خبرگزاري کتاب ايران/ کتاب «حمايل خونين گل سرخ» خاطرات خودنوشت عليداد انصارينيک است که در سال جاري از سوي نشر نودا با حمايت دفتر فرهنگ و مطالعات پايداري حوزه هنري استان کهگيلويه و بويراحمد راهي بازار نشر شد. اين کتاب در 12 فصل خاطرات اين رزمنده بسيجي را از دوران کودکي تا دوران دفاع مقدس به تصوير ميکشد.
بازگشايي اولين مدرسه ده، آداب نوروز عشاير بهمئي، جرقههاي انقلاب در بهمئي گرمسير شمالي، سفر به آبادان، نشانههاي جنگ قبل از شهريور 1359، جزيره مينو و شيون نخلها، طوفان آتش 31 شهريور، مرگ بر فراري، اشتباه راهبردي صدام، ورود به شهر بهبهان، آزادي خرمشهر، مراحل مختلف دفاع مقدس، کلبه کبوتران عشق و ايثار، پايگاه در محاصره دشمن، موشکباران شهرها، جنگ شهرها، ديو خواب و پارههاي پيکر شهيد، ديدار با خانواده شهداي فارس، عبور از اروند و فتح بندر استراتژيک فاو، گردان ذوالفقار، مأموريت مهران، روايت شهيد بيسر، روايت جا ماندن پيکر شهيد در ميدان نبرد و روايت حمايل خونين گل سرخ از سرفصلهاي کتاب هستند.
عليداد انصارينيک در بخشي از مقدمه کتاب مينويسد: «آنچه در اينجا نوشتهام، در واقع بيان حوادثي است که در طول مأموريتها براي خود و دوستانم اتفاق افتاده و خود شاهد آن بودهام. گاهي نيز موضوعي را از زبان دوستان و همرزمان موثق روايت کردهام که اين موارد با بيان نام راويان ثبت شده است. مدتيست که شور و هيجان دوران دفاع مقدس فروکش کرده است. قصههاي جنگ شنوندههايش کم شده و عدهاي از نسل جديد، به ادامه جنگ بعد از بازپسگيري خرمشهر نقد دارند. آنان فداکاري و ازجانگذشتگي، جاننثاران ميدانهاي رزم دفاع از حدود و ثغور و کرامت ملت ايران را به چشم ترديد مينگرند. حتي بعضي از رزمندگان و حماسهآفرينان دفاع مقدس نيز گاه به گذشته خود با شک و ترديد مينگرند. آنان با توجيه اين نگرش سادهلوحانهاي بيان ميدارند که ميشد آنوقت با شخصيت عجيبي چون صدام از در صلح درآمد. اين نگاه سادهلوحانه مرا در انجام رسالت پيامرساني خود مصممتر کرد. بهويژه اينکه بنده از ماهها پيش از شروع جنگ در خرمشهر و آبادان، شاهد تجاوز مرزي ارتش بعث صدام به اين دو شهر مرزي بودم.»
بخشي از کتاب اينگونه روايت شده است: «درد و رنج پيادهروي طولاني و کش وقوس در رملها بر جسمم سنگيني ميکرد. افسردگي ناشي از حوادث ناگوار پيشآمده در جانم تنيده بود. صداي انفجارهاي شديد در گوشهايم ميپيچيد. پرده گوشم از شدت موج انفجارها آسيب ديده بود؛ بهگونهاي که گويي سرم باد کرده باشد. همه وجودم درد داشت. بوي سوز و گداز پيه اجساد هنوز توي دماغم ميپيچيد و حالم را خراب ميکرد. ضجه و ناله همرزمان که در رملها و کانالها از درد به خود ميپيچيدند، در تاريکي شب در ذهنم تداعي شد و روانم را آشفتهتر کرد. از اينکه روزگار با ما بدجوري روي ترش کرده، آهي سوزناک کشيدم. در تاريکي شب در ماتمي سخت فرورفتم. عقدهها چون نشتر داغ قلبم را ميسوزاند. فکر کردن به آن لحظهها جانسوز بود. به خيمه برگشتم. سربر بالين درد گذاشتم. با مردگان يکي شدم.»
در صفحه 272 کتاب نيز ميخوانيم: «اتوبوسهاي با گِل استتار شده، گردان را در تيررس توپخانه دشمن در منطقه عملياتي شلمچه پياده کردند. وقتي به پشت خط رسيديم، توپخانه هر دو طرف به شدت آتش ميريخت. با گرمبگرمب توپها به سرعت از اتوبوسها پياده شديم و به فرمان فرماندهان با رعايت فاصله موضع گرفتيم. بعد از آن مسافت طولاني را زير نمنم باران پياده طي کرديم. گرچه رسته من آر.پي.جيزن بود؛ اما اولينبار بود که در عمليات شرکت ميکردم. آتش دشمن به اندازهاي شديد بود که خيلي از ماها دستپاچه و گرفتار ترس و دلهره شديم. ما پياده و زير آتش به خاکريز دوم رسيديم. بچهها به سرعت دنبال پناهگاه و جاي امن ميگشتند. ناخواسته انفجار خمپارهها مرا درون سنگري برد. وقتي وارد شدم، در فضاي تاريک سنگر صداي داييام، ابوالقاسم جهاني را شنيدم. از اينکه آشنايي پيدا کرده بودم تا مرا در سنگر جا دهد، خوشحال شدم.»
نخستين چاپ کتاب «حمايل خونين گل سرخ» در 352 صفحه با شمارگان يکهزار نسخه به بهاي 32 هزار تومان از سوي نشر نودا با حمايت دفتر فرهنگ و مطالعات پايداري حوزه هنري استان کهگيلويه و بويراحمد منتشر شده است.
بازار