برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

کتابی که نویسنده‌اش آن را ترقه‌ای ادبی می‌خوانَد

منبع
خبرگزاري کتاب ايران
بروزرسانی
کتابی که نویسنده‌اش آن را ترقه‌ای ادبی می‌خوانَد
خبرگزاري کتاب ايران/ رمان مشهور «1984» نوشته جورج اورول اين بار با ترجمه کاوه ميرعباسي در ايران خواندني شد. کاوه ميرعباسي در مقدمه ترجمه فارسي اين رمان مي‌نويسد: «او نگارش مزرعه‌ي حيوانات را در نوامبر 1943 آغاز کرد و سه ماه بعد آن را به پايان برد. به گلب استروو، از تبعيدي‌هاي روس، گفت اثرش يک‌جور ترقه ادبي است و «بر مبناي سياست روز، آن‌قدر ايراد دارد که بعدي مي‌دانم کسي پيدا شود که حاضر به چاپش باشد.» پيش‌بيني‌اش کاملاً درست درآمد و، اول از همه، ناشر هميشگي‌اش، ويکتور گالنسِ چپگرا، کتاب را رد کرد؛ آن‌گاه از تي.اس.اليوتِ دست‌راستي در انتشارات فيبر اند فيبر پاسخ منفي شنيد و آخر سر از جاناتان کِيپ. ويکتور گالنس به کارگزارِ اورول گفت «نمي‌تواند حمله‌اي کلي با چنين ماهيتي را منتشر کند.» جاناتان کِيپ آن را به يکي از دوستانش در وزارت اطلاعات نشان داد و او با التماس ازش خواست از انتشار کتابي که ممکن است به رابطه با روسيه لطمه بزند خودداري کند؛ اليوت کتار با ستود اما گفت نه او نه مدير انتشارات تصور نمي‌کنند «براي انتقاد از وضعيت سياسي در زمان حاضر اين ديدگاه صحيح باشد.» هر سه‌شان اکنون به بزدلي متهم مي‌شوند، اما چه‌بسا بسياري از کساني که ازشان انتقاد مي‌کنند در 1944 همين تصميم را مي‌گرفتند، با اين استدلال که چنين کتابي نبايد درباره‌ يک متحد جنگي منتشر شود. اورول قصد داشت به هزينه خودش آن را از طريق «کتاب‌فروشي سوسياليستي» در استرند منتشر کند، اما سکر اند واربورگ، که به ياد کاتالونيا را به چاپ رسانده بود و به ناحق برچسب تروتسکيست خورده بود، اثر را پذيرفت. انتشارش تا اوت 1945، سه ماه پس از پايان جنگ، به تعويق افتاد، زيرا ـ آن‌طور که اورول حدس مي‌زد ـ فِرد واربورگ مي‌ترسيد قضيه را زودتر آفتابي کند.» ميرعباسي در بخشي ديگر از مقدمه خود مي‌نويسد: «کتابي که نويسنده‌اش آن را ترقه‌اي ادبي مي‌خوانَد، زيباترين اثر هزل منثوري است که پس از سفرهاي گاليور به انگليسي نگاشته شده، توازي ميان رويدادن‌هاي داستان و تاريخ شوروي با ظرافت ساخته و پرداخته شده، هرچند طبيعتاً بدون پاي‌بندي به جزئيات. «سرگرد پير»، خوک برنده‌ي مسابقه زيبايي که الهام‌بخش جانوران مي‌شود تا سر به شورش بردارند، مي‌تواند تمثيلِ مارکس باشد، و ناپلئون و «اسنوبال» نمايانگر استالين و تروتسکي. جايگزيني سرود انقلابي سرگرد پير با سرودي مداهنه‌آميز در تمجيد از ناپلئون يادآور اين واقعيات است که شوروي‌ها انترناسيونال را که «سرود آييني» روسيه بود کنار گذاشتند و استالين را چاپلوسانه در نقاشي و شعر ستودند.» در بخشي ديگر از مقدمه مي‌خوانيم: «کتاب، آن‌طور که بعضي‌ها گفته‌اند، علمي ـ تخيلي نيست، بر سوسياليسم نيز نتاخته، امري که اورول منکرش بود. او در نامه‌اي به يکي از سرجنبانان اتحاديه‌هاي کارگري امريکايي، اين مطلب را صراحتاً بيان کرده و اظهار