروشند. صفحه کتابهاي خوششانس فقط کتاب نميفروشد، کتاب معرفي ميکند و يک باشگاه کتابخواني هم دارد براي کساني که دوست دارند بيشتر بخوانند، بهتر بخوانند و کتابخوان حرفهاي شوند. پويش مردمي نذر کتاب نذر آگاهي هدف اين است که کتابها خواندهشوند؛ نه يکبار که بارها؛ که هم ما رشد خواهيم کرد، هم طبيعت مجال بيشتري براي نفس کشيدن خواهد داشت. ديگر شکل و شمايلش خيلي مهم نيست؛ چه آن سرِ دنيا باشد به شکل سفرِ کتابها؛ چه اين سرِ دنيا باشد به شکلِ نذر کتاب. نذر کتاب را اولين بار آقاي حاجي آبادي، مدير مسئول انتشارات هزاره ققنوس، در سال 88 راهاندازي کرد. در اين طرح، کتابهاي انتخاب شده بهصورت امانت در اختيار افراد قرار ميگيرد نه بهصورت رايگان؛ بهاين ترتيب که افراد بايد اين آثار را بعد از خواندن، در مکانهاي عمومي مثل مدارس، مساجد، کتابخانهها، هيئت هاي مذهبي و ديگر اماکن فرهنگي براي مطالعه ديگران قرار دهند. نذر کتاب، که در ماههاي محرم و صفر انجام شده، هدفش ترويج سنت نذري دادن براي يک محصول فرهنگي است و نميخواهد کتابها در قفسه کتابخانهها زنداني شوند. بانيان اين طرح معتقدند: «براي ترويج فرهنگ مطالعه لازم نيست درخت قطع کنيم؛ لازم نيست به محيط زيست آسيب برسانيم؛ يادمان باشد هر کتاب خوب را چند نفر ميتوانند بخوانند؛ شما هم ميتوانيد در اين نذر شرکت و يک کتاب را نذر فرهنگ کشور کنيد». مدير انتشارات ققنوس، اعلام کردهاست طي 12 مرحله نذر کتاب، تعداد 60 هزار جلد کتاب، نزديک به 700 ميليون تومان، بهشکل نذري در اختيار علاقهمندان قرار گرفتهاست و با محاسبهاي که انجام شده، برگزاري اين طرح از قطع شدن تعداد زيادي درخت جلوگيري کردهاست. نذر کتاب هنوز هم ادامه دارد و شما هم اگر دوست داريد در اين طرح شرکت کنيد، ميتوانيد با مراجعه به سايت نذرکتاب، با راههاي پيوستن به جمع خيران فرهنگي آشنا شويد. بوکتاب، طرحِ اعتماد کتابخوانها به يکديگر بخــوان و برگردان «بيهيچ، کتابي قرض ميدهيم؛ کاش بخواني و کاش برگرداني». اولين بار جواني به اسم حسين شاکري، طرحي را در مشهد راهاندازي ميکند تا ديگران را در کتابخواندن شريک کند. حسين کارش را با 40جلد کتاب شروع ميکند و بدون اين که از کسي پول يا مدرکي بگيرد، کتابهايش را به مردم امانت ميدهد، آن هم کنار خيابان! يکي دو روز اول، کتابها برنميگردند اما بعد از آن نهتنها کتابها برگردانده ميشوند بلکه مردم کتابهاي جديد هم ميآورند و به او هديه ميکنند. اينگونه است که «بوکتاب، تلفيقي از بوک و کتاب» رفتهرفته جان ميگيرد و گسترده ميشود. آنقدر که الان در بسياري از شهرهاي کشور يک عده جوان، بدون آنکه از طرف نهاد و سازماني حمايت شوند يا به دنبال مطرح شدن و سرِ زبان افتادن باشند، کتابهاي شان را ميبرند توي پارک و کافيشاپ و کنار خيابان، تا بهجاي خاک خوردن ،بارها و بارها خواندهشوند. بوکتاب اين روزها، يک پيج اينستاگرامي هم دارد که براي اطلاع از جزئيات فعاليتهايش ميتوانيد به آن مراجعه کنيد.