داشته از حزب کارگر بريتانيا جانداري مي‌کند و اضافه کرده «بر اين باور نيستم که جامعه توصيف‌شده در رمانم قطعاً موجوديت خواهد يافت، اما باور دارم (باتوجه به اين که کتاب بايد هجونامه قلمداد شود) چيزي کم‌وبيش مشابه مي‌تواند رخ دهد.» اين گفته‌اش معمولا ناديده گرفته شده. محافظه‌کاران اقصا نقاط عالم اين کتاب را، تقريبا از زمان انتشارش، انتقادي‌ تند تعبير کردند عليه ماهيت توتاليتر سوسياليستم به قلم نويسنده‌اي که سرانجام به روشن‌بيني رسيده. هشدارِ امپسان درباره سوء‌تعبيرِ محتملِ مزرعه‌ي حيوانات در ارتباط با 1984 به حقيقت پيوست. گرچه بي‌ايراد نيست، شاهکار به‌شمار مي‌آيد. شرايط مشقت‌بار و ملال‌آور زندگي روزمره در 1984 از آن‌چه نويسنده در 1948 اطرافش مي‌ديد گرته‌برداري شد. دوسال پس از آنکه جنگ در اروپا پايان گرفته بود، جيره گوشت که همواره هم نصيب مردم نمي‌شد از دو بُرش کوچک در هفته تجاوز نمي‌کرد، نان سياه را سهميه‌بندي کرده بودند، و همين طور «سيب‌زميني‌هاي يک چشم» را. شرابي پيدا نمي‌شد جز شراب قرمزِ‌ الجزايري که (اگر جمله‌اي را از دشيل همت به عاريت بگيريم) طعمش بفهمي نفهمي جوري بود انگار از جنازه درآمده. صابونِ زبر، تيغ‌هاي ريش‌تراشي کُند، آسانسورهايي که کار نمي‌کردند، جين پيروزي که «آدم وقتي فرو مي‌دادش حس مي‌کرد با چماقي لاستيکي پس کله‌اش کوبيده‌اند.» همگي در حافظه کساني که آن ايام را زيسته‌اند باقي مي‌مانند، و همين‌طور بعضي مکان‌هاي مشابهِ سفرخانه زيرزميني با صف‌هاي طولاني براي غذايي چندش‌آور، و محل انفجار بمب‌ها که آن‌جا غبارِ گچ در هوا مي‌چرخيد. اين آينده تخيلي رعب‌آور ـ و از همان ابتداي رمان، هنگامي که ساعت‌ها سيزده‌بار ضربه مي‌زنند، پي مي‌بريم ماجرا در آينده مي‌گذرد ـ به طرزي خاص متقاعد‌کننده است، زيرا بخش عمده‌اش با الهام از محيطِ مادي زمانِ حال ساخته و پرداخته شده.» مترجم همچنين مي‌نويسد: «از آن‌جايي که پس از 1984 اثر ديگري منتشر نشد، آن را حرفِ آخر اورول راجع‌به جوامع صنعتي پنداشته‌اند. اما بايد در نظر داشت که او تصور نمي‌کرد در چهل و شش‌سالگي مي‌ميرد، و هر ديدگاهي نسبت به دستاورد او در مقام نويسنده بايد اين واقعيت را بازشناسد که جست‌وجويش براي يافتن شکلي هنري که به واسطه‌اش انديشه‌هايش را بيان کند به منزله جست‌وجو براي شناخت خويش نيز بود. در دو کتاب آخرش، ارجاعاتي هم به ايام کودکي‌اش داشت و در کاغذ نگه‌دارِ شيشه‌اي، در شعرهاي کودکانه و تصنيف‌هاي آميخته به احساس‌هاي آبکي باب پسند پرولتر‌ها نمادهايي يافت براي آن‌که سنگري باشد مقابل وحشتي سکه امثال اُبراين و «پليس پندار» مي‌پراکندند. نمادهايي پيش‌پاافتاده، که به واسطه‌شان اورول جايگاهش را در مقام هنرمند استوار ساخت. هنرمندي که منتقد اجتماعي هم بود: از وراي خيال‌پردازي‌هاي کابوس‌گونه‌ 1984 همواره طرح کلي جهان خودمان را مشاهده مي‌کنيم.» کتاب «1984» اثر جورج اورول با ترجمه کاوه ميرعباسي در تيراژ 1000 نسخه به بهاي 35هزار تومان توسط نشر چشمه راهي بازار کتاب شد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره